عصر سیزدهم فروردین، مسافران صندلی پرنده پارک تفریحی در منطقه تهرانسر، زنجیرهای محافظ را بستند تا با حرکت دورانی دستگاه، دقایق پرهیجانی را سپری کنند.
در حالی که باد و طوفان آغاز شده بود، دستگاه دور کاملی زد و درست در زمانی که دستگاه اوج گرفته بود، ناگهان زن و شوهر جوانی که به همراه یک کودک خردسال روی یکی از صندلیها نشسته بودند، فریاد زنان به فاصله چند متری پرتاب شدند و قبل از آنکه بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند، با شدت به حصارها و درختهای کنار محوطه برخورد کرده و خونین و زخمی بر زمین افتادند.
خانواده و اقوام زن و شوهر جوان و کودک همراه آنها، ناباورانه به سمت محوطهای که جسم خونین این ۳ نفر که از ارتفاعی نزدیک به ۳ متر با شدت به زمین خورده و بیهوش شده بودند، تلاش کردند آنها را به بیمارستان برسانند و دقایقی بعد، به هر زحمتی بود آنها را به سختی به بیمارستان انتقال دادند.
روی تخت بیمارستان
حمید، جوان ۲۹ سالهای که در اثراین حادثه، دچارشکستگی یکی ازمهرههای کمرش شده و ۴ بخیه برصورتش دارد، درخصوص این حادثه به خبرنگار ما گفت: با شروع گردش سریع دستگاه، عباس - پسردایی همسرم- را که دچارهیجان شده بود محکم بغل کردم اما ثانیههایی نگذشته بود که ناگهان صدای ترک خوردن صندلی پرنده به گوشم رسید، همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که فرصت هیچ عکسالعملی را به ما نداد و تنها در آن لحظه توانستم عباس را محکم در آغوش بگیرم و ناگهان به همراه همسرم و عباس از روی صندلی سقوط کردیم. دیگر نفهمیدم چه رخ داد و زمانی که ازدرد کمر به هوش آمدم، خود را روی تخت بیمارستان دیدم.
وی میافزاید: همراهانم میگویند بعد از سقوط از روی دستگاه به نردههای کنار دستگاه برخورد کرده و سپس محکم به زمین خوردهام. خدا به من لطف بزرگی کرد که با آن شدتی که با نردهها برخورد کردم جان سالم بهدر بردم.
پدر کودک خردسال چه گفت؟
عباس- کودک ۸ ساله- بیهوش روی تخت بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان دراز کشیده است. او آسیب دیدهترین فرد این حادثه است. پدر او که از نزدیک شاهد ماجرا بوده، نگران از وضعیت فرزندش درحالی از این ماجرا صحبت میکند که کودک معصومش دراثراین حادثه 3 روز را دراغما بوده است.
« لحظات تلخی را گذراندیم، بعد ازسقوط فرزندم ازروی دستگاه، هرچقدراو را صدا زدم جواب نمیداد، وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود، سروصورت فرزندم غرق خون شده بود، دست و پایم را گم کرده بودم. درهمین هنگام، پیمانکار شهربازی پارک به سرعت خودش را به فرزندم رساند و او را به سرعت بهخودروی خودش منتقل کرد، بعد از آن با کمک اقوام، حمید وهمسرش را نیز به بیمارستان انتقال دادیم. از آنجایی که بیمارستان امکانات مورد نیاز برای کمکرسانی به فرزندم و ۲ مجروح دیگر را در اختیار نداشت، با کمک پیمانکار شهربازی با اورژانس خصوصی، مجروحین را به بیمارستان انتقال دادیم.
۴ پزشک کشیک بیمارستان با مشاهده شکستگی جمجمه فرزندم وی را برای عمل جراحی آماده کردند ولی با اینکه همه مقدمات عمل آماده شده بود، یکی از متخصصان تشخیص داد عباس بدون عمل جراحی نیز بهبود مییابد که خوشبختانه با گذشت چند روزاز زمان حادثه، حال فرزندم اندکی بهتر شده ولی هنوز هوشیاری کامل ندارد و به گفته پزشکان معالجش باید چند روز دیگر را در بخش مراقبتهای ویژه بگذراند».
همه چیز در بررسیهای تخصصی
پیمانکار شهربازی پارک که ازهمان لحظات اولیه بعد از حادثه به یاری مجروحان شتافته بود وبا کمک وی، کودک خردسال به بیمارستان انتقال یافته بود، در توضیح علت این حادثه مدعی است که صبح روز حادثه صندلی پرنده را شخصا بازدید کرده ولی هیچ گونه خرابی و اشکالی در دستگاه مشاهده نکرده بود و احتمالا شکستگی بعد از به راه افتادن دستگاهها ایجاد شده و به این خاطر قابل رویت نبوده است.
وی میافزاید: درطول ۱۶ سالی که پیمانکار شهربازی هستم، شنبه هر هفته دستگاههای آنجا را شخصا بازبینی میکنم تا تمام مسائل ایمنی رعایت شده باشد اما احتمالا شکستگی صندلی یکباره ایجاد شده، ضمن آنکه طوفان شدید هنگام حادثه نیز در ترک خوردن میله نگهدارنده صندلی تاثیر گذاشته است که با شکسته شدن آن مسافران سقوط کردند ولی درهرحال تشخیص علت اصلی این حادثه، بهنظر کارشناسان برمیگردد.
دستگاه در حال دور گرفتن بود که متوجه شدم همسرم و پسرداییام از روی صندلی پرتاب شدند، قبل از آنکه قادر باشم عکسالعملی نشان دهم، سرم با شدت به درخت برخورد کرد و وقتی بهخودم آمدم تمام سروصورتم غرق خون شده بود ومرا به بیمارستان انتقال داده بودند، سرم ۴۰ بخیه خورده و پاهایم به شدت مجروح شده است
پیمانکار شهربازی مدعی است که احتمالا شکستگی بعد از به راه افتادن صندلی پرنده ایجاد شده و به این خاطر در بازرسیهای فنی که همان روز صورت گرفت، قابل رویت نبوده است.
همراهانم میگویند بعد از سقوط از روی دستگاه به نردههای کنار دستگاه برخورد کردم و سپس محکم به زمین خوردهام. خدا به من لطف بزرگی کرد که با آن شدتی که با نردهها برخورد کردم جان سالم بهدر بردم.