او در ابتدای این نوشته طنازانه میگوید:«طبیعتاً این تکنیکها برای استفاده آماتورها توصیه نمیشود و نباید بدون نظارت یک «استاد کامل» آنها را به کار برد. این تکنیکهای فلسفی تنها برای استفاده فیلسوفان حرفهای است که سابقه سالها تعلیم تخصصی دارند! نگارنده مسئولیت هر نوع مغالطه منطقی، استدلالهای نامعتبر، سفسطه ، انحراف از موضوع ، بیماری وجودی، بحرانهای میانسالی یا تغییر شغل را که از کاربرد این تکنیکها ناشی شود، از عهده خود ساقط میداند. هر کسی که هنگام خواندن این تکنیکها احساس درد قفسه صدری، انقباض و گرفتگی در گلو، قرمزی صورت، مشت شدن دستها کرد، باید به فوریت برای بیماری Anautoscopsis (به معنای عدم توانایی خندیدن به خود) که عارضهای بالقوه مرگبار است، تحت درمان قرار گیرد».
تکنیک اول
با ساختن امتیازی تصنعی برای خود آغاز کنید. خواننده را با نبوغ تحلیلیتان گیج و منگ کنید. خواننده به خلسهای منطقی وارد خواهد شد که در آن توان یادآوری ساختگی بودن امتیاز اولیه را از دست خواهد داد و احساس خواهد کرد به طرزی عجیب به پذیرش نتیجهگیریهایتان سوق داده میشود.
تکنیک دوم
به مسئله اهمیت عظیم«زندگی» بیندیشید. آن را بدون هیچ ابهامی به سه جزء تقلیل دهید. آنها را یک به یک برشمارید. هر مفهوم را با تمایز قائل شدن میان دو برداشت مستقل از آن تحلیل کنید. کار را با تحلیل بیشتر (ترجیحاً به صورت نظری) ادامه دهید، تا زمانی که هزارتویی از تمایزات به وجود آید که اصلاً به هیچیک از سرفصلهای زندگی با هر درجه از اهمیت ربطی نداشته باشد. استفاده از دستگاه علائم منطقی احساسات عمیق، ناامنی و عدم یقین را در خواننده برمیانگیزد. از این وضعیت به نفع خود استفاده کنید. از کلمه Reductio دست کم برای یک بار استفاده کنید. کلامتان را با تحسین کردن خودتان به خاطر پیش بردن ادراک جمعی انسانی ما، از سرفصلی با اهمیت بسیار از طریق کاملاً غیرقابل شناخت کردن، آن خاتمه دهید.
تکنیک سوم (پیشرفته)
جلوی کامپیوتر بنشینید. یک فرهنگ لغات مترادف در کنارتان بگذارید. سیگاری دود کنید. تایپ کردن مطلبتان را با اظهار نظر در مورد هر چیزی که به ذهنتان میرسد آغاز کنید. در نوشتهتان از لحنی استفاده کنید که مصرّ و پرتکلف باشد. از کاربرد علائم سجاوندی خودداری کنید و حتیالامکان از نقطه استفاده نکنید. عبارات آلمانی و فرانسوی باید به فراوانی در متن موجود باشد. هرجا که دچار تردید شدید بیدرنگ به فوکو، هایدگر یا دریدا ارجاع دهید. خودتان را برای توضیح دادن مقصودتان به زحمت نیندازید. هرگونه دلیل آوردنی را کنار بگذارید.
تکنیک چهارم
یک تنه واژگان فنی مخصوص خودتان را به وجود آورید. این واژگان باید شامل استعارههای دور و دراز و غیرقابل درک با رابطه نامعلوم با سرفصل مورد بحث باشد. به کاربرد این استعاره ادامه دهید تا استدلالهایتان مستحکم جلوه کند. به هیچ قیمتی از این استعاره دست نکشید، حتی اگر به نظر رسد که استدلالتان به تناقضهای عجیب و غریب یا بنبستهای فاحش ختم میشود. برای اینکه نوشتهتان را متبحرانه و ژرف جلوه دهید، به صورت اتفاقی آن را پاراگرافبندی کنید. به هر پاراگراف یک شماره بدهید. (خواننده به سادگی ارتباط مقتضی میان پاراگرافهای اصلی، پاراگرافهای فرعی و پاراگرافهای فرعیتر را حدس خواهد زد).
تکنیک پنجم
مثال مشهوری از یکی از فیلسوفان قرن بیستم را در نظر بگیرید. به ایجاد جناسی براساس آن مثال فکر کنید. از این بازی با کلمات برای به وجود آوردن مثال به یادماندنی جدیدی از آن خودتان، استفاده کنید. مثالتان را در روندی توضیح دهید. به هیچ چیز دارای اهمیت واقعی نپردازید. به هیچ وجه سرسوزنی بحث فلسفیتان را جلونبرید. با استفاده از جناسهای بیشتر کلامتان را ختم کنید.
تکنیک ششم
به کتاب یا مقالهای که نخواندهاید واکنش نشان دهید. سرسخت و سمج باشید.
تکنیک هفتم
مقادیر فراوانی از دادههای تجربی را بخوانید. همه آنها را نقل قول کنید و نتیجه بگیرید که درست هستند. ابهامها و ناسازگاری آماری را نادیده بگیرید. به هیچوجه به تفسیر کردن دادهها توجهی نکنید. به اینکار تا آنجا که توان دارید (ممکن است نیاز به بنیهای قوی باشد) ادامه دهید. هدف این است که خواننده به تسلیم شدن در برابر سیل فاکتها واداشته شود. تلاش کنید که در هیچ موردی صورت مسئله را مشخص نکنید. (در این صورت فقط کارتان سختتر میشود).
تکنیک هشتم
پژوهشی «جدی» انجام دهید. دست از جستوجو برندارید تا زمانی که متنی کاملاً غامض بیابید. این متن را رها کنید. به کاوش ادامه دهید تا زمانی که متنی «حقیقتاً» غامض و «کاملاً» ناشناخته را بیابید. در اولین پاراگراف نوشتهتان چیزی جالب توجه را که با خواندن این متن غامض کشف کردهایدـ بیان کنید. صفحه پشت صفحه را با نظراتی ظاهراً بی ربط و پیش پاافتاده در مورد آن متن غامض سیاه کنید. مرتباً مسئله جالب توجهی را که در پاراگراف اول ذکر کردهاید، مورد تأکید قرار دهید. مراقب باشید که در مورد چیزی که در آنجا گفتهاید شرح و بسط زیادی ندهید. نوشتهتان را با این نتیجهگیری به پایان برسانید که آن نکته آن قدر غامض بوده و آن قدر کم مورد توجه قرار گرفته است که اگر شما در مورد آن ننوشته بودید، هیچکس به این کار دست نمیزد.
تکنیک نهم
در باره یک موضوع بحثانگیز و به شدت جالب توجه بحث کنید. در پرداختن به پیچیدگیهای آن مهارت بسیاری به خرج دهید و با استدلالها با دقت و باریکبینی نسبت به جزئیات و تمایزات رفتار کنید. با دقت استلزامات مواضع متفاوت را دنبال کنید. اما (و این سختترین بخش کار است) از طرفداری کردن از هر یک از مواضع فلسفی موجود خودداری کنید. در واقع بهتر است که هرگز نگذارید کسی بفهمد شما نظری از خودتان هم دارید. همیشه مترصد باشید که از این امکان که شخصی بتواند به استدلال شما به عنوان دیدگاه «واقعی» شما ارجاع دهد، طفره روید. از عبارت طفرهآمیز «ممکن است استدلال شود که...» تا حد ممکن برای گریختن از شناخته شدن به عنوان فیلسوفی که به چیزی یا هر چیز متعهد است، استفاده کنید.
تکنیک دهم
مدتی وقت- یک یا دو ثانیه- را صرف سر همکردن نامتعارفترین معضل اخلافی ممکن کنید. این معضل اخلاقی باید به نحوی شامل نازیها هم بشود. برای مثال: شخص B چه کار باید بکند، اگر با شخص A مواجه شود که در لباس مبدل نازیهاست اما واقعاً در حال حاضر نازی نیست، اما زمانی نازی بوده است و دارد شخص B را به کشتن تهدید میکند، که نمیداند آیا شخص A نازی است یا هیچگاه نازی بوده و شخص A فردی است که میل وافری به شکنجه کردن کودکان کم سن و سال دارد، گرچه تنها این عمل بر روی بچه نازیها و فقط محض سرگرمی انجام میدهد، اما شخص B رابطه خاصی با بچه شخص A دارد که نازی نیست، اما در حزب نازی ثبت نام خواهد کرد اگر شخص A به هر طریقی به شخص B صدمه بزند یا اگر شخص B درباره میل وافر او به شکنجه کردن بچههای نازیها دروغ بگوید. درست همان هنگامی که فکر میکنید معضل اخلاقی کاملی آفریدهاید، امکان نجات دادن همسر فرد از مخمصهای هولناک را هم به آن اضافه کنید، فقط برای آنکه حدسیات خواننده را از سر باز کنید.
تکنیک یازدهم
از سبکی استفاده کنید که سرزنده و مطبوع باشد. به آینده حواله بدهید، اندکی بحث کنید. دوباره حواله به آینده دهید. کمی بیشتر بحث کنید. یک حواله دیگر به آینده بدهید. اندکی کمتر بحث کنید (تا به حال دیگر باید خسته شده باشید). چیزی بگویید هرچه که میخواهد باشد، نگران ربط داشتن مطالب نباشید این مسئله را زیادی بزرگ کردهاند. مطلب را با این وعده پایان دهید که در مقاله بعدی سرفصل دیگری را مورد بحث قرار میدهید. (یک مقاله منتشر نشده موجود در صورت ضرورت تأثیر مشابهی خواهد داشت).
تکنیک دوازدهم
سعی کنید هیچ مسئلهای را حل نکنید. این کار را به فراوانی انجام دهید.
Philosophers’ Magazine,Issue 18, Spring 2002