به گزارش همشهری آنلاین در این شماره 9 مقاله ارائه شده است که نخستین آنها «جاسوسان K.G.B در ایران: وکیل جاسوس ـ احمد بنیاحمد» نام دارد که مظفر شاهدی بر اساس اسناد نویافته به تجزیه و تحلیل آن دست یازیده است.
این مقاله در ادامه معرفی جاسوسان K.G.B در ایران، اینبار براساس اسناد موجود در بخش ضدجاسوسی ساواک، به معرفی «احمد بنیاحمد» پرداخته شده است.
احمد بنیاحمد درسال 1357 ش نماینده تبریز در مجلس شورای ملی بود. او با اوجگیری مخالفتهای مردمی علیه حکومت پهلوی، خود را به عنوان یکی از معترضان به دولت وقت نشان داد و اقداماتی را تا حد استیضاح دولت به کار بست. اما اعتراضات از حد حراست و ماندگاری رژیم پهلوی تجاوز نمیکرد.
بنیاحمد از رابطان آیتالله سیدکاظم شریعتمداری، مرجع طرفدار شاه با دولت بود. اسناد نشان میدهد که ساواک مخالفخوانیهای بنیاحمد را تحت مراقبت داشت و هرجا که او پا را از خطوط تعیین شده بیرون میگذاشت، با صدور اعلامیههای جعلی به نام مردم تبریز و افشای مفاسد مالی و اخلاقی بنیاحمد، چهره او را افشا میکرد. در این مقاله ضمن مروری بر زندگینامه احمد بنیاحمد، تحرکات او در سالهای 57ـ 1356 بررسی شده و در نهایت داستان جاسوسی او به استناد چند مدرک به جا مانده از ساواک برملا شده است.
این اسناد میگویند که نام مستعار بنیاحمد در K.G.B، «کامل» بود. جالب آن که K.G.B وی را فردی پولدوست، مقامپرست و حقهباز معرفی میکند.
مقاله بعدی نیز به یکی از چهرههای دیگر حکومت پهلوی اختصاص یافته است. «هلاکو رامبُد؛ رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم» عنوان مقاله دوم است. هلاکو رامبد از چهرههای جنجالی درون حکومت پهلوی در دهه چهل شمسی است. او از اعضای ردهبالای حزب دولتی مردم بود. خواستگاه پدری او منطقه طالش در شمال ایران بود. با این که مشاغل خود را از نظامیگری شروع کرد، ولی با ورود به مجلس شورای ملی مطرح شد و تلاش فراوانی برای بالا رفتن از پلههای قدرت صورت داد و در نهایت موفق شد در آذرماه 1356 در کابینه جمشید آموزگار به عنوان وزیر مشاور در امور پارلمانی به محمدرضا پهلوی معرفی شود.
او از فراماسونهای پرتلاش، منتقد حرفهای دولت امیرعباس هویدا ـ در چارچوب تعریف شده نظام شاهنشاهی ـ و عضو جنجالی حزب مردم بود. این مقاله سیر صعود، کوششها، رقابتها، توطئهها و عوامفریبیهای هلاکو رامبُد را برای تصدی پستهای حزبی و دولتی براساس اسناد ساواک تبیین میکند. نویسنده این مقاله محمد قبادی است.
«انجمن قلم ایران» به قلم حمیرا رنجبرعمرانی مقاله بعدی فصلنامه است. انجمن قلم ایران در سال 1336 ش به عنوان شعبهای از انجمن بینالمللی قلم (PBN) در ایران تأسیس شد.
این انجمن که نمادی از گردهمآیی اندیشههای آزاد نویسندگان و شاعران در کشورهای گوناگون به شمار میرفت، چهار سال پس از کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 در ایران شکل گرفت. و این زمانی بود که محمدرضا پهلوی، شاه ایران، پس از بازگشت به قدرت و پشت سرگذاشتن تنشهای سیاسی، نظام شاهنشاهی خود را به عنوان یک نظام دیکتاتور، نمایان کرده بود و به تنها چیزی که نمیاندیشید، آزادی بیان، قلم و حمایت از حقوق نویسندگان بود. این مقاله میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه شعبهای از انجمن بینالمللی قلم در کشوری چون ایران که سلطنت مطلقه در آن حاکم بود،پدید آمد؟ و چرا زینالعابدین رهنما که یکی از روزنامه نگاران کهنهکار دوره پهلوی بود و در تغییر سلطنت قاجار به پهلوی کوشا، در رأس چنین انجمنی در ایران قرار گرفت؟
در مقاله چهارم به یک سازمان دیگر از پیکره حکومت پهلوی پرداخته شده است؛ با عنوان «کاخ جوانان؛ از تأسیس تا انحلال». واکاوی موضوع جوانان زمان پهلوی دوم، بدون نام «کاخ جوانان» ممکن نیست. توجه به موضوع جوانان در این برهه زمانی مانند بسیاری از مقولات دیگر، تحت تأثیر فرهنگ غرب و تبعیت بیچون و چرا از تجربیات غیربومی آنها صورت گرفت.
کاخ جوانان نیز از همین رهگذر پدید آمد. مطالعات اولیه با سفر عدهای به کشورهای اروپا، امریکا و اسرائیل شروع شد و در نهایت به تأسیس مجموعههایی انجامد که نام «کاخ جوانان» گرفت. سیاستهای اعمال شده در این مراکز چیزی جز تثبیت و تداوم حاکمیت پهلوی در نزد جوانان نبود. برنامهریزان فرهنگی امیدوار بودند «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» دوره کودکی و نوجوانی فرزندان ایران را شکل دهد، و کاخ جوانان، دوره جوانی آنها را؛ دورهای که میتوانست به واسطه بروز هیجانات و تلاطمات سیاسی برای حکومت دردسرآفرین باشد. سرگرمی در برنامههای رقص و آواز، نمایش فیلمهای عشقی و غیراخلاقی، برپایی کنسرت گروههای آواز غربی، همنشینی دختران و پسران در همه این مراحل، و در نهایت دوری از سیاست از اهداف کاخ جوانان برای دوره سنی 20 تا 30 سال بود. با این حال عمر 12 ساله این کاخها، نتوانست جوانان طبقه متوسط و پایین دست را به همراهی کامل این برنامهها فرابخواند؛ چرا که با اوجگیری مخالفتها، همین گروه از جوانان به مخالفان سرسخت حکومت پیوستند و در براندازی آن مشارکت جدی داشتند. نویسنده این مقاله آقای جواد کامور بخشایش است.
«مهناز افخمی و سازمان زنان ایران» عنوان مقاله بعدی است. «مهناز افخمی» دومین زنی است که در حکومت پهلوی پس از «فرخرو پارسا» به پست وزارت رسید. در این مقاله ضمن اشاره به زندگینامه افخمی، فعالیتهای او در سازمان زنان ایران، دیدگاهها و اقداماتی که به گفته خودش در جهت احقاق حقوق زنان ایرانی صورت داد، بررسی میشود. نویسنده این مقالهفاطمه صفوی است.
«زمینههای شکلگیری شورش مهاباد» نوشته نادر پروین به اقدامات جداییطلبانه قاضیمحمد به هنگام اشغال ایران پس از جنگ جهانی دوم میپردازد. از جمله موضوعات اجتماعی ـ سیاسی در دوره اخیر تاریخ ایران، پیدایش جنبشهای گریز از مرکز برخی از اقوام در ایران است که علت اصلی آن حمایت و تحریک یک یا چند کشور بیگانه بوده است. زمانی که در جنگ جهانی دوم ایران به اشغال نیروهای روسیه، انگلیس و امریکا درآمد و رفته رفته اتحاد این قدرتها تبدیل به رقابت شد. اتحاد جماهیر شوروی برای گرفتن امتیازهای بیشتری که حق خود میدانست در دو استان آذربایجان و کردستان و از طریق عوامل خود، زمزمههای تجزیهطلبی را آغاز کرد. در کردستان و مشخصاً مهاباد، تحرکی تجزیهطلب به رهبری «قاضیمحمد» شکل گرفت. این آشوب سیاسی که متکی به سیاستهای شوروی بود، بدون پشتوانه مردمی و بهرهجویی از ضعف قدرت مرکزی برای مدتی کوتاه با تشکیل دولتی مستقل، حکومتی جدا از دولت مرکزی تشکیل داد. در این مقاله روند شکلگیری حرکت سیاسی قاضیمحمد، سیاست شوروی و انگلیس در قبال آن و نیز چگونگی فروپاشی آن بررسی شده است.
«نخستین سالگرد وفات مصدق در نیویورک» نام مقاله بعدی است که آقای یحیی آریابخشایش مقدمه و تعلیقات آن را نگاشته است. در اسفند 1346 به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت دکتر مصدق، مراسمی در «خانه ایران» در نیویورک ایالات متحده امریکا برپا شد. سخنران این مراسم سیدعلی شایگان یکی از یاران مصدق بود. مأموران ساواک در امریکا از این جلسه گزارشی تهیه کردند و آن را به تهران فرستادند. این مقاله در واقع متن گویاسازی شده همان گزارش است. آن چه در این گزارش، مهم به نظر میرسد، بحث و جدلی است که بین شایگان و سیدمحمدباقر کاشانی ـ یکی از فرزندان آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، رهبر روحانی نهضت ملی شدن صنعت نفت ـ در گرفت.
پرسشهایی که کاشانی در خلال سخنرانی از شایگان کرد و برخی از عملکردهای دولت مصدق را به چالش کشید، پرسشهایی چون رفراندوم، لایحه امنیت اجتماعی و حکومت نظامی، موجب ایجاد تنش و درگرفتن بحثهای تازهای در این مراسم شد.
مقاله بعدی بخشی از یک پژوهش گسترده است که کشواد سیاهپور آن را نوشته است.عنوان این بخش از پژوهش که در قالب یک مقاله ارائه میشود «ماجرای قتل ملکعابدی و پیامدهای آن در فارس» است. در 21 آبان 1341 در فیروزآباد استان فارس قتلی رخ داد که سرآغاز هجوم دوباره حکومت پهلوی به ایلات و عشایر جنوب بود. کشته شدن مهندس «شاهپور ملکعابدی» رئیس حوزه اصلاحات ارضی فیروزآباد، بهانهای شد برای سرکوب قطعی و دائمی عشایر جنوب. پس از این حادثه تبلیغات گستردهای صفحات روزنامهها، و نیز رادیو و تلویزیون را فراگرفت که زمینهساز اقدامات بعدی رژیم پهلوی، یعنی سرکوب عشایر بود.
در همان زمان «حسن ارسنجانی» وزیر کشاورزی اعلام کرد: «به افتضاح چادرنشینی در فارس خاتمه میدهیم.» استاندار تازه از راه رسیده فارس، سپهبد «کریم ورهرام» نیز گفت: «ما کسی را به نام عشایر نمیشناسیم.» دولتمردان سیاسی ـ نظامی محمدرضا پهلوی که گویا منتظر چنین حادثهای بودند،خیلی زود عکسالعمل نشان دادند و با اعلام حکومت نظامی در استان فارس، تغییر فرمانده لشکر 10 فارس، تغییر استاندار فارس و ... سرکوب خود را آغاز کردند. در برابر اقدامات دولت مرکزی عشایر کُوهمره سُرخی و قشقایی قیام کردند و در این بین اقدامات «حبیب شهبازی» رئیس ایل سُرخی در تجهیز و تشویق عشایر، بخشی از مقاومتهای مردمی در برابر استبداد داخلی است که نویسنده با جزئیات به آن پرداخته است.
بخش آخر هجدهمین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی، سندهای بدون شرح دربارهمسلمان شدن یک دختر یهودی در شهر سنندج است.
این نشریه به قیمت 2 هزار تومان به بازار کتاب های تاریخی عرضه شده است.