پس از 23 سال که از جشنواره موسیقی فجر می گذرد،انتظار این است که برنامه های جشنواره با هدف گذاری دقیق تری و با نظم و انضباط مناسب تری برگزار شودو تجربه های به جا مانده از برگزاری دوره های گذشته بیشتر خود را نشان دهد، اما نگاهی به نوع برگزاری جشنواره و حتی نظر افکندن به چینش برنامه ها نشان می دهد که نقطه ضعف های اولیه هنوز پا برجاست و پرکردن چاله های گذشته و این که چه نقطه آسیب هایی در گذشته وجود داشته است و این نقاط را چگونه می توان پر کرد که دوباره سر برنکشد، همچنان و در هر دوره جشنواره پرسشی رامی ماند پرتاب شده به هوا که پاسخی نیافته وهمچنان معلق در هوا مانده است.
هنوز مهمترین پرسش این است که اگر جشنواره ثابت است دبیر آن هم در اولین فرصت انتخاب و البته دبیر خانه ای دائمی برای جشنواره انتخاب شود تا در فرصت یک ساله ای که دارد بتواند با آرامش بهتر و استفاده از کار گروه های تخصصی کار خود را به پیش ببرد.
امسال البته در مراسم اختتامیه گفته شد که دبیر سال آینده هم آقای روشن روان است، اما باید پرسید که این انتخاب بر اساس چه مکانیزمی صورت می گیرد؟ آیا ارزیابی شورای راهبردی دفتر امور موسیقی از جشنواره امسال ارزیابی مثبتی است وآیا این شورا که به گفته معاونت هنری وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی مهمترین رکن تصمیم گیری در این زمینه ها است در چنین فرصت کوتاهی توانسته به این جمع بندی برسد که جشنواره چه غث و ثمینی داشته و کارنامه ای قابل قبول به بخش اجرایی و مدیریتی جشنواره بدهد؟
سخن بر سر این نیست که کار آقای روشن روان به عنوان دبیر جشنواره مثبت بود یا منفی و این ارزیابی اصولا از سوی نویسنده این یادداشت غیر ممکن است ، چرا که چنین ارزیابی نیازمند تیمی از اهل موسیقی است که تمامی جنبه های جشنواره را آنالیز و تجزیه کرده و گزارشی دقیق و مبتنی بر مستندات ارائه کنند.مستنداتی که آرمان و اهداف جشنواره را پیش روی خود نهند و بر اساس این هدف ها به این جمع بندی برسند که آیا نوع برگزاری جشنواره ، از انتخاب گروههای داخلی و خارجی تا انتخاب داوران و نیز چینش برنامه ها تا روابط عمومی جشنواره و نوع تبلیغات و ... توانسته با این هدف منطبق شود یا نه؟
شاید مهمترین نقطه ضعف جشنواره موسیقی فجر ، در برخی از دوره ها( چرا که به نظر می رسید در برخی دوره ها از جمله سالهای ابتدایی دهه 70 این هدف گذاری صورت گرفته و حتی تا حدودی این هدف ها برآْورده شده است) نداشتن نظریه برای این بخش بوده است. برای نمونه در برخی از این دوره ها گفته می شد که هدف حمایت از شکل دهی گروه های حرفه ای در موسیقی است. این هدف به رغم افت و خیز هایی که داشت تا حدودی شکل گرفت(در حد سی درصد ، اگر چه وجه حمایتی ارشاد در حمایت از این گروه ها هیچ گاه مشخص نشد) ،یا در دوره هایی گفته شد که هدف شناساندن چهره های شاخص و پیش کسوت موسیقی نواحی ایران است که این هدف هم تا حدودی محقق شد ( اگر چه الان چند سالی است که اصولا بخش موسیقی نواحی که جوهر و گوهر موسیقی ایرانی است به حاشیه رانده شده وعملا هیچ حمایتی از آن صورت نمی گیرد).
امسال هم البته از قرار مهمترین محوری که دست اندر کاران جشنواره بر آن تاکید داشتند، بخش رقابتی جشنواره بود تا از دل این رقابت ها گرو ههایی شناسانده شوند. اما مشکل این بود که بخش رقابتی امسال تفاوتی با همین بخش در سالهای میانی دهه 70 نداشت.
نگارنده خود در آن سال ها در جشنواره موسیقی فجر حاضر بود و همین سطح از رقابت را در میان گرو ههای کمتر شناخته شده شاهد بود. یعنی در آن سال ها هم تمامی گرو هها از سنتی و نواحی تا کلاسیک غربی حضور یافته و به اجرای برنامه می پرداختند و در نهایت برخی از گروه ها و نوازندگان جوایزی را هم دریافت می کردند.این نکته البته به معنای کم انگاشت اجرای گروه های حاضر در بخش رقابتی نیست، و طبیعی است که این گروه ها چه از نظر اجرا و چه به لحاظ نوع قطعاتی که اجرا کرده اند ، کیفی تر از گروه هایی اندکه درگذشته برنامه داشتند اما پرسش اساسی که درباره این بخش وجود دارد همانا باقی ماندن سطح رقابت میان گروه های کمتر شناخته شده است.
برای نمونه در میان گروه های موسیقی بخش سنتی تنها گروهی که نامش تا حدودی شناخته شده است، گروه جوان به سرپرستی هنرمند گرامی محمد علی کیانی نژاد است که در چند سال متوالی این فرصت را داشت که به شکل مرتب در جشنواره موسیقی فجر برنامه اجرا کند.
گروه های دیگر به هر دلیلی که جای پرداختن به آن در این مقاله نیست، به رغم توانایی های حرفه ای در نوازندگی وآهنگسازی و ... نتوانستند خود را به مخاطبان بنشاسانند.
می توان گفت که بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر هیچگاه نتوانست عرصه رقابت را به میان گروه ههای شناخته شده تر بکشاند. برای نمونه این پرسش وجود دارد که گروه هایی چون فاخته، قمر ، همنواران مهرو... چرا به عرصه رقابت وارد نشدند و یا این که چرا دست اندرکاران جشنواره از گرو ههایی چون مهتاب یا سرمد که به رغم جوانی آثار درخشانی انتشار داده اند در جشنواره دعوت نکردند( اولی به سرپرستی جواد ذبیحی فر و دومی به سرپرستی علی قمصری). این ها پرسش هایی است که متاسفانه بی پاسخ مانده است.
پرسش دیگر نحوه قضاوت داوران است، در آن سال ها هم این پرسش برقرار بود که متر داوران برای این ارزیابی چیست؟ آیا می توان در انتخاب بهترین نوازنده ،آن هم بین چند ساز مختلف ،متری مشخص داشت؟ آیا می توان بین یک نوازنده یا گروهی که موسیقی دوره رمانتیک یا باروک را می نوازد با یک نوازنده یا گروهی که موسیقی ایرانی را می نوازد دست به انتخاب زد؟ جشنواره امسال البته آمد و این تفکیک را قایل شد که موسیقی کلاسیک غربی را از سنتی و پاپ تفکیک کرد ،اما این تفکیک هم ناقص بود، چرا که در بخش موسیقی سنتی برخی گرو هها بودند که آثارشان صرفا باز نوازی برخی قطعات از استادان قدیمی بود و اصولا سازبندی و ارکستراسیون آنها مبتنی بر ساختاری کلاسیک بود و در مقابل برخی گروهها به تلفیق در موسیقی سنتی دست یازیده بودند ، اما همه این ها در یک مجموعه مورد داوری قرار گرفتند.
یا این که داوران بخش رقابتی برخی نوازندگان موسیقی سنتی و پاپ را به عنوان تکنواز مورد تقدیر قرار دادند و در مقابل در بخش کلاسیک هیچ نوازنده ای معرفی نشد و جالب این که حتی اعلام نشد که مثلا دراین بخش نوازنده ای شاخص وجود نداشت. این گونه تناقضات از نبود وحدت رویه در امر داوری حکایت می کند.[زنگ پایان برای جشنواره موسیقی فجر بیست و سوم]
نکته شگفت انگیزتر در ترکیب داوران رخ نمود، به این معنا که برای نخستین بار در یک جشنواره ترکیب داوران را عدد زوج تشکیل می داد و این البته تقریبا در تمامی جشنواره ها امری نادر و عجیب است ، چرا که قاعده این است که ترکیب فرد باشد( 3، 5، 7 و...) تا در صورتی که نیاز به رای گیری شد ، در نهایت بتوان ترکیبی از آرای پیروز را در جمع بندی نهایی به دست آورد،اما در حالتی که تعدادداوران زوج باشد، طبیعی است که وقتی بر سر اجرای گروهی نظر دوتن با دوتن دیگر برابر باشد ، آنگاه چگونه می توان به رای رسید؟
نکته دیگر نوع معرفی نمونه های بخش های مختلف است. نگارنده از اجرا های بخش موسیقی سنتی دیدن کرد و باید اذعان کرد که چه در نوازندگی و چه در حوزه اجرا، انصافا گرو ههای حرفه ای با نوازندگان جوان و خوش آتیه وجود دارند اما در بخش موسیقی پاپ این کیفیت کمتر به چشم آمد و داوران جشنواره می توانستند امسال ، برنده ای هم نداشته باشند، و اصولا گرو ههایی که در این بخش اجرای برنامه داشتند، در اندازه و وضعیتی نبودند که بتوانند معرفی شوند . این نکته البته در معرفی نشدن هیچ گروهی به عنوان گروه برتر خود را نمایان ساخت و دراین بخش تنها گرو ههای دوم و سوم معرفی شدند.
نکته بعد در بخش پاپ توجه به گونه ای از موسیقی پاپ است که طعم و رنگی ایرانی تر به خود داشته باشد. نگارنده بر حسب تصادف شب بعد از مراسم اختتامیه از اجرای گروه جحله( در مراسمی که از سوی نشر ماهریز برای زنده یاد ابراهیم انصافی برگزار شده بود) در نخستین نمایشگاه موسیقی و آثار شنیداری دیدن کرد. این گروه با استقاده از موسیقی بومی منطقه خود و سازهای آن و حتی لهجه منطقه جنوب در خواندن اشعار و ترانه ها و تلفیق آن با سازهای موسیقی غربی چون گیتار و کمانچه و ویلنسل توانست قرائتی بومی از موسیقی پاپ ارائه کند. در این اجرا به رغم حضور سازهای غربی می توانستیم طعم و رنگ ایرانی کار را به عیان ببینیم.
در واقع( به خصوص در موسیقی پاپ)ما باید به سمت حمایت از تجربه هایی برویم که به نوعی مولفه ها و سنت های موسیقایی ما را در چینش ساز و یا آواز بازتاب می دهند و خوشبختانه در جشنواره موسیقی فجر چند سال قبل هم گروهی دیگر از خوزستان ( به گمانم از آبادان)این ابتکارات را به خرج داد و برگزیده هم شد و یا گروهی که محسن شریفیان سرپرستی آن را برعهده دارد که در این زمینه ها( بومی ساختن موسیقی پاپ) تجربه های موفقی داشته ودارد که اتقاقا با اقبال عمومی در داخل و خارج هم روبرو شده است.
نکته دیگر در باره بخش پاپ اظهارات آقای روشن روان است که مدام از حضور نخست گروه های پاپ در جشنواره موسیقی سخن می گویند که باید به اطلاع ایشان رسانید که جشنواره موسیقی پاپ نخستین بار در سال 77 در کنار جشنواره موسیقی فجر و به صورت رقابتی برگزار شد که چهره هایی چون آقای اصفهانی و علیرضا عصار در همان دوره جزو برگزیدگان بودند.
نکته دیگری که درباره این بخش می توان بیان کرد ، توجه به جنبه های حمایتی از گرو ههای برگزیده است. امری که از جمله وظایف اصلی وزارت ارشاد است( نظارت ، هدایت و حمایت).امسال هم همانند برخی از سالهای پیشین از سوی دست اندرکاران جشنواره وعده داده شد که گروه های برگزیده امتیازاتی چون اعزام به خارج( در هفته های فرهنگی ایران و ...)و برخی امکانات دیگر دریافت می کنند. اگر چه داوری در این زمینه اندکی زود است ،اما به دلیل آنکه نگارنده چنین سخنانی را در جشنواره های متعدد شاهد بود( برای نمونه در جشنواره موسیقی نواحی اول یا دوم و اعلام حمایت از گروه اقبال آذر) و این که این وعده ها کمتر صورت وصبغه عملی به خود گرفت ، لذا چندان به این گونه وعده ها خوشبین نیست و به گروه های برگزیده هم توصیه می کند که با ناخن خود پشت خود را بخارانند و منتظر دیگران نشوند.چرا که تا کنون تصمیمات جشنواره های موسیقی فجر همانند بسیاری دیگر از تصمیمات صبغه اجرایی به خود نگرفته است. مثل این که بخواهیم بگوییم چون آقای x در کنکور نفر اول شده است، به وی کار هم بدهید که طبیعی است بازار کار ماهیتا در بخش دیگری تعریف می شود. بنا برا ین به این گروه ها توصیه می کنیم که اگر می خواهند به شکل حرفه ای در عالم موسیقی بمانند، ساختار خود را حرفه ای کنند، یعنی از همین امروز برای خود مدیر برنامه ای تدارک ببینند و به دنبال بازار یابی برای اجرای گروه خود باشند که البته یکی از این موارد پی گیری این وعده ها است که در صورت عدم تحقق ، حد اقل به مطبوعات اعلام کنند تا افکار عمومی از انجام یا عدم انجام این حمایت ها مطلع شوند.
هر چقدر جشنواره در حوزه روابط عمومی و ارتباط با رسانه های گروهی مثبت عمل کرد واخبار و اطلاعات جشنواره را به شکلی مطلوب انعکاس داد، در حوزه های درونی جشنواره این مشکل به شدت به چشم می آمد.
دست اندرکاران جشنواره انتشار بولتن و خبرنامه داخلی را متوقف کردند بااین توجیه که بولتن ها شتابزده نوشته می شد. این نظر را البته یکی از دست اندرکاران اجرایی جشنواره داده است که هیچ تجربه ای در زمینه روزنامه نگاری حوزه موسیقی ندارد. گواه این بی تجربگی رامی توان در انتشار ویژه نامه ای که در مراسم اختتامیه توزیع شد، جست و جو کرد. ویژه نامه ای که با کاغذ گلاسه منتشر شد و آلبوم عکسی از اجراهای جشنواره بود و جز این نکته دیگری برای مخاطب نداشت.
به گواه اکثر اهالی موسیقی از سالهای اولیه دهه هشتاد که بولتن جشنواره صبغه ای حرفه ای تر و ژورنالیستی به خود گرفت،توانست فضایی متفاوت را در این عرصه به وجود آورد و سبب شود که مسائل موسیقی و جشنواره فجر عرصه های عمومی تری را تجربه کند.
انتشار کتابچه ای که حاوی اطلاعات اجرا ها ومعرفی گروهها باشد، امری لازم و ضروری است که باید تداوم یابد ، اما این کار نمی تواند جای خالی بولتن جشنواره را پر کند. اگر چه درانتشار همین کتاب هم به قدری تعجیل صورت گرفت که شناسنامه چند گروه جا ماند و غلط های مطبعی فراوانی هم در آن راه یافت و که امیدواریم در دوره آینده علاوه بر اضافه کردن مقدمه و فهرست ابتدایی، فهرست اعلامی هم در انتهای این کتابچه بیایدتا پیدا کردن نام افراد گروه ها آسان تر شود.
از جمله بخش های جشنواره موسیقی فجر که هنوز پا در هواست و فلسفه وجودی آن مشخص نیست، بخش پژوهش و سخنرانی هاست.
به نظر می رسد هدفی متناسب با برنامه های جشنواره در پس و پشت این بخش وجود نداشته باشد. سخنرانی ها از وحدت موضوعی و مضمونی برخوردار نیستند و تهیه و تدوین آن از روندی علمی و کارشناسانه تبعیت نمی کنند. اختلاف میان آنچه که به عنوان چکیده سخنرانی ها انتشار یافت با اصل سخنرانی خود نمونه ای از این ناهماهنگی هاست.پیشنهاد نگارنده این است که این بخش یا به صورت برنامه ای یک روزه و در قالب سمینار با موضوعی مشخص سوق داده شود ، یا این که به سمت نقد اجرا های مهم جشنواره موسیقی فجر حرکت کند.
در جنب جشنواره موسیقی فجر نخستین نمایشگاه موسیقی و آثار شنیداری هم برگزار شد، حرکتی که در نوع خود اتقاقی مهم در صنعت موسیقی است و جا دارد که در مقاله ای مجزا به تاثیرات این نمایشگاه بر صنعت موسیقی بپردازیم .
سخن درباره جشنواره موسیقی فجر را نمی توان به پاپان برد مگر با اشاره به اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ارسلان کامکار.
چند دهه قبل استاد هوشنگ استوار، چهره نامدار عرصه موسیقی سمفونیک و کلاسیک در نوشته ایآورده بودکه ارکستر سمفونیک باید به سمتی حرکت کند که از آثار آهنگسازان ایرانی در اجرا های خود بهره بگیرد.آنهایی که درتالار وحدت اجرای کنسرتوی کمانچه( با تکنوازی تکنیکال، خیره کننده و شگفت انگیز اردشیر کامکار) و نیز سمفونی مولانا با صدای علیرضا قربانی ( از ساخته های هوشنگ کامکار)ر ادیدند قطعا لذت یک برنامه خوب موسیقی را هنوز در ذهن و ضمیر خود دارند و قطعا بر دستان قلمی که این پیشنهاد را داد، بوسه تحسین می زنند.[گزارش همشهری آنلاین از اجرای ارکستر سمفونیک تهران]