طبیعتاً میتوان تصور کرد که تعداد افراد گرسنه تا چند دهه آینده به 3 تا 5 بیلیون نیز افزایش یابد.
هر چه جمعیت جهان گسترش می یابد، فشاری بیش از پیش به تمام منابع اصلی که به نوعی در تولید مواد غذایی نقش بنیادی دارند وارد می آید.
متاسفانه در مقابل رشد تصاعدی جمعیت انسان، تولید غذا با رشد خطی افزایش می یابد. علاوه بر این، زمین، آب، انرژی و منابع زیستی که برای کشاورزی جنبه حیاتی دارند همچنان رو به زوال است.
بیش از 99درصد از ذخیره غذایی جهان از طریق زمین های کشاورزی و کمتر از یک درصد دیگر از طریق اقیانوسها و دیگر زیستگاههای آبی تامین می شود.
تولید مستمر اندوخته غذایی به مقدار کافی مستقیماً به فراوانی زمین های حاصلخیز، آب شیرین، انرژی و گوناگونی زیستی بستگی دارد.
بدیهی است که با رشد جمعیت انسان نیاز به تک تک این منابع نیز فزونی مییابد. حتی اگر این منابع هیچگاه کاملاً به پایان نرسند نیز سهم هر انسان به طور محسوسی کاهش می یابد چرا که این منابع باید بین افراد بیشتری تقسیم شوند. فشار رشد جمعیت و کاهش منابع طبیعی امنیت غذایی را تهدید می کند.
کمیته غذایی جهان در سال 1996 اصطلاح « امنیت غذایی » را به این صورت تعریف کرد: «شرایطی که در آن دسترسی به غذای کافی از نظر فیزیکی و اقتصادی برای تمام اعضای هر خانواده میسر بوده و خطر از دست دادن این دسترسی نیز وجود نداشته باشد ».
این تعریف بر3 بعد مختلف دلالت دارد: فراهم بودن، ثبات و دسترسی. « فراهم بودن» یعنی به طور متوسط ذخیره غذایی کافی برای مصرف افراد مهیا باشد. «ثبات» به حداقل رساندن احتمال کمبود غذا در سالها و فصلهای بحرانی است و « دسترسی» زمانی مطرح می شود که مردم با وجود فراوانی گرسنه میمانند زیرا راه و روش تولید یا خرید احتیاجات خود را در دست ندارند.
مفهوم امنیت غذایی در سطح کل دنیا مطرح می شود. با این حال اگر به وضعیت موجود در بعضی کشورها به طور جداگانه نظری بیندازیم درخواهیم یافت که آنها از نظر امنیت غذایی در شرایط خوبی قرار ندارند؛ مانند بیشتر کشورهای آفریقایی که در شرایط بسیار نامطلوبی به سر می برند و این شرایط بسیار بدتر خواهد شد اگر امنیت غذایی را در سطح هر خانواده بررسی کنیم زیرا به دلیل عدم وجود تساوی بین اعضای خانواده، زنها و دختران جوان بیش از دیگران از این وضعیت آسیب می بینند.
بیشتر کارشناسان عقیده دارند که ما باید تولید مواد غذایی را به 2 برابر افزایش دهیم. در حال حاضر، اینکه باید در آینده مواد غذایی به مقدار کافی و با کیفیت خوب در اختیار افرادی که تعدادشان به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از تعداد کنونی است قرار گیرد، موضوعی است که مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیست بوم شناختی و فنی بسیاری را به دنبال دارد. به دلیل وجود یکی از ویژگی های بارز رشد جمعیت یعنی شهر گرایی (urbanization)، در آینده مشکلات بسیار زیادی در رابطه با تامین امنیت غذایی وجود خواهد داشت.
در توضیح می توان گفت که دنیا همچنان به طرف شهری شدن سوق پیدا می کند. مردم ساکن در شهرهای بزرگ قادر نیستند از طریق تولید غذا امرارمعاش کنند و الگوی غذا خوردن آنها با مردم روستایی تفاوت دارد.
مقدار حبوباتی که ارزش غذایی بالا و قابلیت حمل و ذخیره شدن دارند (مانند برنج و گندم)، همچنین پروتئین حیوانی و سبزیجات در رژیم غذای افراد شهرنشین بیشتر است و در مقابل مقدار مواد خوراکی سنتی کمتر و این یکی از دلایلی است که باعث میشود به تولیدات کشاورزی بیشتری احتیاج داشته باشیم.
امروزه 400 میلیون کشاورزی که خود به سختی امرارمعاش می کنند قادر نیستند مواد غذایی 5/1 بیلیون انسان شهرنشین را تامین کنند. در نتیجه 800 میلیون کشاورزی که در سال 2025 زندگی خواهند کرد نیز احتمالاً قادر به تامین مواد غذایی جمعیت 4 بیلیونی ساکن شهر نخواهند بود.
این گفته به این معناست که در آینده برای تولید مواد غذایی به یک کشاورزی دو گانه احتیاج خواهیم داشت. کشاورزان مانند قبل از افراد ساکن در روستاها حمایت خواهند کرد در حالی که کشاورزی مدرن و محصولات غنی شده غذای افراد مقیم شهر را مهیا می کنند.
توانایی یک کشور در تامین مواد غذایی مورد نیاز خود به 3 عامل بستگی دارد: دارا بودن زمین های زراعی، دسترسی به آب و فشار جمعیت. خصوصاً در کشورهای فقیر با مقدار زمین و آب محدود، هر چه جمعیت بیشتر باشد منابع موجود برای رفع احتیاجات ضروری افراد کمتر است و در نتیجه برآورده نشدن این احتیاجات اولیه، هر گونه پیشرفتی به تاخیر می افتد و اقتصاد کشور از هم گسیخته میشود.
در بعضی کشورهای فقیر، رشد سریع جمعیت، مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها، پراکندگی نا برابر زمین، کاهش زمین داری، بحرانی تر شدن فقر روستائیان و کم شدن زمین های پهناور هر گونه تلاشی را در جهت افزایش تولید و مصرف مواد غذایی تضعیف میکند.
پایین آوردن میزان زاد و ولد همراه با مدیریت صحیح برای استفاده بهینه از منابع آبی و زمینی، برای جلوگیری از وضعیت بد ذخیره غذایی ضروری است.
در سطح کل دنیا مواد غذایی به مقدار کافی برای تغذیه همه افراد جهان تولید می شود ولی این غذا و تکنولوژی تولید آن همیشه در دسترس افراد محتاج قرار نمی گیرد.
در دهه های اخیر رشد چشمگیری در تولید غذا مشاهده شده است که این رشد ناشی از تولید گونه های گیاهی مقاوم در برابر بیماری، استفاده گسترده از ضدعفونی کننده ها و کودهای شیمیایی و توسعه زمینهای کشاورزی مرطوب است.
با این وجود، تولید سرانه غذا در 51 کشور درحال توسعه کاهش یافته و فقط در 43 کشور بین سالهای 1979 تا 1981 و 1986 تا 1987 افزایش یافته است. در بین کشورهای آفریقایی 25 کشور افت شدید تولید سرانه گندم را تجربه کرده اند.
در امریکای لاتین نیز تولید مواد غذایی نا امید کننده بوده است زیرا 17 کشور به دلیل کاهش شدید تولید وضعیت نامطلوبی داشته اند . در آسیا به دلیل پرورش گونههای جدید برنج و استفاده از مقدار فوقالعاده زیاد مواد شیمیایی کشاورزی، سعی بر این بود تا میزان تولید مواد غذایی کمی بالاتر از میزان رشد جمعیت نگه داشته شود.
اما با این حال در بسیاری از مناطق فقیر فقدان این کنترل و نبود مدیریت تمام سودی را که از این طریق حاصل شده بود از بین برده است. در نتیجه واردات مواد غذایی از کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است تا جبرانی باشد برای کمبود غذا در مناطق محروم.
یک راه حل
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه فشار جمعیت با بر هم زدن تعادل، مانع کنترل صحیح منابع آبی و زمینی می شود. با وجود اینکه تولیدات کشاورزی برای رسیدن به هر گونه توسعه پایدار در آینده حیاتی هستند، مطمئناً تنها توجه به بخش کشاورزی بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل مهمی که در تولید مواد غذایی موثر هستند راه درستی برای مواجهه با مشکلات نیست.
طرحها و برنامه های کنترل جمعیت باید در راستای اهداف کلی توسعه جهان در نظر گرفته شوند و با دیگر مشکلات موجود در ارتباط باشند.
کشورهای در حال توسعه ای که در تنگنا هستند برای فائق آمدن بر مشکل پایین بودن تولید سرانه و کاهش منابع طبیعی لازم است طرحهای استراتژیکی را به کار ببندند که در آنها ابعاد مختلف جمعیت از قبیل رشد، پراکندگی و الگوهای مهاجرت روستایی- شهری به هم می پیوندند.
هر جا که ممکن باشد باید استراتژیهای توسعه همگانی که به نوعی خدمات مورد نیاز اجتماعی و همچنین منابع تولید را به هم مربوط می کنند مورد حمایت و تشویق قرار گیرد.
باید استراتژی های توسعه پایدار که با عواملی مانند فرسایش خاک، ضعیف شدن خاک، جنگل زدایی، افت بازده کشاورزی و ضعف مدیریت در مصرف آب مبارزه می کند؛ همچنین طرحهای توسعه کشاورزی روستایی که برای کشاورزان فقیر چه زن و چه مرد بودجه، تخم، کود و دانش لازم را فراهم می کند به خوبی اجرا شوند.
در آخر باید تحقیقهایی که روی تلفیق تکنولوژی های قدیمی و مدرن تولید مواد غذایی کار می کنند مورد حمایت قرار گیرند.
با دانستن آمار مربوط به جمعیت، تخمین نیازهای آینده ضروری به نظر می رسد. همزمان، مدیریت کنترل منابع توسعه یافته راه طولانی را برای افزایش تولید محصولات کشاورزی، جلوگیری از کاهش زمین های کشاورزی در درجه اول و فراهم کردن زندگی با ثبات برای میلیونها نفر روستایی فقیر پیش رو دارد.
سیستم مدیریت کنترل منابع طبیعی در مقابل توسعه منابع انسانی نیز وظایف یکسانی دارد مانند گسترش برنامه های کنترل جمعیت و برنامه ریزی برای خدمت به میلیونها خانواده نیازمند.
در برنامه های ملی جمعیت باید برنامه هایی جامع و قابل دسترس در مورد سلامت کودک و مادر، تشکیل خانوادههای کم جمعیت و ارتقای کل جامعه از نظر ساختار و سلامت گنجانده شود. با این تلاشها احتمال افزایش تولید غذا، حفاظت از محیط زیست و سبک کردن بار فقر در زندگی روستائیان وجود خواهد داشت.