«سلطان صاحبقران» به ظاهر درباره ناصرالدین شاه قاجار و سیره و سلوک او میبایستی به تصویر درآمده باشد اما چنانچه روال سینمای مرحوم علی حاتمی است، نمایشی از پارادوکسهای تراژیک فرهنگی-تاریخی این سرزمین بهنظر میرسد، با همه شیرینی و تلخی و غم و شادیهایش.
تابلویی است از قصهگویی ناب ایرانی با لحن و بیان خاطرهانگیز علی حاتمی. قصه سلطانی که از یک سو دل در گرو عشق دارد و از دیگر سو بسته تخت و سلطنت و تبعات خشونتبار آن است. تراژدی همیشه آدمهای درگیر سیاست و قدرت و داستان ملیجکی که خاموش نظارهگر قربانیان کارزار آن میشود.
قصه سلطانی که حسرت وزیر به قتل رسیدهاش را میخورد و روزگارانی را که به سعایت زورپرستان و زرمندان به باطل گذرانده و عمری که دیگر باقی نمانده است. قصه انقلابی انتقامجویی که پس از کشتن شاه در برابر چوبه دار، پاسخی برای زن و بچه بیپناهش ندارد.
... و بالاخره قصه و داستان سرنوشت و تقدیر که از آن گریزی نیست که اصلا ماجرای «سلطان صاحبقران» کلا در یک روز موسوم به روز قرن (سرنوشت) میگذرد. قصه سریال با هراس از روز قرن آغاز می شود، همان روزی که منجمباشی خاص سلطان در 50 سال قبل پیشبینی کرده بود که ناصرالدین شاه قاجار میمیرد.
از همین رو ناصرالدین شاه تصمیم میگیرد به همراه ملیجک، این روز را در اتاق خود بگذراند و کسی را به حضور نپذیرد. این گوشهگیری با مرور خاطرات گذشته همراه میشود: روزهای نخست سلطنت، صدارت و قتل امیرکبیر، پیدان کردن ملیجک و عزیز کردن او، ترک کردن اردوی شکار و نگران ساختن ملازمان و... .
بالاخره روز قرن ظاهرا میگذرد و به شادمانی سالگرد پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه، جشنی برپا میشود. شاه قصد میکند ابتدا به زیارت حضرت عبدالعظیم برود و بهرغم اصرار اطرافیان بدون محافظ به این زیارت میرود، غافل از اینکه منجمباشی یک روز اشتباه کرده و روز قرن روز قبل نبوده بلکه امروز است. هنگام زیارت، میرزا رضای کرمانی با شلیک گلوله ناصرالدین شاه را به قتل میرساند.
طی یک دادرسی علنی، میرزا رضای کرمانی که خود را از پیروان سیدجمالالدین اسدآبادی معرفی میکند نیت خود از کشتن شاه را انتقام زندگی از دست رفتهاش اعلام میکند.
وی سرانجام به اعدام محکوم شده و به دار آویخته میشود. ملیجک بیپناه هم از دربار میرود.
سلطان صاحبقران دومین تجربه تلویزیونی علی حاتمی پس از شکست تجاریاش در سینمای اوایل دهه 50 به شمار می آمد. علی حاتمی پس از ساختن 3 فیلم «قلندر»، «خواستگار» و «ستارخان» در سالهای 1351 و 1352 بهدلیل عدم توفیق فیلمهایش در گیشه، موقتا از ساخت فیلم در سینمای ایران کنار رفت و در همان سالها از سوی برخی دوستانش که در تلویزیون مسئولیتهایی داشتند، به کار دعوت شد. نخستین تجربهاش، سریال «داستانهای مولوی»- که با تکیه بر مضامین کهن ادب پارسی، حکایات ایرانی را به تصویر کشیده بود-نوروز 1353 در 6 قسمت از شبکه اول تلویزیون پخش شد. حاتمی در اوایل سال 1353 پیشنهاد دیگری دریافت کرد مبنی بر ساخت یک سریال تاریخی.
علی حاتمی که به مطالعات تاریخی خصوصا درباره دوران قاجار علاقهمند شده بود، در میان کتب متعدد، جذب شخصیت ملیجک به لحاظ ابعاد متفاوت و مختلف شده بود و همین شخصیت باعث شد وی روی مقطع خاصی از سالهای حاکمیت قاجاریه مربوط به ناصرالدین شاه قاجار زوم کند.
بعدها حاتمی در گفتوگویی با هفتهنامه سروش اظهار داشت قصدش از ساخت سریال «سلطان صاحبقران» پرداختن به شخصیت تاریخی منحصر به فرد امیرکبیر بوده است که خصوصیات ویژه ملی ایرانی را در عقاید و مرامش بیش از سایر معاریف تاریخ معاصر لحاظ میکرده، ولی بهدلیل محدودیتهای سیاسی سالهای پیش از انقلاب و برخورد با سانسور فرهنگی رژیم شاه، ناچار شده که روی شخصیت ناصرالدین شاه قاجار مانور بدهد.
بههرحال حاتمی برای نگاشتن فیلمنامه سریال «سلطان صاحبقران» به منابع تاریخی مکتوب بسیاری مراجعه می کند.
گفته شده که ماخذ مورد استفاده حاتمی در طول 3 سال نوشتن فیلمنامه مذکور، 32 کتاب معتبر تاریخی بوده است از جمله: خاطرات اعتمادالسلطنه و ظهیرالدوله، متن نامههای ناصرالدین شاه، کتاب جامع امیرکبیر و ایران تالیف فریدون آدمیت.
خود مرحوم حاتمی در مقدمه کتاب «سلطان صاحبقران» (انتشارات تلویزیون، آبان 1356) مینویسد: «در مورد محاکمه میرزا رضا از مطالب روزنامه صوراسرافیل آن زمان و نیز کتاب تاریخ بیداری ایرانیان تالیف ناظمالاسلام کرمانی سود بردهام و همینطور از کتاب «الماثر و والآثار» اعتمادالسلطنه و نیز از کتاب آسیای هفت سنگ دکتر باستانی پاریزی قسمت مربوط به امیرکبیر.»
او همچنین از متنهای نمایشی عصر قاجار که در دسترس است مثل نمایشنامههای
ملکم خان و میرزا رضای تبریزی یا شوخیها و بقالبازی دلقکهای دربار ناصرالدین شاه برای لحنهای مختلف گویش سریال بهره گرفت.
بهدلیل دیالوگهای سنگین و پیچیده فیلمنامه، حاتمی ناگزیر از بازیگران باتجربه و قوی حتی در نقشهای کوتاه سود برد.
وی برای نقش ناصرالدین شاه؛ جمشید مشایخی، برای ملیجک؛ مرحوم پرویز فنیزاده، برای امیرکبیر ناصر ملکمطیعی را انتخاب کرد که این آخری در فیلمهای «باباشمل» و «طوقی» و «قلندر» حاتمی هم بازی کرده بود. فیلمبردارش، رضا مجاوری شد که پیش از این تواناییاش را در فیلمبرداری از مشهد اردهال کاشان دیده بود. فیلمبرداری به طریقه 35 میلیمتری اوایل تابستان 1353 آغاز شد و تا اواخر زمستان به طول انجامید.
برای موسیقی متن سریال، واروژان یکی از درخشانترین آثارش را ساخت که هنوز ملودیهای دلنشین آن، علاقهمند سینما را به خاطره قصهگوییهای هزار و یک شبی علی حاتمی میبرد.
بهدلیل مشکلات سر صحنه، کلیت سریال دوبله شد و به جز سعید نیکپور در نقش میرزا رضای کرمانی که به جای خودش صحبت کرد، برای بقیه بازیگران دوبلورهای حرفهای انتخاب میشوند؛ از جمله پرویز بهرام که دیالوگهای امیرکبیر را گفت.