این کارگاه که در شهریورماه در موزه هنرهای معاصر فلسطین و به دبیری غلامعلی طاهری برگزارشد، نتوانست در آن زمان، حاصل کار یک ماهه اش را در یک نمایشگاه به تماشا بگذارد ولی حالا دوسالانه ملی نقاشی معاصر ایران، فرصتی فراهم کرده تا نتایج آن در معرض دید همگان قرار بگیرد.
حقیقت این است که در این نمایشگاه، تنها جنبههای هنری آثار برای مخاطب مهم جلوه نمیکند؛ چراکه نام و عنوان این کارگاه، معانی و مفاهیمی را به ذهن متبادر میکند که اگر بیننده، مراقب نباشد، مسائل حاشیهای بر اصل کارها غلبه میکند و فاکتورهای تصویری زیر سؤال میرود.
به هرحال، چون بهانه برپایی این کارگاه، یک موضوع ارزشی بوده و معمولا این موضوعات، با شعارها و تکرارها همراهند، لذا خلاقیت و پرداختن به جنبههای تازه مقاومت، مهمترین مسئله بهنظر میرسد.
چشم بیننده ناخودآگاه، بهدنبال اثری میگردد که پیش از آن ندیده یا حاشیهای از موضوع مقاومت را دوست میدارد که قبلا به آن پرداخته نشده است و بعد به رنگ، ترکیببندی و المانهای تکنیکی و بصری به لحاظ زیبایی شناسی میپردازد که البته متأسفانه تکنیک تابلوها در شناسنامه کنار آثار نیامده است.
در باب مورد اول باید گفت که نمایشگاه، از حیث نگاههای متفاوت به موضوع مقاومت، غنی است.
بسیاری از تابلوها اصلا به پایداری فلسطین محدود نشدهاند و نگاهی جهانشمول به آن دارند.
یکی از بهترین نمونههای آن، اثر صدیقه سلمان است؛ او زنی را در تابلویش به تصویر کشیده که زانو زده، دستهایش را بالا برده و وزن سنگ حجیمی را روی دستهایش تحمل میکند؛ در حالیکه خطوط چهرهاش درهم و درد کشیده است، تنها چیزی که این تابلو را به مقاومت فلسطین یا لبنان متصل میکند، چفیه دور گردن زن است که اگر این فاکتور را حذف کنیم، اثری تک خوانش نخواهیم داشت.
شاید نمونه بهتر، «یدالله» سعید منزه باشد که دستی را در وسط تابلو کشیده که از میان طوفان و امواج دریا بیرون آمده است؛ یا مثلا تابلو «سرزمین آفتاب و مهتاب» اثر ژیلا کامیاب، نمونه دیگری در این دسته است.
یا نقاشی محمود سمندریان مثال دیگری است که بهطور ضمنی به مفهوم مقاومت پرداخته: شعلههای قرمز و سیاهی که در کنار درخت زبانه کشیدهاند و کمی بالاتر خورشید، سعی میکند از میان سیاهیها بتابد.
بهطور کلی، تابلوهای «خط، رنگ، حضور» به خوبی توانستهاند پا را فراتر از عناصر تکراری این موضوع بگذارند و فضاهایی جدید را تجربه کنند یا از همان فاکتورها به تصویر تازهای برسند.
بهعنوان مثال، کمتر اتفاق افتاده که نقاشان صورتهای درمانده و وحشتزده بکشند. بیشتر آدمهای مبارز نقاشیها، چهرههایی نامعلوم دارند. یا به مخاطب پشت کردهاند ویا سنگ پرتاب میکنند.
الهه حداد پور در اثر «مقاومت و نوع دوستی» زنان و مردانی را کشیده که چهرهشان مشخص نیست و سنگ پرتاب میکنند، جالب اینکه بیننده در نگاه اول، تصور میکند سنگها، کشیده شدهاند اما با نگاه دقیقتر مییابد که سنگهای کوچک با کش قرمز رنگی به نقاشی چسبیده است.
اما نکته جالبتر و مهمتر این است که نقاشان، از فاکتور درد غافل نبودهاند؛ همین عامل باعث شده است تا نقاشیها تکنیک صرف را به نمایش نگذارند و برانگیزاننده احساس هم باشند.
کم نیستند آثاری مثل «تولد خونین» مهدی پرستار که کودکی را در میان خون و درد به تصویر کشیده است.
نمونه دیگرش نقاشی سارا ابری است که چفیهای را درست وسط ستاره داوود، کشیده است و سیم خاردارهایی را در بالا و پایین تابلو ترسیم کرده تا اتفاقات غم انگیزتری که مقاومت را تحتتأثیر قرار داده، از یادها نرود.
بعد از دیدن آثار، مخاطب به این فکر میافتد که با وجود چنین آثار درخشانی پیرامون چنین موضوعی، چرا همیشه باید با شنیدن مقاومت فلسطین یا لبنان، مسجدالاقصای طلایی رنگ یا همان ستاره داوود تکراری را در همه پوسترها یا در فضاهای شهری ببیند؟
علاقهمندان هنرهای تجسمی پاییز امسال را به یاد دارند که جشنواره پوستر مقاومت در موزه فلسطین برگزار شد و آثار منتخب آن به نمایش درآمد؛ دیدن تابلوهای نمایشگاه «خط، رنگ، حضور» به خوبی نشان داد که نقاشی معاصر ایران، آْنهم با این موضوع، بسیار جلوتر از پوستر هستند و پتانسیل بسیار خوبی دارند تا در تمام موضوعات از آن استفاده کنند یا آن را در تمام شاخههای تجسمی به قشرهایی از جامعه معرفی کنند که آشنایی چندانی با هنرهای تجسمی ندارند.
چراکه به قول حسین خسروجردی هنرهای تجسمی در میان هنرمندان ایرانی نه مشکلی به لحاظ تکنیکی دارد و نه به لحاظ استعداد؛ تنها سیاستگذاری بهتر و دلسوزانهتری میطلبد.
مسئله تاسفآور دیگر این است که چون نمایش آثار مقاومت در کنار نقاشیهای موضوعی دوسالانه قرار گرفته است، این تابلوها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و چون هیچ تابلویی که نشان بدهد این آثار به بخش جنبی دوسالانه تعلق دارند، در سالن وجود ندارد، بینندگانی را که در جریان برپایی کارگاه «خط، رنگ، حضور» نیستند، سردرگم میکند یا دست کم، نمایشگاه را کم اهمیت جلوه میدهد.
درحالیکه نقاشیهای نمایشگاه، تنها بخشی از آثار کارگاه شهریور ماه هستند؛ به علاوه، حضور نقاشان حرفهای مثل احمد وکیلی، حبیبالله آیت اللهی، کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، عبدالمجید حسینی راد و دیگر هنرمندان به نمایشگاه اهمیت و معنا بخشیده است؛ بهنظر میرسد اگر این نمایشگاه بهطور مستقل برگزار میشد، مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکرد؛ مطمئنا بیننده – حتی اگر حرفهای باشد- بعد از اینکه از سه طبقه وسیع مؤسسه صبا دیدن کرده است، نه حوصلهای برای دقت و مکاشفه در تماشای آثار بخش جنبی دارد و نه پا و کمری برای ایستادن و نگاه کردن!
با اینهمه، این نقاشیها تا روزهای پایانی سال یعنی تا 29 اسفندماه در مؤسسه فرهنگی هنری صبا روی دیوارها خواهد ماند تا میزبان بینندگان باشد.