تفاوت این دارهای قالی یا به اصطلاح دستگاههای نساجی به ماسورهای بود که پود پارچه در آن دوانده میشد. هر بافنده میتوانست یکی از این دستگاهها را در خانه یا دکان خود نصب کند. سرمایهداران که چندین دستگاه از آن را داشتند بافنده هم استخدام میکردند و کارخانهای راه میانداختند.
در آن روزگار مقصود از کارخانه نساجی همین دستگاههای چوب و تختهای بود که زیر نظر استادکار اداره میشد. نخستین کارخانه مجهز در عصر پهلوی و در چالوس راهاندازی شد و به دنبال آن کارخانجات دیگر از چیت و چلوار و گونی و فاستونی به تدریج در تهران راه افتاد. از کارگاههای نساجی 2نوع محصول به دست میآمد. یکی مخمل، حریر، اطلس و فاستونی و دیگری منسوجات ساده بازاری مثل کرباس، متقال، پیچازی و چادر شب.
به نساج «جولا» هم میگفتند. جولا برای امرار معاش مجبور بود به کار دیگری هم دست بزند؛ به این صورت که هم بافندگی میکرد و هم یکی، 2 بچه برای نگهداری از همسایهها قبول میکرد. گهوارهای در یک طرف و ننویی در طرف دیگر کارگاهش جا میداد و به وسیله ریسمانی که از مچ دستها به گهواره و ننو میبست همراه دادن و گرفتن ماسوره تکانشان میداد. به همین دلیل وقتی کسی از کار زیاد گله و شکایت میکرد به او میگفتند: «کارت را بده به جولا.» و کمکم به ضربالمثلی در تهران رواج یافت.
نظر شما