از آنجا که او اعلام کرده است پوتین را بهعنوان نخستوزیر معرفی میکند و پوتین هم از این موضوع استقبال کرده، بهنظر میرسد همکاری یا تقابل بین مدودف که ۴۲ ساله است و پوتین که ریاست حزب حاکم روسیه واحد را نیز در اختیار دارد سرنوشت سیاسی و امنیتی و اقتصادی روسیه را در ۴ سال آینده تعیین میکند.
در این میان بهنظر میرسد نقش اصلی را پوتین ایفا کند اما این بدان معنا نیست که فکر کنیم مدودف تنها بهعنوان یک «محلل سیاسی» عمل خواهد کرد.
با درنظرداشتن این واقعیت که مقام نخستوزیری در روسیه کاملا اجرایی است و رئیسجمهوری هر زمان بخواهد، میتواند او را برکنار کند، میتوان دو فرض منطقی را برای آینده روسیه در نظر گرفت:
فرضیه اول- همکاری برای تثبیت قدرت تا 4سال آینده
در این فرض بدون شک پوتین با اتکا بهتجربهو محبوبیت خود در میان افکار عمومی مردم روسیه تلاش میکند در پست نخستوزیری روسیه هم تصمیمگیر باشد و هم مجری اما از آنجا که طبق قانون اساسی روسیه، نخستوزیر صرفا یک قدرت اجرایی محسوب میشود، باید قانون اساسی اصلاح شود که اگر پوتین چنین خواستهای داشت اساسا شرط حداکثر 2بار انتخابشدن برای ریاستجمهوری را با اصلاح قانون اساسی روسیه از پیش روی خود برمیداشت.
بر این اساس بهنظر میرسد پوتین میتواند همه خواستههای خود را از طریق مدودف بهاجرا گذارد.
در این حالت او بهراحتی میتواند پس از گذشت 4سال مجددا برای پست ریاستجمهوری کاندیدا شود و برای 8سال پس از آن نیز در قدرت باقی بماند. بهباور نگارنده این فرضیه بیش از 70درصد، اقبال تحقق دارد.
فرضیه دوم- چالش بر سر کسب قدرت بیشتر
با درنظرگرفتن این واقعیت که در ساختار نظام قدرت در روسیه- چه در دوران حکومت تزارها و چه در زمان بلشویکها و حتی در دوران 15سال اخیر- همیشه یک نفر حرف آخر را میزند ایجاد نوعی تعامل دوجانبهبین پوتین و مدودف، دور از ذهن ناظران سیاسی و تحلیلگران مسائل روسیه است؛ بههمین دلیل آنها معتقدند مدودف در کوتاهترین زمان ممکن سررشته امور را بهدست خواهد گرفت و برای همین کمکم از پوتین جدا خواهد شد.
این درست است که مدودف هرچه در 7سال اخیر بهدست آورده در سایه کمک مستقیم پوتین بوده اما نمیتوان این واقعیت را در سیاست نادیده گرفت که روابط عاطفی و مرید و مرادی بیمعنی است.
اگر این فرضیه تحقق یابد از هماکنون میتوان تصور کرد که روسیه با چالشی جدی در قدرت طی 4سال آینده روبهرو خواهد شد.
بهدور از اینکه کدامیک از دو فرضیه بالا درست باشد میتوان تحولات آتی روسیه را با درنظرگرفتن واقعیتهای موجود پیشبینی کرد.
در فروردین ماه نمایندگان حزب روسیه متحد بهاتفاق آرا، پوتین را براى 4سال بهعنوان دبیرکل حزب خود برگزیدند.
با پذیرش این سمت از سوى پوتین، وى بهطور رسمى دبیرکل این حزب شد. او کار در این سمت را پس از پایان دوره ریاستجمهورى خود آغاز خواهد کرد زیرا طبق قانون اساسی روسیه، رئیسجمهوری این کشور نباید عضو حزب باشد؛ اگرچه همکاران پوتین معتقدند او نه تنها هدایت حزب، بلکه بهعنوان «رهبر ملى» هدایت کل روسیه را بر عهده خواهد داشت.
در این میان حزب روسیه متحد اصلیترین نقش را بهعهده خواهد داشت. این حزب بهمثابهپایه قدرت پوتین، یک حزب کلاسیک و باسابقه نیست و تنها متشکل از نمایندگان کارکنان دولتى و صاحبان صنایع است. این حزب بدون ایدئولوژى و بىبهره از اعضاى ثابت است.
2میلیون عضو ظاهرى این حزب از روى فرصتطلبى و بهاجبار بهعضویت آن درآمدهاند که در صورت اقتضاى منافع حزب مىتوانند وفادارى خود را بهجاى پوتین بهمدویدیف ابراز کنند. حزب روسیه متحد 70 درصد کرسیهای پارلمان دوما را در اختیار دارد.
ناظران در داخل روسیه میگویند: «آنچه در روسیه مهم است نهادها و اقدامات نیست بلکه توافقات غیررسمی در دالانهای قدرت است؛ سیاست واقعی همان نبرد پنهان بین گروههاست که مالکیت و قدرت را در دست دارند».
ولی یوری کورگونیوک از موسسه اندیم دیدگاه دیگری دارد. او معتقد است: «تصمیم پوتین برای دراختیارگرفتن ریاست حزب حاکم بسیار خطرناک است.
این تصمیم موجب میشود بین رئیسجمهور و نخستوزیر اختلاف پیش بیاید و مطمئنا برنده رئیسجمهور است».
تحولات سیاسی داخلی روسیه در دوران مدودف
پوتین در دوران 8ساله حکومت خود شورش جداییخواهان را در چچن سرکوب کرد؛ همچنین از گروه کوچکی از میلیاردرها که توانسته بودند کنترل اقتصاد روسیه را در دست بگیرند خلعید کرد و موفق شد با استفاده از افزایش قیمت نفت و درنتیجه افزایش درآمد ناشی از صادرات نفت در موقعیتی قرار گیرد که نهتنها بخش عمدهای از بدهیهای خارجی روسیه را زودتر از موعد مقرر پرداخت کند بلکه موفق شد ذخایر ارزی روسیه را بهنزدیک 500 میلیارد دلار در مارس 2008 برساند و بهاین ترتیب اقتصاد روسیه پس از سقوط سال 1990 دوباره احیا شد.
ین امکان بهمدودف توان لازم را میدهد که بتواند برخلاف یک دهه گذشته حقوقها و مستمریهای کارمندان دولت را بدون دغدغه بپردازد.
با توجه بهگرایشهای ملیگرایی قویتری که در مدودف بهنسبت پوتین وجود دارد بهنظر میرسد او تلاش بیشتری خواهد کرد تا روحیه ملیگرایی روسیه را بار دیگر احیاء کند.
این موضوع موجب میشود گرایشهای جداییطلبانه در جمهوریهای بیستگانه خودمختار در روسیه تحت فشار بیشتری قرار گیرند.
علاوه بر این، جریان غربگرا در روسیه که تحت نام گاسپاروف فعالیت میکند در دوران مدودف با مشکلات بیشتری روبهرو خواهد شد زیرا اگرچه او برخلاف پوتین که سوابق دوران کا.گ.ب داشت، هیچگاه عضو سازمانهای امنیتی نبوده اما میتواند با برخورداری از پشتیبانی گرایشهای ملی در روسیه، غربگرایان در این کشور را بهتدریج در انزوای بیشتری قرار دهد .
بر این اساس میتوان گفت 2 چالش جدی مدودف در 4سال آینده در مسائل داخلی، از یک طرف گرایشهای جداییطلبانه در قفقاز شمالی و جمهوریهای خودمختار این کشور است و از طرف دیگر رشد جریانهای غربگرا در روسیه که با اتکا به کمک آمریکا در حال برنامهریزی برای کسب قدرت بیشتر در روسیه هستند.
تحولات اقتصادی آتی روسیه
مدودف که خود چندین سال ریاست گازپروم- بزرگترین شرکت تجاری روسیه- را بر عهده داشته است طی 3 سال اخیر تمامی امور اقتصادی روسیه را زیر نظر داشته و از نقاط قوت او اشرافی است که بر مسائل پیچیده اقتصادی روسیه دارد؛ بهویژه آنکه بهموازات افزایش قیمت نفت و انجام اصلاحات اقتصادی طی 4سال گذشته انتظار میرود شرایط اقتصادی روسیه در 4سال آینده با رشد قابل توجهی روبهرو باشد.
این مسئله تاثیر تعیینکنندهای بر بهبود وضعیت ارتش روسیه خواهد داشت. ارتش روسیه در سالهای آینده میتواند با فروش سلاح بیشتر و ارائه خدمات مستشاری و تولید لوازم جانبی نظامی درآمدهای بیشتری جذب کند، در نتیجه میزان تاثیرگذاری خود را بر معادلات امنیتی جهان افزایش دهد.
وزارت توسعه اقتصادی و تجارت روسیه، طرح توسعه اقتصادی- اجتماعی این کشور را تا سال2020 بهدولت ارائه داده که طی آن راهها و پتانسیلهای تبدیل روسیه به قدرت اقتصاد جهانی مطرح شده است.
برنامهریزیهای این طرح که بهدستور رئیسجمهور و توسط متخصصین وزارت توسعه اقتصادی و تجارت تحت نظر مدودف نوشته شده است، نشان میدهد که در مدتزمان مشخصشده، روسیه به یکی از قدرتهای انرژی خام تبدیل شده و میتواند پتانسیلهای اقتصادی خود را افزایش دهد.
دولت روسیه که طی 10سال گذشته توانسته بر بحران ناشی از ناکارآمدی تولید غلبهکند، درصدد است تا ثبات اقتصاد کلان را تامین کند و بههمین منظور برنامههای بلندپروازانهتری را پیشروی خود دارد.
در گزارش اقتصادی تیم مدودف آمده است: «روسیه تا سال2020 باید در زمره 5 قدرت برتر اقتصادی جهان قرار گیرد.
پیشبینی وزارت توسعه اقتصادی و تجارت روسیه 3 سناریوی مهم توسعه اقتصادی این کشور را برای بلندمدت برنامهریزی کرده است: 1-رشد پولی و مالی، 2- نوآوری 3- استفاده از منابع خام انرژی.
از این میان سناریوی اول بیش از 2 سناریوی دیگر مد نظر قرار دارد. این سناریو توسعه پولیمالی - چه از محل خدمات رقابتی اقتصاد روسیه در بخش سنتی (انرژی، حملونقل، کشاورزی) و چه در بخشهای جدیدی که نیاز بهصرف علم و هزینه بالا و دانش اقتصادی دارند- را منعکس میکند.
بر اساس سناریوی پولیمالی، سهم روسیه در اقتصاد جهانی از 6/2درصد در سال 2006 به 3درصد در سال 2015 و 4/3 درصد در سال 2020 خواهد رسید و رشد سالانه تولید ناخالص داخلی 9/6درصد خواهد بود. به اعتقاد تدوینکنندگان این طرح، تحقق واریانت مذکور امکان کمکردن شکاف بین روسیه و کشورهای پیشرو را از نظر سطح رفاه اجتماعی کمتر میکند».
با این حال مخالفان پوتین معتقدند دیوانسالاری مانند سرطانی بههمه جا ریشه دوانده و تکیهگاه محکمی بهوجود آورده است.
فساد بیداد میکند. بنابراین مدودف باید مبارزه با فساد و رشوهخواری را بههمراه کاستن از دیوانسالاری در دستور کار قرار دهد تا بتواند مشکلات پیش روی را از سر راه بردارد .
حوزه سیاست خارجی اصلیترین چالش روسیه در دوران مدودف
در بخش سیاست خارجی پیشبینی میشود به موازات فائق آمدن روسیه بر مشکلات داخلی، جهتگیریهای سیاسی این کشور به چالش بیشتر با غرب و بهویژه آمریکا تمایل بیشتری نشان دهد.
البته اگر مدودف بتواند با پوتین همکاری صمیمانه خود را ادامه دهد دست او برای رقابت با غرب بازتر خواهد بود چراکه این مسئله ملیگرایان و کمونیستهای قدیمی را با دولت بیشتر همراه میکند و هم در عرصه بینالمللی فضای جدیدی را برای روسیه بهمنظور رقابت با آمریکا فراهم میسازد.
برخلاف انتظار بعضی از تحلیلگران غربی بهنظر میرسد چالش موجود بین روسیه و غرب در4سال آینده جدیتر شود.
از آنجا که نه روسیه و نه آمریکا هیچکدام بهدنبال درگیری نیستند (چراکه آنها درحالحاضر منافع مشترکی برای خود تعریف کردهاند).
نباید انتظار داشت که شاهد شکلگیری جنگ سرد در ابعاد قبل از فروپاشی شوروی باشیم اما بههرحال در دوران مدودف، روسیه جدید با دست بازتری در برابر سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکا عمل میکند.
بهنظر میرسد در 4 سال آتی 3 محور عمده در سیاست خارجی روسیه شاهد تحول بیشتری نسبت بهسایر بخشها خواهد شد:
استفاده از محور انرژی که در آن روسیه مزیت نسبی دارد
در این مورد باید گفت روسیه تلاش دارد با تشکیل اوپک گازی نقش و میزان تاثیرگذاری خود را از طریق اعمال کنترل بر شاهرگ حیاتی اقتصاد غرب که تامین انرژی است، افزایش دهد.
افزایش چالش با غرب بهویژه با آمریکا
روسیه بر سر موضوعاتی از قبیل ایجاد سپر دفاع موشکی در شرق اروپا (لهستان و چک)، پیشروی ناتو بهسمت شرق اروپا و جنوب روسیه (اوکراین، گرجستان و جمهوری آذربایجان) با غرب بیشتر چالش خواهد داشت و در مقابله با این حرکت، مدودف میکوشد سیاست پوتین را در حمایت از صربستان برای مخالفت با استقلال کوزوو بهشدت ادامه دهد و همچنین از استقلالطلبی جداییخواهان آبخازی و اوستیایی در گرجستان جانبداری کند.
روسیه اعمال کمکهای بیشتر و عملی بهمردم جمهوریهای به رسمیت شناختهنشده اوستیای جنوبی و آبخازی را آغاز کرده است.
این مطلب در اطلاعیه رسمی وزارت امورخارجه روسیه گفته شد که روز چهارشنبه28 فروردین 1387منتشر شد. آبخازی و اوستیای جنوبی در سال 1992 پس از مناقشه مسلحانه، خروج خود از ترکیب گرجستان را اعلام کردند.
در اطلاعیه مذکور گفته شد: «ولادیمیر پوتین- رئیسجمهور روسیه- بهدولت دستوری درباره سامانبخشیدن روابط روسیه با آبخازی و اوستیای جنوبی داده است.
این حکم در راستای اجرای سیاست اعلامشده مقامات روسیه برای حمایت موضوعی از مردم دو جمهوری بر اساس قوانین بینالمللی صادرشده است».
در بخشی دیگر از این پیام گفته میشود که رئیسجمهور، دولت را موظف کرده که با این هدف با ارگانها و سازمانهای جمهوریهای آبخازی و اوستیای جنوبی، از جمله در زمینه همکاریهای تجاری- اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و نیز اطلاعرسانی، فرهنگ و تحصیلات همکاری کند.
در وزارت خارجه تاکید کردند که این اقدامات در رابطه با آبخازی و اوستیای جنوبی بدین معنا نیستند که روسیه رویارویی و مناقشه با گرجستان را برگزیده است.
همچنین گفته میشود که مسکو خواستار لغو تمامی تحریمها و محدودیتهایی است که مانع توسعه اجتماعی و اقتصادی منطقه هستند.
با این حال روشن است که دستور پوتین در صورت اجرا برای مدودف دردسرساز خواهد بود زیرا مقدمهای برای بهرسمیتشناختن استقلال آبخازی و اوستیای جنوبی تلقی میشود.
نزدیکشدن بیشتر بهشرق به ویژه بهچین، هند و تا حدودی ایران
روسیه بهدلیل ماهیت دوگانهای که بهعلت وسعت گستره جغرافیایی خود دارد از یک سو کشوری آسیایی محسوب میشود چراکه بیشترین بخش سرزمین 17میلیون کیلومتری این کشور در این قاره کهن قرار دارد و از سوی دیگر کشوری اروپایی است چراکه تاریخ و فرهنگ این سرزمین وسیع تحت تاثیر قدرت حاکم در مسکو قرار دارد که بخش اروپایی روسیه است.
بههمین دلیل منافع ملی این کشور ایجاب میکند سیاست خارجی متوازنی را در روابط با شرق و غرب در پیش بگیرد.
معمار این سیاست در روسیه جدید پریماکوف - نخستوزیر پیشین روسیه - بود که در دوران مدودف احتمالا دنبال خواهد شد. محور مهم این سیاست احیای نفوذ و اقتدار روسیه در پیمان شانگهای است.
این پیمان که ابعاد سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی را با هم در بر میگیرد جایگزینی برای پیمان ورشو در دوران جنگ سرد بهشمار میرود.
روسیه با کمک چین میکوشد اختلافات موجود در مناسبات پکن و دهلی نو را کاهش دهد تا بتواند با ایجاد هماهنگی بین این دو کشور میزان تاثیرگذاری سازمان شانگهای را با برخورداری از بیش از 2میلیارد جمعیت، افزایش دهد.
در این میان ایران اگر بتواند با عضویت کامل در شانگهای خود را با سیاستهای مسکو و پکن هماهنگ کند بهاحتمال زیاد بر میزان تاثیرگذاری منطقهای و بینالمللی خود میافزاید اما مشکل ایران این است که هیچ اعتمادی بهسیاستهای ناروشن روسیه ندارد که گاهی با غرب علیه ایران متحد میشود (بهعنوان نمونه صدور قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران) و گاهی با نزدیکشدن بهایران از غرب امتیاز بیشتری را طلب میکند.
بههمین دلیل تصمیم برای آنکه ایران باید در دوران مدودف چه تغییراتی در سیاست خود بدهد بهاین عامل مهم بستگی دارد که آیا سیاست خارجی روسیه در دولت آینده بهسمت تعامل بیشتر با غرب پیش میرود یا بهسمت رود رویی بیشتر.
بهطور طبیعی اگر روسیه بهسمت تقابل بیشتر با آمریکا و غرب پیش برود بهاحتمال بیشتر، تمایل بیشتری برای نزدیکشدن به ایران خواهد داشت.
به باور نگارنده مناسبات تهران- مسکو متغیری مستقل از مناسبات مسکو و غرب نیست و این شاید اساسیترین مشکلی باشد که در سالهای اخیر در روابط ایران و روسیه حاکم بوده است.
تغییراتی که در روسیه پیش آمده، فرصت مغتنمی برای ایران است که از یک سو مناسبات خود را با روسیه از تاثیر مستقیم روابط با غرب رها سازد و از سوی دیگر با نقشآفرینی در شانگهای زمینهای را فراهم سازد که روسیه نتواند مطابق منافع یکطرفه خود با ایران بازی کند.