بنجامین گیلمور، فیلمساز استرالیایی در اولین ساخته بلند سینماییاش در مقام کارگردان به سراغ موضوع افغانستان و روابط آن با کشورهای همسایه رفته است.
قصه خیالی فیلم درباره نوجوانی به نام نیاز است که در مرز شمال غربی پاکستان و در نزدیکی مرز افغانستان با پدرش زندگی میکند. پدر نیاز مردی سرسخت و پشتو است که افتخار میکند در دوران حکومت چپگراها در افغانستان، در کنار «مجاهدین» با نیروهای شوروی جنگیده است.
او نمیتواند درک کند چرا نیاز نمیخواهد مثل او زندگی کند و دوست دارد راه دیگری را برای خودش انتخاب کند. پدر در کار ساخت و توزیع اسلحه است، ولی نیاز علاقهای به ادامه راه کسب و کار خانوادگی ندارد.
منتقدین سینمایی هنگام نمایش «پسریک شیر» در دور قبل جشنواره بینالمللی فیلم برلین از آن استقبال کردند و تحت تاثیر سادگی و صداقت آن قرار گرفتند. بحث اصلی فیلم- گپ نسلهای مختلف حاضر در پاکستان و جدل آنها از یکسو و این نکته که چگونه جنگها باعث خلق تفکرات و دیدگاههای متفاوت اهالی منطقه میشود از سوی دیگر- است و جنگ را بهانهای قرار میدهد تا به کمک آن به طرح مسائل و موضوعات عمیقتری بپردازد.
- لحن زیبایی شناسانه فیلم خود را چگونه توصیف میکنید؟
اولین نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که «پسر یک شیر» به صورت ویدئویی دیجیتالی ساخته و سپس تبدیل به یک کار 35میلیمتری شد. در حقیقت، ما از آن فیلم ویدئویی یک نسخه 35میلیمتری کشیدیم.
به همین دلیل، شاید فیلم حکم یک کار کاملا حرفهای سینمایی را نداشته باشد. به هر حال، این فیلم با هزینه کمی ساخته شد و محصول سینمای کشوری است که امکانات هنری زیادی ندارد. صنعت سینمایی پاکستان، تازه در حال پیشرفت است و محصولات آن عموما فیلمهای اکشن یا ملودرامهای خانوادگی هستند.
- چرا فورمت دیجیتالی را برای فیلمبرداری «پسریک شیر» انتخاب کردید؟ دلیل اقتصادی داشت یا فکر میکردید این جوری بهتر میتوانید به خواستههای هنری خود برسید؟
مهمترین دلیل برای اجرای کار به این شیوه، فقط امنیت کار و گروه سازنده بود. ما فیلم را در منطقهای کار کردیم که ضریب امنیتی خوب و بالایی نداشت و ما باید امنیت جانی گروه را تضمین میکردیم. بخش اعظم صحنههای فیلم در بین قبایلی فیلمبرداری شد که در نزدیکی مرز پاکستان قرار داشتند.
از یک سو ما با مسئولان دولتی روبهرو بودیم و از سوی دیگر در محل، افراد مسلحی حضور داشتند که وابسته به گروههای مختلف سیاسی بودند. همین نکته ما را مجبور میکرد تا از وسایل کمتر و سبکتری استفاده کنیم. در چنین حالتی استفاده از یک دوربین کوچک کار ما را خیلی راحت میکرد، زیرا هم بهتر قابل حمل ونقل بود و هم میشد آن را به راحتی پنهان کرد.
- درباره بخش زیبایی شناسی آن هم بیشتر توضیح میدهید؟
مرز پاکستان بسیار زیبا و جذاب است. وقتی از پشت ویزور دوربین به آن نگاه میکنید باز هم زیباتر به نظر میآید. خیلی دوست داشتم این زیبایی را توسط دوربین ثبت و ضبط کنم. وقتی راشهای فیلمبرداری شده را دیدم، متوجه شدم هنگام تبدیل شدن به فورمت 35میلیمتری، این زیبایی وجذابیت نه تنها حفظ بلکه بیشتر هم میشود. هنگام تماشای فیلم روی پرده سینما، کاملا احساس میکنید در حال دیدن یک فیلم سینمایی هستید.
ما «پسر یک شیر» را با هزینهای 20هزار دلاری تهیه کردیم که سرمایهاش از سوی کمیسیون فیلم استرالیا تامین شد. خیلیها فکر میکردند ما برای تولید آن بیش از 300هزار دلار هزینه کردهایم. کار تبدیل فیلم به یک نسخه سینمایی در یکی از مراکز هنری شهر سیدنی انجام شد.
این کمپانی که fsm نام دارد یک کمپانی حرفهای و عالی است که مسئولانش نسبت به فیلمها حس خاصی داشتند. آنها توجه ویژهای به «پسر یک شیر» داشتند و کارشان را با دقت کامل و قابل تحسین انجام دادند.
نتیجه کار آنها فوقالعاده بود و شما میتوانید این نکته را هنگام تماشای فیلم متوجه شوید.در طول کار همه علاقهمند بودند ببینند چگونه میتوان یک فیلم ویدئویی دیجیتالی را تبدیل به یک کار جذاب و آبرومند سینمایی کرد. من فکر میکنم سازندگان آن دوربین ویدئویی که ما فیلم را با آن گرفتیم، باید به تماشای فیلم ما بنشینند!
- چرا برای کارگردانی فیلم در وهله نخست مدیوم ویدئویی را انتخاب کردید؟
صادقانه بگویم، به دلیل عدم اعتماد اولیه خودم هم بود. در مقام یک فیلمساز، من تا قبل از این فیلم، هیچ سابقه کار حرفهای نداشتم و نمیدانستم سرصحنه فیلمبرداری دقیقا باید چه کار کنم.
به همین دلیل (و برای کسب روحیه و توان کاری) نیازمند آن بودم که از دوربین سادهای استفاده کنم که بتوانم با آن راحت کار کرده و کنار بیایم. مدیر فیلمبرداری «پسر یک شیر» هنرمندی پاکستانی بود، ولی دلم میخواست اکثر صحنهها را خودم فیلمبرداری کنم.
برای همین، مدیوم ویدئویی شرایط مورد نظرم را فراهم میکرد. به ویژه در نماهای پرتحرک و صحنههایی که کاراکترها به سرعت در عمل و حرکت بودند، این نکته اهمیت ویژه و خاصی پیدا میکرد.
- در کل دوربین دیجیتالی را بهتر از دوربینهای 35میلیمتری میبینید؟
چون با دوربین حرفهای 35میلیمتری کار نکردهام، نمیتوانم بین این دو مقایسهای کنم. چیزی که هنگام کار با دوربین دیجیتالی متوجه شدم، این است که میتوان با صرف کمترین هزینه صحنههای مهم و بزرگ را فیلمبرداری کرد. یک فیلمساز تازه وارد میتواند هنگام کار با این دوربین اشتباه کند و این اشتباه او کلان و ویرانگر نباشد. از سوی دیگر، طبیعت درونی این دوربینهای کوچک را دوست دارم.
سر صحنه فیلمبرداری دوربین ما به صورت مرکز توجه عمومی درنیامده بود و ما میتوانستیم در شرایط رئالتر و طبیعیتری کارمان را انجام دهیم. همه طوری رفتار میکردند که انگار اصلا دوربینی در صحنه وجود ندارد و همه چیز دارد مثل یک اتفاق طبیعی رخ میدهد. در این حالت، همه احساس طبیعیتری دارند و حاصل کار چیزی است که حال و هوای یک اثر مستند را در ذهن متبادر میکند.
- به عنوان یک هنرمند استرالیایی، چه شد که به فکر ساختن فیلمی با مضمون افغانستان افتادید؟
گیلمور در خصوص علت ساخت فیلم «پسر یک شیر» میگوید: یازدهم سپتامبر شرایط جهانی را به هم ریخت و مسائل مربوط به مسلمانان و افغانستان را در مرکز توجه قرار داد. برای همین، این موضوع یک مشکل و موضوع بینالمللی است و مربوط به فرد یا کشور خاصی نمیشود. از سوی دیگر، بحث فیلم چیز دیگری است که بهانه جنگ افغانستان، مسائل دیگری را مطرح میکند.
در حقیقت، تضاد بین نسلها حرف اصلی «پسر یک شیر» است که حالا در دل جامعه افغانی مستقر در مرز پاکستان مطرح میشود. احساس کردم این موضوع در چنین محلی میتواند جواب بهتری بدهد. خط اصلی قصه درباره نوجوانی است که در منطقهای جنگ زده زندگی میکند و بهرغم میل پدرش برای دنبال کردن حرفه قدیمی خانوادگی، میخواهد به مدرسه رفته و تحصیل کند.
- نمیدانم چرا هنگام تماشای فیلم، نوعی حس و حال تماشای یک وسترن وجود دارد.
خودم فیلمهای وسترن را خیلی دوست دارم وخوشحالم که میگویید حال و هوای فیلم کمی هم وسترنی است. اگر طرح مسائل و مشکلات انسانی و اجتماعی قصه فیلم را کنار بگذاریم، لوکیشن ما خیلی شبیه لوکیشن یک فیلم وسترن است. لباسهای محلی، اسلحه، تپهها و کوهها، گرد و خاک موجود در صحنه، همه اینها در فیلمهای وسترن هم وجود دارند و «پسر یک شیر» به شکلی غیرمستقیم وامدار آنهاست.
- هنگام نوشتن فیلمنامه مشاورهای هم گرفتید؟
بله100 درصد، قبل از شروع کار فیلمبرداری اطلاعات اندکی از اوضاع منطقه و مسائل عمومی آن داشتم. برای اینکه فیلمنامه لحنی منطقی و رئال داشته باشد، سفری به منطقه کردم و با آدم های زیادی دیدار و گفتوگو کردم. میخواستم واقعیتهای زندگی روزمره مردم را از نزدیک مشاهده و تجربه کنم.
این مشاهدات کمک زیادی در امر نگارش فیلمنامه کرد و وقتی فیلمنامه کامل شد، احساس خودم این بود که با نگاه یک خارجی به سراغ ساخت فیلم نرفتهام. کسانی هم که آن را خواندند گفتند خیلی شبیه واقعیتهای زندگی مردم آنجاست. نمیخواستم فیلمی توریستی بسازم که منتقدین بگویند فلانی هنگام ساخت فیلمش هیچ شناختی از مردم آنجا و آن منطقه نداشته است.
- فیلم شما شباهتهایی به مستند داستانیهای مایکل وینتر باتم، هنرمند انگلیسی دارد. زمان ساخت فیلم متوجه این نکته بودید؟
بله، درست میگویید و من این را به عنوان یک تعریف در نظر میگیرم، «پسر یک شیر» در کنار داستانی که تعریف میکند لحنی شبه مستند دارد. احساسم این بود که قصه فیلم به این شکل بهتر پیش میرود و منطقیتر است.
- بازیگران فیلم که حرفهای نیستند؟
خیر. آنها را از بین اهالی محل انتخاب کردیم. هیچ یک از آنها تا قبل از این جلوی دوربین ظاهر نشده بودند. کار انتخاب آنها سختترین مرحله کار بود ولی خوشبختانه هنگام فیلمبرداری مشکل زیادی با آنها نداشتم. آنها خیلی ساده و راحت نقش خودشان را بازی میکردند.
- کلید اصلی موفقیت فیلم همین سادگی آن است. انتخاب این لحن عمدی بود؟
کاملا. نمیخواستم فیلمی روشنفکرانه بسازم که حرفهای خیلی بزرگ میزند و ادعای یک کار بزرگ را دارد. ا حساس میکردم یک قصه ساده که به شکلی ساده حرفش را مطرح میکند، میتواند بهتر و تاثیرگذارتر باشد، در عمل هم همین طور شد. فیلمهای دوران نئورئالیسم ایتالیا را به یاد دارید؟ میخواستم فیلمی به آن سبک بسازم.
- در فکر کار جدیدی هم هستید؟
بعد از نمایش عمومی «پسر یک شیر» و موفقیتهایی که کسب کرد، چند پیشنهاد کاری دریافت کردهام. فیلم بعدیام را حتما به صورت 35میلیمتری میسازم تا این شیوه کار را هم تجربه کنم. اما هنوز قصهای که مرا به وجد بیاورد که باعث شود دوباره پشت دوربین بروم، پیدا نکردم.
- فیلم جدید را در استرالیا میسازید یا کشوری مثل پاکستان؟
هنوز هیچ چیز مشخص نیست، چون هنوز معلوم نیست کار بعدیام چه حال و هوایی خواهد داشت.