غرفههای این بازار بدون ثبت محضری و فقط با یک مبایعهنامه غیرمعتبر بین غرفهدارها خرید و فروش میشود، آن هم با قیمتهای سرسامآور که از 200میلیون تومان شروع شده و تا 600 میلیون تومان هم میرسد. این کار علنی انجام میشود و جالب اینکه نهادهای ذیربط از این اقدام غرفهدارها اطلاع دارند. جالبتر اما زمین بازار گل است که در مالکیت وزارت راه و شهرسازی است و از سال 1374 به تصرف صنف گلفروشان درآمده است.
وجود این بازار اگرچه مزیتی است برای اهالی شرق تهران که از محلههای دور و نزدیک برای خرید گل، آن هم با قیمت مناسب به اینجا بیایند، اما دردسرهای زیادی را برای مدیریت شهری منطقه 14 و اهالی محله حسینآباد دولاب ایجاد کرده تا جایی که «فرهود حمیدی» شهردار منطقه برای سروسامان بخشیدن به اوضاع آشفته بازار گل کمر همت بسته است.
ترافیک، نبود جای پارک، شلوغی و ازدحام در بلوار کوثر از جمله مشکلات این باغستان گل است. نکته مهمتر اینکه بازار گل شهید محلاتی به هیچ وسیله ایمنی تجهیز نیست و کوچکترین بیاحتیاطی میتواند حادثهای تلخ را برای شهروندان رقم بزند.
انتهای خیابان زمزم، درست بعد از تقاطع نبرد، تابلو بازار گل پیداست. باغستانی که این روزها پاتوق علاقهمندان گل و گیاه شده است. همیشه شلوغ است و پر رفت و آمد. به زحمت میتوان جای پارکی برای خودرو پیدا کرد. در زمین خاکی جلو بازار گل چند خودرو و وانت به صف ایستاده و منتظر مسافرند. جلو در چند نفری ایستادهاند و از افرادی که وارد بازار گل میشوند سفارش دسته گل، تاج گل و سبد گل میگیرند.
عطر گل مشام را نوازش میدهد آن هم در شهری که دود و آلودگی هوا شاخصهاش است. از ورودی تا انتهای بازار مغازههای بزرگ و کوچکی قرار دارد که علاوه بر گل تزئینات آن را هم معامله میکند. نخستین خیابان در سمت راست، راسته تزئینات چوبی است. دو طرف مسیر با وسایل چوبی پر شده و فقط مسیر باریکی برای تردد وجود دارد.
از نی و شبکههای حصیری و گلدانهای چوبی تا صندوقچه و جا شمعی در اینجا فروخته میشود. هرچه هست وسایل اشتعالزا در اینجا زیاد به چشم میخورد. یک جرقه کافی است تا در یک لحظه، بازار به تلی از خاکستر تبدیل شود. مثل اتفاقی که چند سال پیش رخ داد. بازار گل آتش گرفت و خسارت سنگینی به بار آورد. کمی جلوتر قدم به قدم دستههای گل دیده میشود. گل رز قرمز و سفید، داودی و میخک، نسترن و.... . با نظم روی هم چیده شده و منتظرند تا باربران برای بردنشان بیایند. در غرفههای انتهایی هم گلهای آپارتمانی و باغچهای عرضه میشود.
- 200 تا 600 میلیون تومان قیمت هر غرفه
بازار شلوغ است. تک و توک خودرویی در آن رفتوآمد میکند. کمعرض بودن راه اجازه تردد به خودروهای بیشتر را نمیدهد. خیابانهای بازار سطح همواری ندارند. گله به گله آسفالت کنده شده و آبی درون آن جمع شده است. به غیر از داخل غرفهها، جلو هریک هم تعداد زیادی گلدان گل به صف شدهاند. در کنار هر مغازه کوهی از زباله دیده میشود که چهره بازار را نازیبا کرده است. از یکی از مغازهدارها قیمت گلی را میپرسم. مقرون به صرفه است. سر صحبت را باز میکنم و میپرسم چند سال اینجا هستید؟ میگوید: «20 سال».
ادامه میدهم: «قیمت غرفهها چقدر است؟ میخواهم اینجا غرفه بگیرم.» خیلی اهل حرف زدن نیست و به زحمت پاسخ میدهد: «بستگی دارد. بسته به اندازه غرفه و اینکه در کجای بازار باشد، قیمتها تغییر میکند، از 200 تا 600 میلیون تومان معامله میشود.» میپرسم: «20 سال پیش این غرفه را چند خریدهای؟» جواب نمیدهد. انگار از این سؤال خوشش نیامده است. به سراغ غرفهدار دیگری میروم. از نخستین کسانی است که به اینجا آمده است. او هم از پاسخ به این سؤال طفره میرود، البته با دلخوری بیشتر و آن را پنهان هم نمیکند. به تندی میگوید: «اگر قصد خرید غرفه دارید، به دفتر مراجعه کنید.»
- غرفههای ایرانیتی، مغازههای مدرن
با غرفهدارهای زیادی صحبت میکنم ولی هیچیک اطلاعاتی از پیشینه بازار در اختیارم قرار نمیدهند. «حیدر کرمی» اما گریزی به تاریخچه بازار میزند. میگوید: «از زمان راهاندازی بازار اینجا هستم. حالا مغازه کوچکی دارم. تا همین چند سال پیش بازار به فضاهای کوچک 7ـ 6 متری تقسیم و حریم هر غرفه با چهارچوب فلزی از هم جدا میشد. اوایل غرفهها سقف هم نداشتند و بعدها برای اینکه کاسبان از باران و برف در امان بمانند مغازهها با ایرانیتهای طلقی پوشیده شد.
از آن زمان تاکنون بازار گل خیلی تغییر کرده است. زمینهای خاکی آنجا آسفالته و خیابانبندی شده و غرفهها شکل و شمایل مغازه پیدا کردهاند.» او اشاره میکند گلها را از لواسان یا ورامین میآورند. سری به دفتر مدیریت بازار میزنم و میگویم قصد خرید غرفه گل دارم. میگوید که غرفه شماره 9 را برای فروش گذاشتهاند. فرصت خوبی است تا اطلاعاتی دراینباره به دست آورم.
«محسن عبدلی» خودش را مسئول بازارگل معرفی میکند. از تقاضای من برای خرید غرفه متعجب میشود، اما قانعش میکنم از عهده این کار بر میآیم. میگوید: «200میلیون تومان، آن هم نقد». قبول میکنم و میگویم: «میخواهم غرفه را ببینم.» عبدلی یکی از غرفهدارها را صدا میکند تا همراهیام کند. فضای کوچکی است. مساحتش به 12متر هم نمیرسد. نگاهی سرسری میکنم و نشان میدهم که پسندیدهام. برای بستن قرارداد دوباره به دفتر بازار گل برمیگردم. بر سر قیمت چانه میزنم. اما یک ریال هم پایینتر نمیآید. زمان بستن قرارداد نشانی محضرخانه را میپرسم.
میگوید: «اینجا معامله با حضور غرفهدارهای قدیمی یا به اصطلاح ریشسفیدها انجام میشود. محضرخانهای درکار نیست. بعد مبایعهنامهای را که خودشان نوشتهاند جلو رویم میگذارد و میگوید: «این بازار زیرنظر شرکت پایاگل فعالیت میکند. معامله با سند رسمی انجام نمیشود.» معامله جالبی است. پای 200میلیون تومان در میان است اما از محضر و سند رسمی و قانونی خبری نیست.
نظر شما