سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۷ - ۱۹:۲۴
۰ نفر

ناصر کرمی: تا چند سال پیش، همین وقت‌ها، هنگامی که از تعطیلات عید به تهران برمی‌گشتیم وا اسفاها سر می‌دادیم برای کلاردشت.

در سال‌های اخیر کندلوس، ابر، جواهرده، جنت رودبار و چند جای دیگر هم به این سرنوشت ملحق شده‌اند به کلاردشت. اکنون اما باید حرف را یکسره کرد و سو و شونی به پا کرد برای کل مازندران.

ماجرا این است: تخریب جنگل، آلودگی ساحل، نابسامانی چشم‌انداز، نبود مدیریت جامع محیطی و... به جای خود، حتی تغییر کاربری در اراضی کشاورزی هم که تا چند سال پیش جنایتی در ردیف به حراج گذاشتن موزه ایران باستان به شمار می‌رفت و اکنون موضوعی کاملاً عادی شده هم به جای خود،  اکنون حتی اراضی ملی نیز تفکیک و واگذار می‌شود.

ظاهرسازی‌ها در این باره بسیار ساده است: بهره‌برداری از همه اراضی مرتعی و حتی بخش عمده اراضی جنگلی در قالب مجوزهای دولتی همیشه به شماری از مردم واگذار می‌شده است.

این بهره‌برداری صورت مشخص و محدود داشته، یعنی فی‌المثل فرد این مجوز را داشته که در بهار گوسفندان خود را برای تعلیف به فلان منطقه ببرد، یا امکان برداشت محدود از بوته‌های دارویی فلان منطقه جنگلی را داشته باشد.

عجیب اینجاست که همین افراد با همان مجوزهای بی‌ربط منقضی شده، اکنون در سراسر مازندران زمین می‌فروشند.

این موج آخر است. موج اول انبوه‌سازی در مناطق شهری مثل چالوس، حسن کیف، رامسر و... بود، موج دوم گسترش ویلاسازی‌ها به اراضی همجوار شهرها و نیز خط ساحلی، موج سوم گسترش ویلاها در محدوده اراضی روستایی، موج چهارم تغییر کاربری کشاورزی و اینک موج آخر: تصرف و تغییر کاربری اراضی ملی و طبیعی.

در پایان این موج قطعاً دیگر از مازندران چیزی باقی نخواهد ماند و لابد طبق روال معمول قرار است الگوی مازندران به تدریج به گیلان و گلستان، اردبیل و سمنان و... نیز تعمیم پیدا کند. این است سؤال‌های بی‌پاسخ:

۱. اساسا وزارت جهاد کشاورزی و سازمان جنگل‌ها و مراتع این وسط چه‌کاره‌اند؟

۲. ظاهراً آنچه به‌عنوان سند زمین دست به دست می‌شود فقط بنچاق‌هایی هستند ممهور به مهر شوراهای شهر و روستا. وزارت کشور (که اینقدر علاقه‌مند به دخالت جدی در مصوبه‌ای مثل قیمت مجوز ورود به محدوده طرح ترافیک تهران است)، در این باره چرا هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد؟ آیا قرار بوده است شوراها در قالب بنگاه‌های معاملات ملکی فعالیت کنند؟

۳. قوه قضائیه چرا در این باره هیچ واکنشی جدی ندارد؟ اگر این معاملات و اینطور تصرف اراضی ملی و تغییر کاربری اراضی عمومی غیرقانونی است، چرا متولی قانون به وظیفه خود عمل نمی‌کند؟

۴. اگر بپذیریم که راه مجاب کردن جامعه محلی در استان‌های پیش‌گفته به حفاظت از طبیعت زادبوم خود و ممانعت از فروش آن به دیگران، توسعه گردشگری و به‌ویژه اکوتوریسم است، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در این باره کدام برنامه جامع و فراگیر را داشته است؟

۵. مقامات مسئول و متنفذ محلی که از همه چیز اطلاع دارند چرا سکوت می‌کنند؟ این سکوت آیا شائبه‌های موجود را دامن نمی‌زند؟

۶. از تبدیل شدن مازندران به قطب شهری جدید تهران (به‌واقع تا چند سال دیگر مازندران یک جور، شمیران‌نو، خواهد بود) ایران چه سودی خواهد برد؟

چندان دیر نیست روزی که در سبزترین خطه ایران نشانی از سرسبزی و طراوت باقی نماند.

همچنان‌که برخلاف نص صریح قانون بیش از ۹۰ درصد خط ساحلی مورد تصرف عدوانی قرار گرفته و حتی یک نفر هم در این باره مورد مؤاخذه قرار نگرفته است، دهشتناک است که بپذیریم همین بلا اکنون بر کوهستان و جنگل مازندران نیز نازل شده است.

همه‌جا دیوارکشی‌هایی، آن داخل یک ویلای شخصی و دیگر هیچ؛ منطقه‌ای ویلایی و ییلاقی برای مرفهان تهرانی و دیگر هیچ. این است سرنوشت مازندران، نه‌تا چند دهه دیگر، تا همین چهار پنج سال آینده.

کد خبر 47422

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز