- ابتدا از چگونگی علاقه مندی خود به نقاشی و تجربه ها و تحصیلات خود در این زمینه بگویید؟
علاقمندی بنده از زمان کودکی و قبل از مدرسه رفتنم شروع شده بود و مرحوم پدرم وقتی مرا با خود بیرون میبرد ناخودآگاه در مغازهها و دیوارها دنبال تصویر بودم و هر کجا دیدم به تصویر برخورد میکرد توجه مرا جلب میکرد و به آن خیره میشدم و بعد از شروع مدرسه کمکم مداد بدست گرفته و این زمان بیشتر دوست داشتم نقاشی بکشم. در فضاهای خالی کتابهایم و یا هر کاغذ سفیدی که پیدا میکردم شروع به کشیدن و خطی خطی کردن مینمودم.
وارد دوره راهنمائی که شدم، معلمی داشتیم که در فرانسه موزیک تحصیل کرده بود. او بعد از دیدن نقاشیهایم مرا تشویق کرد که در این رشته تحصیل کنم البته تا آن روز نمیدانستم که میتوان تحصیلات هنر را ادامه داد و با راهنمائیهای ایشان در امتحان ورودی شرکت کردم. بعد از قبولی، دوره چهار ساله نقاشی را در هنرستان میرک تبریز ادامه دادم و با امتیاز عالی به اتمام رساندم. تا اینکه به تشویق اساتیدم سال 1361 برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم. مدتی به صورت آزاد فعالیت هنری داشتم بعد از آن به صورت جدی به تحصیل پرداختم و تا مدرک دکتری در همین کشور پیش رفتم.
بعد از اینکه از دانشگاه هنر کاسل آلمان با امتیاز عالی فارغالتحصیل شدم. به مدت 4 سال مشغول تدریس هنر شدم. تا اینکه سال 82 بخاطر بیماری مرحوم مادرم به ایران آمدم و تابه امروز در دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز مشغول تدریس هنر میباشم. مشکلات پی در پی که برایم پیش آمد روند رشد کار هنریم را کند کرد و این اولین بینالی است که پس از مدتی در آن شرکت میکنم.
- شما در نمایشگاه بی ینال هفتم نقاشی اثری داشتید، میخواستم از سطح این نمایشگاه و کیفیت کارها بپرسم که از نظر شما این نمایشگاه چگونه برگزار شد و کیفیت آن چگونه بود؟
در یک نمایشگاه هنری فضا بسیار حائز اهمیت است. در ساختمان صبا فضای بزرگی داشتیم اما به جای تابلوهای راهنما تنها چیزی که بازدیدکنندگان را به طرف نمایشگاه راهنمایی میکرد چند کاغذ بود که روی دیوار چسبانده شده بود که آن هم به طور جدی دیده نمیشد و این برای بازدید کنندگان مهمان خسته کننده بود و اگر ما از بینال کشوری صحبت میکنیم که آن کشور صاحب تمدن فرهنگ و هنر میباشد اینگونه برخورد بسیار ضعیف به نظر میرسد از جمله نوع ارائه تابلوها و نورپردازی کاملاً غیر حرفهای در سالن نمایشگاه دیده میشد که فضای بصری و ذهنی بیننده را از بین میبرد.
از لحاظ کیفیت، آثار متنوعی وجود داشت؛ کارهای خوبی را شاهد بودم ولی تعداد آنها زیاد نبود. در کل، دو سالانه قبلی از لحاظ کیفیت هنری بیشتر مورد توجهم بود.
- شما در غرب هم تحصیل کرده و با بیینالهای نقاشی آن آشنایید، اگر بخواهید مقایسهای ارائه کنید چه نکاتی را بیان میکنید؟
بینال در اروپا بخصوص در آلمان صرفاً یک فعالیت فرهنگی که فقط متعلق به پایتخت باشد، نیست بلکه حالت ایالتی و عمومی دارد و هر شهر بزرگ و کوچک در حیطة فعالیت فرهنگی شامل بینال هنری جداگانهای است و هر شهر مکانهای مناسبی برای اجرای بینال در اختیار دارد که به صورت حرفهای اداره میشود و این بینالها از طریق افراد آموزش دیده و حرفهای کنترل و اداره میشود بینالهای آلمان یک فعالیت دولتی نیست و زیر نظر موزه و یا هر ارگان دولتی برگزار نمیشود.
از نظر بنده تبلیغات و برنامهریزی در زمینه هنرهای تجسمی در کشور ما ضعیف به نظر میرسد. حتی دعوت نامه گشایش نمایشگاه ده روز بعد از افتتاح بدستمان رسید و عدم هماهنگی بین ارگانهای دولتی و هنری و ضعف سیاستگذاری و سرمایهگذاری هنری نسبت به آلمان به وضوح دیده میشود.
- پیشنهاد برای این نمایشگاه دارید؟ جای چه بخشهایی را خالی دیدید؟
دعوت از روزنامهنگاران داخلی و خارجی جهت ترویج و فضاسازی هنری و ارج نهادن به هنر و هنرمند.
و اینکه اگر بعد از برگزاری بینال هر کسی به دنبال کار خود باشد هنر در کشور ما پیشرفت نخواهد کرد؛ بنابراین دعوت از موزهها و گالریهای معتبر جهان و برگزاری بینال کشوری در خارج از محیط ایران و اجرای بینال به صورت زنجیرهای در شهرهای بزرگ کشورمان ضروری به نظر میرسد تا به این طریق دامنه ترویج فرهنگ و هنر به معنای واقعی در دسترس تمامی ملت ایران قرار گیرد.
ایجاد هفتهای بنام هفته بینال و دعوت از مهمانهای داخلی و خارجی و ایجاد بحث و بررسی در زمینههای هنری و سیاستگذاری هنری.
ایجاد سایتها و بانکهای اطلاعاتی در موزه و محل برگزاری نمایشگاه بینال که اطلاعاتی را در زمینه آثار و زندگینامه هنرمندان شرکت کننده در دسترس بازدیدکنندگان قرار دهد.
و نداشتن شرایط سنی از نقطه نظر جایزه بردن در بینال
- با توجه به حضور شما در ایران وضعیت هنرهای تجسمی را در دوره کنونی چگونه میبینید و ارزیابی شما از وضعیت این هنر درایران چیست؟
از نیمه دوم سال 82 که در ایران مشغول تدریس شدهام 90 الی 95 درصد دانشجوهایم دختر خانمها هستند که اغلب آنها میل و رغبت هنری خوبی دارند و این خوشحال کننده است که مادران آینده از درک و حس هنری برخوردار خواهند بود و مادر و فرزند حسهای نزدیکی به هم خواهند داشت. حال سوال من این است که آیا آن نمایندهای که به مجلس راه پیدا میکند و یا روزنامه های معتبر کشورمان از این واقعیت باخبر هستند یا نه.
من از مسئولین روزنامه همشهری دعوت میکنم تا دیداری از تبریز داشته باشند و از نیروهای جوانی که به دنبال هنر هستند گزارش تهیه کنند تا بتوانیم از این طریق بیتوجهی که به آینده هنرهای تجسمی و زخمهایی که ایجاد شده، مسئولین کشوری را آگاه کنیم علیالخصوص در شهر تبریز، با این همه پتانسیل هنری و هنرمند هنوز شهر صاحب گالری خصوصی نمیباشد و فضاهای محدود فرهنگی این همه علاقمند را پوشش نمیدهد. هنوز هنرمند ما و جوانان هنر دوست در کنج خانه کوچک خود نقاشی میکنند و با گران بودن وسایل هیچ گونه حمایتی از هنر و هنرمند نمیشود و خیلی ضعفهای دیگر که آینده و افق هنر و هنرمند را در کشورمان با خطر روبرو کرده.
- چه نوع مساعدهایی به این هنر میتوان داشت؟
در طی مسافرتهایی که همه ساله به خارج از کشور دارم هر بار فعالیتهای دانشجویانم را جهت معرفی استعدادهای جوانان این مرز و بوم به آنان نشان میدهم. اکثراً با تحسین روبرو شدهام. وقتی از این مساله آگاه میشدند که با چه امکانات ابتدائی توانستیم با این جوانان کار کنیم برایشان تعجبآور بود. اگر ما بتوانیم حمایت بخش دولتی و یا خصوصی را جهت چاپ آثار و فعالیتهای جوانان هنرمند را که مدتها آنها را جمعآوری کردهام، جلب کنیم راه مطمئنی است که میتواند به رشد فضای هنری کمک کند.
در آلمان بخش خصوصی قسمتی از پرداخت مالیات خودشان را به ترویج اشاعه هنر اختصاص میدهند. از جمله، بانکها، بیمهها، بیمارستانها و خیلی از ارگانهای دولتی و خصوصی این کار را میکنند تا همگی بتوانند در یک اتمسفر فرهنگی، زندگی عاری از بیماریهای روانی داشته باشند چرا که آنها به تاثیر هنرهای تجسمی و قدرت و نیرویی که در آن است کاملاً آگاه هستند. برای مثال در طی نمایشگاهی که شخصاً در گالری شرکت مرسدس بنز آلمان داشتم این شرکت از بخش بودجه مالیاتی خود، دو تا از کارهای نقاشیم را با قیمت خوبی خرید.
کارهایی از این دست را خیلی از موسسات انجام میدهند. یادم هست یک روز "هلموت کهل"، رئیسجمهور وقت آلمان، در مجلس صحبت میکرد و میگفت: "در کشور ما باید علم و فرهنگ همزمان و به طور موازی حرکت کند چرا که علم بدون فرهنگ و هنر محکوم به نابودی است؛ مهندس و دکتر و معلم و کارمند ما باید تواماً با هنر و فرهنگ پیش برود"؛ تداعی این اندیشه، در تمامی سطح آلمان احساس و دیده میشود. تابستان گذشته که در آلمان بودم بخاطر سرماخوردگی به دکتر مراجعه کردم. وقتی وارد سالن انتظار شدم چندین تابلو در فضای اطاق انتظار روی دیوار دیده میشد یعنی در واقع فضا، تنها فضای بیماری و سرماخوردگی نبود، البته بود ولی با هنر و فضای هنری، 20 دقیقه بعد دکتر آمد خودش را معرفی کرد و مرا با برخوردی مودبانه و شاد به اطاق معاینه برد. ضمن تجویز دارو، شغل مرا پرسید. خودم را هنرمند نقاشی معرفی کردم. خوشحال شد و نظر مرا راجع به تابلوهایی که در سالن به نمایش گذاشته بود، جویا شد. از سبکهای نقاشی و از نقاشان برایم صحبت کرد. نقاشان مورد علاقهاش را که "کلودمونه" و "رامبراند" و "رنوار" بود برایم شرح داد و در نهایت از من خواست در صورت امکان، کارهایم را برایش نشان دهم و در صورت تمایل، در مطب وی 10 تابلو از کارهایم را به نمایش بگذارم. بله دوستان، این فرهنگسازی است و ایجاد فضا و اتمسفر فرهنگی و هنری؛ باور میکنید سرماخوردگیم اصلاً همان لحظه خوب شد. دیگر سردرد نداشتم. بله دوستان، اگر ما نتوانیم بودجه کافی برای هنر و هنرمند در کشور عزیزمان برای فضاهای فرهنگی داشته باشیم یا کم داشته باشیم و یا یک بعدی حرکت کنیم، آینده خوبی از نظر هنر و هنرمند نخواهیم داشت.
هنرهای تجسمی یکی از موثرترین و نزدیکترین راهها برای نفوذ به فرهنگها و قشرهای دیگر است که اگر درست برنامه ریزی شود میتوانیم بواسطه آن هویت خود را به بهترین وجه به جوامع بینالمللی معرفی کنیم.
- هنرمندان ایران و آثارشان می توانند در یک بازار رقابتی با آثار و نقاشیهای هنرمندان غرب قرار بگیرند. در این زمینه چه تمهیداتی را باید رعایت کرد؟
عدم ارتباط هنرمندان ما در کل با دیگر جوامع، و فعالیت آنها در محدوده محلی باعث شده از میزان اعتماد به نفس کمی برخوردار باشند و این در حالی است که ما هنرمندان با استعداد بزرگی داشتیم و داریم. مسئولین ما میتوانند با اقدامات لازم تبادلات فرهنگی و هنری را با جوامع دیگر بهبود بخشند؛ از جمله نمایشگاههای پی در پی در دیگر جوامع و ارتباط هنرمندان ما با آنها میتواند کمکی در راستای ارزیابی ما در فراتر از مرزهای خود باشد.