در این حدیث از امام(ع) درباره تفاوت بنیامیه و آلمحمد(ص) در روش اداره امور آمده است که مشخصه حکومت بنیامیه شمشیر، زور و ستم است اما نشانه حکومت آلمحمد کوشش برای مدارا، همدلی، وقار، خویشتنداری، نیکرفتاری، پاکدامنی، کار و تلاش است. در این تعابیر معنای حکومت چیزی جدای از قدرت معمول سیاسی است. زیرا امام(ع) با این نشانهها درواقع میخواهند بفرمایند که ما هماکنون در قدرت هستیم و پس از این هم به این معنا امارت داریم؛ یعنی امارت داشتن در جمعآوری خراج، مالیات، نصب و عزل والیان و حاکمان نیست، بلکه قدرت حقیقی در نفوذ در دلها و قلبهای مردمان است. به همین سبب است که حکومت بنیامیه و امثال آنها قرنهاست که زیر خروارها خاک مدفون شده و باید در تاریخ آنها را جست، ولی حکومت آلمحمد(ص) بر دلها همچنان ادامه دارد و کلمات و گفتارشان به بحث و بررسی و تحلیل گذاشته میشود. به همین معنی سیدالشهدا(ع) به حکومت نرسید، ولی کدام حکومت مانند حکومت او بر دلها و جانها ساری و جاری است. این به تعبیر دیگر همان صحبت امیرالمومنین(ع) است که بارها ارزش صرف حکومت را از هرچیز بیارزشی، مانند لنگه کفش وصله خورده و عطسه بز کمبهاتر میدانست و حتی برای رسیدن به آن تلاش و کوششی بهکار نبرد و برعکس مکرر از انبوه مردم خواست که سراغ کسانی دیگر بروند.
امام(ع) در تشکیل شورای 6 نفره، پس از خلیفه دوم، حتی با گفتن پاسخ «نه » از خلافتی که پایهاش دروغ باشد بهراحتی گذشت؛ درحالیکه برخی میگویند بهتر بود امام(ع) در آن شرایط «آری» میگفت تا پس از کسب قدرت به اهدافی که داشت برسد. اما در فهم قدرت، از نگاه خلافت و آن حضرت تفاوت ماهوی وجود داشت. بهواقع هدف از تلاشهای آلمحمد(ص) در اداره امور خلاف عادات ذهنی حتی شیعیان نسبت به حکومت و نوع حکومت بود. از همین روست که حتی وقتی کسانی که با شعار خونخواهی واقعه کربلا و سیدالشهدا در زمان امام صادق(ع) برخاستند توجه ایشان را برنینگیخت و بعدها هم که به حکومت رسیدند مبانی آنها در حفظ حکومت، اگر بدتر از پیشینیان نبود، بهتر از آنها هم نبود؛ چنان که این کلام بارها تکرار میشد که قدر بنیعباس برافتد و ظلم بنیامیه برگردد. از این روست که مکرر شاهد هستیم، بنابر مأخذ امام صادق(ع) دقیقا آن گروهی از شیعیان را از کنار خود طرد میکرد و دعوت آنها را برای حکومت نمیپذیرفت که دریافتی جاهطلبانه از تعالیم اسلامی داشتند و نهایت تلاش آنها در رسیدن به حکومت خلاصه میشد.
این «نه» گفتن امام(ع) درست هممعنا با آن «نه» گفتن امیرالمومنین است. بهواقع هدف امام صادق(ع) حفظ همان محاسنی بوده که خود در حدیث پیش فرمودند. البته این امر، مانع از آن نیست که در کلام معصوم احکام مربوط به حکومت آمده باشد. تمام کتابهای حدیثی آکنده از روایاتی است مربوط به حدود و ثغور احکام شرع، ولی اگر امام صادق(ع) برای اجرای آن احکام در هر شکل و صورتی بر خود وظیفه میدانستند بایستی در سیره ایشان، رفتار دیگری را جستوجو میکردیم.
نظر شما