همشهری محله- مرضیه موسوی: اهالی تهران اسمش را گذاشته بودند :«ناخوشی باد»! نسیم معمول همیشگی نبود که از شمیران میآمد و هوای شهر را جابجا میکرد؛ باد تندی بود که از شمال به جنوب شهر را در مینوردید و همان روزها بود که مریضی هم به احوال ناخوش پایتخت قاجار اضافه شد. بیماری ناگهان و همراه با همین بادهای تند به تهران پا گذاشته بود و حالا مردم باد را مقصر میدانستند. غافل از اینکه آنفولانزای همهگیر تمام کشورها را در نوردیده و در سال 1296 خورشیدی یک سوم مردم دنیا را درگیر خود کرده بود. آمار کشته شدههای این آنفولانزای همهگیر در دنیا با آمار کشته شدگان مستقیم جنگ جهانی اول برابری میکرد.
جنگ جهانی اول آغاز شده بود و ایران در اشغال بریتانیا و عثمانی و روسیه قرار داشت. خشکسالی چند ساله محصول زیادی برای کشاورزان باقی نگذاشته بود. آنچه بود هم انگلیسیها با قیمت گزاف از مردم خریده بودند و قحطی بیداد میکرد. ژنرال «دنسترویل»، ژنرال انگلیسی که در آن روزها به خرید غلات مردم ایران مشغول بود در خاطرات خود مینویسد :«قحطی در اینجا اسفناک است. ما محصول را ۴۰ تومان میخریم و امیدواریم مقداری هم کمتر از این، تهیه کنیم. هر روز بسیاری میمیرند و بسیاری نیز در حال کمکرسانی مردهاند. اکنون که برفها آب شده و بهار آغاز شدهاست، مردم میروند بیرون و مثل گاو در مراتع میچرند.» قحطی و احتکار، غذایی برای مردم باقی نگذاشته بود و آنها با سبز شدن مراتع هر گیاهی که به چشمشان میآمد را میخوردند. بسیاری از مردم در همین مراتع جان خود را از دست دادند.
از قحطی تا انستیتو پاستور
احمدشاه یکی از محتکران اصلی غلات در ایران در زمان قحطی و بیماری بود و در برابر هر پیشنهادی میگفت :«جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم.» گرسنگی و بیماری روستاها و شهرها را فرا گرفت به طوری که در آن سالها یک چهارم جمعیت ایران جان خود را از دست دادند. قحطی و بیماری بیش از شهرها، در روستاها کشته بر جا گذاشت. این آمار تنها آمار کشتههای بیماری فراگیر آنفولانزا نبود و خشکسالی و جنگ جهانی و اشغال کشور و شیوع اعتیاد به تریاک از دیگر دلایل آن بود. دارویی برای درمان این آنفولانزا در ایران وجود نداشت. مردم تهران به ری و مردم شمیران به امامزادههای روستاهای بالا دست میرفتند تا اگر جان خود را از دست دادند، لااقل در مکانی مذهبی و متبرک بمیرند. سال 1299 خورشیدی بود که بعد از مرگ و میرهای ناشی از بیماری در ایران، «فیروز میرزا نصرت الدوله» فرزند فرمانفرما با تلاش فراوان انستیتو پاستور را راه اندازی کرد. این مرکز برای مطالعه و فعالیت در زمینه بیماریهای واگیردار در تهران ساخته شد. در سال 1385 ملک شخصی خانواده فرمانفرما در تجریش شامل باغ و چهار مغازه به انستیتو پاستور وقف شد تا واحد واکسیناسیون تجریش در سال 86 راه اندازی شود.
نظر شما