ماشینهایی در رنگهای قرمز، مشکی، آبی و صورتی و... و. اندازه برخی به یک بند انگشت میرسد و برخی کمی بزرگتر هستند. تعدادشان آنقدر زیاد است که در ردیفهای فشرده کنار هم قرار داده شدهاند. تماشای این همه ماشین از فولکس و پیکان و شورلت گرفته تا رولزرویس و بنز و اتوبوس ۲ طبقه، تراکتور در مدلهای مختلف و در قفسههای شیشهای. آنقدر هیجانانگیز است که از لذت تماشای آنها سیر نمیشوی. موزه اسباببازیهای نفیس حاصل ۱۵ سال تلاش «شاهین زنوزی» است. او که یکی از مجموعهداران بزرگ در این زمینه است، بیش از ۶ هزار ماشین را از مراکز خرید، دستفروشها، حراجیها، بازار شهرهای مختلف داخلی و خارجی خریداری یا از طریق دوستانش جمعآوری کرده است. زنوزی متولد ۱۳۳۹ است و از سال ۱۳۴۱ در محله شهرآرا زندگی میکند؛ محلهای که اکنون آنقدر به آن وابسته شده که با وجود شلوغی و ترافیکی که دارد، دل کندن از آن برایش غیرممکن است، درست مانند دل کندن از مجموعهای که با هرکدام از آنها خاطرهای در ذهنش ثبت شده است. با او درباره علاقهاش به این مجموعه دیدنی گفتوگو کردهایم.
چه شد که به فکر جمعآوری این مجموعه افتادید؟
داشتن ماشین اسباببازی یکی از علایق پسر بچههاست. من هم در دوران کودکی و نوجوانی علاقه داشتم که ماشینهای متنوع را جمعآوری کنم. ۱۳ سالم بود که در نزدیکی مدرسه ما، دستفروشی به نام «ایاز» بود که ماکتهای ماشینهای اسباببازی را میفروخت. قیمت هرکدام ۷۰ ریال بود. روزی ۱۰ ریال از پدرم پول توجیبی میگرفتم. هر روز این پول را به ایاز میدادم و آخر هفته یک ماشین تحویل میگرفتم. در واقع قسطی از او خرید میکردم.
از همان نوجوانی آغاز به جمعآوری این مجموعه کردید؟
ماشینهای زیادی داشتم و مدتی این کار را انجام میدادم. اما جدی به این موضوع فکر نکرده بودم تا اینکه در دهه ۷۰ یکی از دوستانم ماشین «جیمزباند» را که از «جمعه بازار» خریده بود به من هدیه داد و دوباره جرقه این کار در من زده شد. بهطوری که ماشینهایی را که به افراد مختلف هدیه داده بودم؛ پس گرفتم. فکر کنم حدود ۳۳ یا ۳۴ سال داشتم. یک کمد را به چیدن ماشینها اختصاص دادم و مدام در حال خرید ماشین از کهنه بازار، جمعه بازار، حراجیها بودم. از کتابخانه گرفته تا هر قفسهای که در خانه داشتیم از این ماکتها پرشده بود. یک اتاق به خانه اضافه کردیم و وقتی تعدادشان از ۲ هزار عدد بیشتر شد، مجبور شدم محلی را برای نگهداری آنها اجاره کنم. بیش از ۴ میلیون تومان، استکان و لیوان و شیشه برای این مجموعه خریدم تا بتوانم آنها را به این شکل بچینم. به تکتک این ماکتها علاقه دارم و با وجود مشتریهایی که داشته، حاضر به فروش آنها نیستم.
مشوقی هم داشتید؟
نه. در اصل این کار مرسوم نبود. حتی خیلیها من را مسخره میکردند. اما وقتی به کاری علاقه داشتهباشی و شریک زندگیات هم این موضوع را درک کند، میتوانی به علاقه خود ادامه دهی.
تاریخ خرید یا قیمت این وسایل را به یاد دارید؟
هر کدام از وسایل این موزه پروندهای دارد که در آن تاریخ، محل خرید، کشور سازنده و قیمت را ثبت کردهام. همچنین ماشینها را درجهبندی کردهام و برند ماشین هم ثبت شده است.
با آگاهی سراغ این کارآمدید؟ آیا میدانستید روزی صاحب مجموعهای به این وسعت خواهید شد؟
متأسفانه در آن زمان خبری از اینترنت نبود و من بدون هیچگونه آگاهی کار را آغاز کردم. کارهایی را انجام دادم که بعدها پشیمان شدم و فهمیدم اشتباه بوده مانند تعمیر یا رنگ زدن و بازسازی ماشینها که بهشکل تجربی انجام میدادم. بعدها که مجله خواندم، آگاهی بیشتری نسبت به این کار پیدا کردم.
شهرداری یا نهادیهای فرهنگی حامی شما در این کار بودهاند؟
متأسفانه در دورهای، مأموران شهرداری اینجا را پلمب کردند. من هم با چمدانی پر از ماشین به ملاقات شهردار وقت رفتم و موضوع را توضیح دادم. انجمن موزهداران هم از من حمایت کرد و اکنون زیر نظر این انجمن که نهادی غیردولتی است، فعالیت میکنم و با حمایت و دلگرمی مهندس «لطفی» که در حوزه نسخ خطی، فعالیت میکند، توانستم این راه را ادامه دهم.
آیا مجموعهداری توجیه اقتصادی هم دارد و میتوان بهعنوان شغلی سودآور به این حرفه روی آورد؟
روزی که شروع به جمعآوری این مجموعه کردم به خود قول دادم این کار را به سودآوری برسانم. اگرچه به آنچه میخواستم نرسیدم، اما هستند کسانی که واردکننده ماکت هستند و تعداد فروشندگان هم در حال افزایش است. این کار توجیه اقتصادی دارد و به نظرم بین جوانان خیلی باب شدهاست. علاوه بر لذت بصری که دارد، کالای سرمایهای هم به شمار میآید به شرطی که درست خریداری و نگهداری شود. اگر پیش از خرید به جزئیات و تعداد تولید آن دقت شود، در این صورت سرمایهگذاری مطمئن و سودآوری خواهد بود.
چرا این موزه بازدید عمومی ندارد؟
مجوز موزه را از سازمان میراث فرهنگی دارم ولی شرایط این محل برای بازدید عمومی مناسب نیست. فضا کوچک است و با خود فکر میکنم که در صورت بازدید گروهی دانشآموزان، امنیت این آثار را چگونه باید حفظ کنم؟
با توجه به اینکه شما یکی از ساکنان قدیمی محله شهرآرا هستید، پیش آمده که همسایهها ماشین یا اسباببازی را برای نگهداری در موزه به شما هدیه دهند؟
بله. برخی هدیه میدهند. گاهی هم پیشنهاد فروش مجموعه کودکی اشان را میدهند که با قیمت توافقی از آنها میخرم.
از سال ۱۳۴۱ که ساکن محله بودهاید تاکنون، شهرآرا چه تغییراتی کرده است؟
زمانی که هنوز خبری از محلههایی مانند گیشا نبود، این محله پاگرفت. شهرآرای امروز با دیروز خیلی تفاوت دارد. مانند جاهای دیگر تهران، محله شلوغ شده است. ساختمانهای یک طبقهای داشت و محله با اصول صحیح شهری ساخته شده بود، اما اکنون بافت آن تغییر کرده است و شلوغ شده است. متأسفانه فضاهای آموزشی، فرهنگی و مراکز بهداشتی و پزشکی متناسب با این جمعیت نیست. اگر تعلق و وابستگی به این محله نداشتم، بیتردید از این محله میرفتم.
- ماشینهای گروه کالسکهای از زیباترین قسمتهای این موزه است. از قدیمیترین ماشینهای این مجموعه، ماشین سبز رنگی است مربوط به دهه ۴۰ یا ۵۰ میلادی که از حلبی ساخته شده است.
- قدیمیترین قطعه این مجموعه، درشکهای است با اسب مربوط به سال ۱۹۱۰. قالبهای بسیار ابتدایی با قدمت بالایی دارد. کشور ساخت این درشکه مشخص نیست.
بالغ بر ۶۵۰۰ قطعه شامل هواپیما، کشتی، کامیون، موتورسیکلت، هلیکوپتر و فیگور در این موزه نگهداری میشود. بیشتر ماکتها ساخت کشورهای اروپایی و ژاپن است و برخی هم آمریکایی است. ماکتهای جدید هم محصول کشور چین است.
- این همه ماشین برای چیست؟
دیدن این همه ماشین یکجا برای هر بینندهای هیجانانگیز است، چه برسد به پسربچهها. زنوزی خاطرهای از برخورد ۲ پسربچه برایمان تعریف میکند و میگوید: «روزی که در منزل اتاقی را برای نگهداری ماشینها اضافه کردیم، همه این ماشینها کف اتاق ریخته شده بود و حسابی کلافه بودم. همزمان، یکی از اقواممان با ۲ پسربچه بازیگوشش به خانهمان آمدند. بچهها انگار به گنج رسیده بودند. به آنها گفتم پسرم اینها برای بازیکردن نیست! هنوز نگاه آن ۲ پسرکنجکاو را به یادم دارم که با تعجب نگاه کردند. معلوم بود پیش خودشان گفتهاند، پس این همه ماشین برای چیست؟ خلاصه اینکه باترفند حواسشان را پرت کردم تا به ماشینها آسیبی نزنند.
نظر شما