برعکس مغولها از ایران پایینتر نرفتند چون شترهای دوکوهانه آنها فقط مناسب تردد در مناطق سردسیر بودند و در گرمسیر زود از پا درمیآمدند. فروپاشی قرون میانه و تمدن ماقبل صنعتی نیز به کاهش معادن زغالسنگ نسبت داده میشود چون اساسا آن تمدن، تمدنی زغالسنگسوز بود.
نیو مالتوسیستها - یعنی بدبینترین گروه به سرنوشت کنونی بشر - نیز مهمترین دلیلی که برای محتوم بودن پیشبینیهای منفی خود ذکر میکنند، این است که دیر یا زود منابع نفت یا تمام میشود یا بشریت را در گرداب گازهای مسموم و گرمزای خود غرق میکند و این تمدن مطلقا «نفتسوز» هنوز نتوانسته سوخت جدیدی برای بقا پیدا کند.
بعد: هزینه کردن از محیطزیست برای اجرای طرحهای عمرانی و صنعتی البته عمری به قدمت تاریخ بشر دارد. اگرچه آنچه این موضوع را به مشکلی بحرانی تبدیل کرد از کمتر از 50 سال پیش آغاز شد. طرفهتر این است که با وجود آشکار شدن آثار ویرانگر چنین نحلهای از توسعه ناپایدار، بهتازگی کار «مصرف منابع تجدیدناشونده و میراث طبیعی» برای دستیابی به رشد اقتصادی را به آنجا رساندهاند که میتوان گفت ما با یک دوره «طبیعتسوز» مواجه شدهایم؛ یعنی دورهای که میکوشد برای تحرک اقتصادی بیشتر و بیشتر طبیعت و منابع جدیدناشونده آنرا به کام بکشد.
صدور مجوز برای استقرار صنایع در حریم شهرها و عبور خطوط لوله نفت و گاز از مناطق حفاظت شده طبیعی وجهی آشکار از این انگاره متأسفانه مسلط و فراگیر است. در سالیان اخیر شاهد بودهایم که در هر عرصه طبیعی که میسر بوده جاده گذرانده، سد ساخته، سکونتگاه گسترانده و انواع دیگر فعالیتهای آلاینده و پرتزاحم را مستقر کردهاند.
اغلب نیز اینگونه انگاشته شده که هزینه واقعی این فعالیتها جدول پرداختهایی است که یک مهندس سیویل ناظر بر طرح ارائه میدهد؛ بیتوجه به هزینهای که حق عمومی حیات یک سرزمین از طریق واگذاری عرصه طبیعی برای هرکدام از این فعالیتها میپردازد، صدور مجوز برای استقرار صنایع در حریم شهرها حتی بیانگر یک نگاه منفیتر نیز هست: کار از هزینه کردن محیطزیست برای کمبازدهترین طرحهای اقتصادی گذشته است؛ اکنون برای اجرای این طرحها حاضرند حتی سلامت میلیونها شهروند را نیز تاخت بزنند!
دیگر: تاریخ میگوید تمدن زغالسنگسوز 200 سال تداوم داشت. عمر تمدن نفتسوز نیز حدود 100 سال برآورد شده است (یعنی تا 20سال دیگر بشر یا باید سوخت جایگزین پیدا کند یا به قهقرا درخواهد غلتید). رویکرد اقتصادی «طبیعتسوز» چقدر دیرپا خواهد بود؟ 120کیلومتر نه، 70 کیلومتر هم نه، اصلا تصور کنیم برای به حداقل رساندن هزینهها مصوب کنند که کارخانهها میتوانند در میادین اصلی شهر هم مستقر شوند.
آیا بهراستی در این صورت همه مشکل صنایع ورشکسته حل میشود و آنها سودآفرین خواهند شد؟برای چقدر سود و تا چه زمانی نفسهای تنگ و ریههای رنجور مردم تاب خواهد آورد. حضور دباغخانهها و کورهپزخانهها را در حریم شهر؟ برای عبور لولههای نفت و گاز ، بازمانده حیاتوحش از آخرین زیستگاههای برجاماندهشان نیز تارانده میشوند.
این نیز بگذرد. اما آیا با همین چند خط لوله مشکل برای همیشه حل میشود؟ لولههای بعدی از کجا خواهند گذشت؟ جادههای بعدی و سدهای بعدی... را چهکار خواهید کرد؟
سرانجام: زیستشناسان میگویند ستاره دریایی میتواند بدون مغز زندگی کند. سوسک میتواند 9 روز بدون سر زنده بماند. مار میتواند تا 3سال بخوابد.
خرسهای قطبی بدون نیاز چندانی به دست راست میتوانند سالها زنده بمانند... اما انسان موجود متفاوتی است؛ بدون طبیعت خیلی زود به بنبست میرسد... در برنامهریزی اقتصادی، مصداق مستی نباشیم که از ران خود میخورد کباب.