جایگاه مسئولیت پذیری یک عکاس خبری که او را تا آخر عمرش در زمره مخالفان جنگ قرار داد تا آنجا که به سن کهولت نیز در تظاهرات ضد جنگ عراق شرکت میجست. باید به یاد داشته باشیم آنچه باعث اشتهار این عکاس شده نه عکسهای او که خیلی هم به لحاظ زیباییشناسی در مرتبه بالایی نیست، بلکه به خاطر گفتمان اعتراضیاست که در پس عکسهایش نهفته است.
2003- نیویورک - به همراه دخترش فانی در تظاهرات ضد جنگ عراق.
همه عکاسان در کار ثبت تاریخند، اما تنها عده اندکی از آنان تاریخ را تغییر میدهند. فیلییپ جونز گریفیث بیشک یکی از آن عکاسان تغییر دهنده تاریخ است.
عکسهای اعتراضگونه او از جنگ ویتنام که در کتابش با نام «شرکت ویتنام» در سال 1971 به چاپ رسید، نقش مهمی در تنویر افکار عمومی آمریکا علیه جنگ ویتنام داشت. او در سن 72 سالگی پس از مدتی جنگیدن با بیماری سرطان، در خانه خود در لندن در گذشت.
در شرایطی که بیشتر مطبوعات آمریکا به دفاع از جنگ ویتنام میپرداختند و جانب دولت را می گرفتند، این عکسهای فیلیپ جونز گریفیث بود که روی دیگر سکه را نشان مردم داد و پرده از واقعیتی برداشت که در ویتنام در جریان بود.
چاپ کتاب عکسهایش با عنوان جالب «شرکت ویتنام» باعث شد تا دولت ویتنام در خلال همان جنگ ویزای ورود دوباره برای او صادر نکند. رییس جمهور ویتنام در همان زمان گفت نام او در سرلیست کسانی قرار دارد که اجازه ورود به ویتنام را ندارند.
عکسهای او در برانگیختن احساسات و اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام کمک شایانی کرد. این کتاب بار دیگر در سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات فیدون انتشار یافت. شاید بتوان گفت این اولین بار بود که عکس های جنگ رویکردی متفاوت یافته بود و پا را فراتر از گزارش صرف جنگ نهاده بود.
مجله تایم کتاب او را بهترین و کاملترین رپرتاژ تصویری جنگ دانست که تا آن زمان به چاپ رسیده بود و کارتیه برسون در باره کتابش گفت: نقش گریفیث در عکاسی جنگ مثل نقشی است که «گویا» در نقاشی داشته است.
او در کتاب «داستانهای مگنوم» گفته است: «من روایتگری هستم با ادراکی که حقیقت را نشان میدهد به مانند یک وکیل که مدارکی را برای هیئت ژوری می آورد. سعی میکنم آنچه را که اتفاق افتاده شرح دهم.»
گریفیث خود گفته: «هانری کارتیه برسون عکاس تاثیر فراوانی بر او گذاشته است. این تاثیر در سن 16 سالگی طی برنامهای در یک باشگاه عکاسی که در باره کارتیه برسون بو د، شروع شد.»
گریفیث در سال 1936 در یک روستا در شمال ولز از مادری پرستار و پدری که کارمند شرکت راه آهن بود، به دنیا آمد، در کودکی با دوربین جعبه ای کداک مدل «برانی» که خانوادهاش داشت، به عکاسی پرداخت و خیلی زود دریافت انگار این دستگاه پاسپورتش برای ورود به مناطق دور از خانه است.
در لیورپول داروسازی خواند و همزمان به عنوان عکاس آزاد به کار می پرداخت. در سال 1961 به عنوان عکاس تمام وقت برای روزنامه آبزرور لندن مشغول به کار شد و سال بعد از آن جنگ الجزایر را عکاسی کرد.
او در همین روزنامه بود که اصول اساسی روزنامه نگاری را از «دنیس هکت» یاد گرفت. او همیشه به گریفیث میگفت به هنگام عکاسی قانون 5 دبلیو را در ذهنت داشته باش (5w's) (در فارسی می توان به آن 5 چه اساسی روزنامه نگاری گفت: چه، چرا، چه کسی، چه مکانی و چه زمانی)، خود گریفیث میگوید در میان این اصول «چرا» از همه بیشتر مورد علاقهام بود.
همین «چرا» بود که او را در سال 1966 برای عکاسی از جنگ ویتنام به بخشی دیگر از کره زمین کشاند، جایی که تا سال 1973 عکاسی از آن را ادامه داد. او چهار سال در خانه بومیان ویتنام زندگی کرد.
به خاطر نگاه ویژهاش، عکسهایش در بین رسانهها به ویژه در آمریکا مشتری چندانی نداشت و برخی اوقات او مجبور میشد از بین خرید غذا و فیلم یکی را انتخاب کند.
حتی آژانس عکس پر اعتبار مگنوم که او عضوی از آن بود، برای فروش عکسهایش به دردسر میافتاد. او حتی پول چاپ کتابش را نداشت و آن را از قبل عکاسی از ژاکلین کندی در سفرش به کامبوج تامین کرد.
جنگ ویتنام و زمانی را که او در آنجا سپری کرد، بیشترین تاثیر را بر بقیه زندگی اش گذاشت. در میان تمامی کسانی که از جنگ ویتنام عکاسی کرده اند، هیچکدام شان به خوبی گریفیث ویتنام را نمی شناختند.
معمولا عکاسان برای چنین کاری به منطقه وارد میشوند چند روزی عکاسی میکنند و بعد هم برمیگردند بی آن که بفهمند واقعا چه اتفاقی افتاده است. گریفیث اما فرهنگ، مذهب و تاریخ ویتنام را پیش از رفتن به آنجا مورد مطالعه قرار داد. برای او «چرای» ویتنام مهم بود.
فرانسیس فورد کاپولا در یکی از صحنههای فیلمش با نام «اینک آخرالزمان» محصول 1979 دقیقا یکی از عکسهای او را بازسازی کرده است.
وقتی او را «عکاس جنگ» خطاب میکردند، او تصحیح می کرد «عکاس ضد جنگ».
گریفیث در سال 1966 به عنوان عکاس همکار به آژانس عکس مگنوم پیوست و از سال 1971 عضو ثابت آن شد و به مدت 5 سال در دهه 80 در جایگاه رئیس مگنوم به فعالیت پرداخت. او در خلال ماموریتهایش برای مجلاتی نظیر لایف و جئو به 120 کشور سفر کرد.
گریفیث در سال 2005 دوباره به ویتنام برگشت و اینبار با کتاب دیگری چاپ کرد با عنوان «ویتنام در آرامش». کتابهای دیگر او عبارتند از «عنصر نارنجی» که شامل عکسهایی است از مجروحین گازهای شیمیایی و تاثیرات آن بر نسلهای دیگر، و «ادیسه تاریک».
بنا به گفته ناشر کتابهای او «گیگی گیانوزی» او به هنگام مرگ بر روی کتاب جدیدش از کامبوج مشغول به کار بود که نتوانست آن را کامل کند. همین شخص میگوید او میتوانست بنشیند و برای سوژههایش گریه کند، اما وقتی از آنها عکس میگرفت بسیار جدی و علمی کارش را انجام می داد.
مرگ گرفیث همزمان شد با پنجمین سال جنگ عراق که او در صف مخالفان آن ایستاده بود.
«توسعه طلبی آمریکایی از روی دیوانگی است.» این جمله را او در مقدمه کتابی شامل بر منتخب عکسهای جنگ عراق که خارج از نظارت ارتش آمریکا گرفته شده بود، در سال 2005 نوشته بود.
او ادامه میدهد: «یکصد هزار کشته شده عراقی در این جنگ دیده نشدند، زیرا ارتش آمریکا هرگز اجازه نداد تا این عکسها به صفحات مجلات کثافت بزند، تا تلفات کم مایه بنماید و در عوض جشن پیروزی راحتتر و بی دردسر تر مهیا شود.»
او در همایشی در شهر نیویورک در واکنش به فرهنگی که در پی عصر دیجیتال در حال ظاهر شدن است گفته بود: «براین باورم که ما به آسانی و جاهلانه بر سقوط دنیا چشم میبندیم.»
اما او همچنان اعتقاد داشت که عکاسی دیجیتال و اینترنت تغییرات مثبتی را به همراه دارد.
کتاب شرکت تاریک
کتاب ادیسه تاریک
کتاب عنصر نارنجی
توضیح عکس: 1967 – ویتنام – زن روستایی مجروح که به عنوان یک ویت کنگ نشان گذاری شده است. یکی از شیوههای آمریکا در جنگ ویتنام این بود که تمام کشته شدهها و بسیاری از زخمیان را به عنوان ویتکنگ و یا مظنون به ویتکنگ بودن نشان میداد.
توضیح عکس: 1967 - روستایی در چند مایلی «مای لای»، مای لای یکی از روستاهای ویتنام است که به دلیل کشتار مردم بیپناه آن توسط ارتش آمریکا شهرتی جهانی یافت. تعدادی از ارتشیان آمریکا در پی این کشتار بازداشت و محاکمه شدند اما بعدها حکمهای آنان با تخفیف روبرو شد و هیچ کس جوابی بر این کشتار نداد و امروز پس از 40 سال ارتش آمریکا دوباره در ماموریتهایی مشابه این بار در عراق همان کار را میکند. تعدادی از کشتارهای جنگ عراق را با مای لای مقایسه کردهاند. اکنون نیز بازداشت و محاکمه ارتشیان انجام میشود و حکم های صادره با مرور زمان دچار تخفیف میشود.
1968 – نبرد سایگون، این عکسی است که فرانسیس فورد کاپولا در فیلم مشهورش «اینک آخرالزمان» این صحنه را بازسازی کرد. سربازان به دشمن زخمی آب میدهند.
توضیح عکس: ویتنام – دختر 16 ساله سیاه پوست ویتنامی که در پی تجاوز نظامیان آمریکایی به زنان ویتنامی متولد شده است. او اکنون با مادرش زندگی میکند که با یک ویتنامی ازدواج کرده و دارای 5 پسر و 6 دختر از او شده است. این بچه میداند که پدرش یک سیاه پوست آمریکایی است اما او خود را یک ویتنامی میداند. در دفتر ثبت مدرسه مقابل نام فامیل او خالی مانده است.
1968 - نبرد سایگون
توضیح عکس: سیاست جنگ آمریکا در ویتنام بر این اساس استوار بود که با بمباران وسیع روستاها، مقاومت آنان را بشکند و آنها را به شهرها کوچ دهد تا با دوری از شرایط زندگی استقلالشان را گرفته و آنها را وابسته سیستم مصرف حکومت دست نشاندهاش کند. این عمل تاثیر بسیار بدی بر فرهنگ جوامع روستایی نهاد و باعث از هم پاشیدن آن شد و تعداد بسیار زیادی کشته بر جا نهاد.
پدر یکی از کشته شدگان جنگ ویتنام بر سر خاک او به دعا می پردازد. فرزند او در 22 سالگی در درگیریهای شهر هوشی مین کشته شد.
1980 – هانوی، فرزند به دنیا آمده یک راننده کامیون که پدرش سه بار در نبردهای شهر هوشی مین در معرض گاز عنصر نارنجی قرار گرفته بود.
1981 – ویتنام – این زن که بر اثر حمله با بمبهای ناپالم آسیب دیده؛ بچهای را به فرزندی پذیرفته که والدین او در حمله آمریکاییها کشته شدهاند.
1983 – گرانادا – در خلال تهاجم آمریکا به آن کشور.
گریفیث به هنگام کار بر روی عکسهایش.