زندانیان این زندان از ملیتهای مختلف و حتی مذاهب دیگر غیراز اسلام هستند. نگهداری این زندانیان تحت شرایط دشوار و غیرانسانی و در بلاتکلیفی حقوقی، چند سالی است که با اعتراض مراکز حقوق بشری داخل و خارج از آمریکا روبهرو شدهاست. این زندان چند زندانی نگونبخت نوجوان هم دارد.
پس از ماه ژوئن سال گذشته، درست از زمانی که عمر قدر، زندانی کانادایی در گوانتانامو برای اولین بار در مقابل کمیسیون نظامی آمریکا محاکمه شد، نام او در صدر اخبار رسانههای داخلی قرار گرفت. کمیسیون نظامی، شکل جدیدی از محاکمات عوامل و مظنونان تروریستی است که بهدنبال حوادث ۱۱ سپتامبر ایجاد شده است.
عمر قدر در زمان دستگیری تنها ۱۵ سال داشت. با توجه به سن او، رفتارهایی که با وی میشد اعتراضات گستردهای را در داخل آمریکا و در میان گروههای حقوق بشری بهدنبال داشت.
وکلای وی گفتند: هیچ گونه مجوزی از نورنبرگ برای تشکیل یک دادگاه جنایی ویژه طبق قوانین جنگی صادر نشده است تا براساس آن سربازان کم سن و سال را بهعنوان جنایتکار جنگی تحت تعقیب قرار دهند.
از سویی دیگر، عمر قدر تنها زندانی در گوانتانامو نیست که در سن کم بازداشت شده است. از میان جوانترین ساکنان نگونبخت گوانتانامو میتوان به محمد قرانی اشاره کرد.
او در زمان دستگیری در اکتبر ۲۰۰۱ تنها ۱۴ سال داشت. برخلاف عمر، محمد یکی از دست کم ۱۲۰ زندانی گوانتانامو است که هنوز نتوانستهاند هیچ اتهامی به آنان وارد کنند. این افراد در شرایط بسیار بد و در انزوای شدیدی به سر میبرند.
نبود هیچ اتهامی باعث شده که آنها هیچ گاه فرصتی برای نشان دادن خود به مردم در دادگاه نداشته باشند.سرگذشت محمد قرانی یکی از تأسف بارترین و تکان دهندهترین داستانهای این زندان مخوف به شمار میرود؛ حکایتی که بهعنوان نمونه کامل بیعدالتی، در تاریخ ماندگار خواهد بود.
والدین محمد اهل کشور چاد هستند و محمد در عربستان سعودی متولد شده است. اما متأسفانه او هیچ گونه تابعیتی ندارد. حتی تابعیت سعودی نیز به او داده نشده است. محمد آرزو داشت روزی پزشک شود، اما هیچ گاه نتوانست به این خواسته خود برسد و تحصیلاتش در مقطع دبیرستان به پایان رسید.
محمد کلیه لوازم خود را فروخت تا بتواند به مکه رفته و مناسک حج را به جا آورد. در همین زمان با پیشنهاد یکی از دوستان پاکستانی اش مواجه شد. او پیشنهاد داد که محمد به پاکستان رفته و با تعمیرات رایانه آشنایی کامل پیدا کند تا پس از بازگشت به عربستان، کسب و کار کوچکی را در زادگاهش شروع کند.
برای تحقق این برنامه، محمد به سفارت چاد رفت. از آنجایی که تنها به افراد بالای ۱۸ سال اجازه مسافرت بدون والدین داده میشد، او مجبور شد که سن خود را برای اخذ پاسپورت، بالاتر از میزان واقعی اعلام کند. محمد برای به دست آوردن ویزای معتبر ۳ ماهه به پاکستان، خود را ۲۰ ساله معرفی کرد و به این ترتیب توانست بلیت پرواز به کراچی را تهیه کند.
او پس از ورود به پاکستان (در اکتبر ۲۰۰۱)، برای خواندن نماز به مسجد رفت، اما ناگهان مسجد به محاصره پلیس درآمد و کلیه نمازگزاران دستگیر شدند. چند روز پس از این ماجرا، اکثر این افراد آزاد شدند، اما محمد بهمدت ۲۰ روز در آنجا زندانی بود. پلیس پاکستان او را از مچ آویزان کرده بود.
در این وضعیت، چنانچه نوک انگشتان محمد با زمین تماس میگرفت یا حتی اگر کوچکترین حرکتی میکرد، با شلاق ماموران زندان مواجه میشد. محمد در ازای جایزه ۵ هزار دلاری که برای سر مظنونین القاعده و طالبان در نظر گرفته شده بود، به نیروهای آمریکایی فروخته شد.
او از فرودگاه قندهار افغانستان به زندان آمریکا منتقل شد. در این زندان از افرادی نگهداری میشد که مظنون به خشونت برنامه ریزی شده (تروریستی) بودند.
در زندان او را با سیم خاردار به همراه ۵ زندانی به هم میبستند. در طول بازجویی او را شلاق میزدند. شبها به دفعات روی او آب بسیار سرد میریختند. پس از مدتی او را به گوانتانامو بردند.
برخلاف ۳ پسر افغانی (که در سال ۲۰۰۴ آزاد شدند) که به بخش زندان بزرگسالان منتقل شده بودند، محمد به زندان نوجوانان سپرده شد. اما در این قسمت نیز رفتار مناسبی با او نمیشد و بیشتر از دیگران، او را شکنجه میکردند.
محمد توسط ماموران زندان ۳۰ دفعه از مچ آویزان شد. او میگفت که این تجربه بسیار سختتر از شکنجهها در پاکستان بود. سربازان در بازجوییها از روشها و شکنجههای خاصی نظیر بیداریهای اجباری بلندمدت، انفرادیهای طولانی و وضعیتهای استرس زای دردناک استفاده میکردند.
گروه ضداختشاش IRF (نیروی واکنش اولیه) زندان برای سرکوب کردن زندانیان، قوانین و حق و حقوق زندانیان را زیر پا میگذاشتند. در پی شکنجههای محمد، یکی از دندانهای او را شکستند و بازپرس سیگار خود را روی بازوهای او خاموش میکرد.
بهدنبال این نوع شکنجهها، محمد دچار افسردگی شدیدی شده بود و چندین بار با بریدن رگ، دار زدن و کوبیدن سر خود به دیوار زندان، اقدام بهخودکشی کرد.
با وجود استقامت محمد و همچنین وجود نداشتن شواهد و مدارک لازم علیه او، هیچ تلاشی برای بهبودی سلامت روحی او انجام نمیپذیرد. او در یکی از بدترین سلولهای زندان به سر میبرد. سلول آهنی که هیچ پنجرهای ندارد، بهطوری که محمد نمیتواند دیگر زندانیان را ببیند و یا با آنها تماسی داشته باشد. این وضعیت در حالی است که مابقی زندانیان تنها برای مدت ۲۲ تا ۲۳ ساعت در این نوع سلول نگهداری میشوند.
خشونتها علیه محمد همچنان ادامه دارد و حتی از شدت آن نیز کاسته نشده است (او مرتبا توسط تیم IRF شکنجه میشود). در این شرایط بهنظر میرسد چنانچه دولت چاد مذاکراتی با دولت آمریکا انجام دهد، محمد قطعا آزاد خواهد شد.
در آگوست ۲۰۰۷ تعدادی از وکلای Reprieve از مؤسسه اقدامات قانونی خیرخواهدانه به زندان گوانتانامو رفتند و ملاقاتی با محمد و ۳۰ زندانی دیگر ترتیب دادند. سپس آنها به کشور چاد رفتند و ضمن دیدار با اعضای خانواده محمد، این مورد را به اطلاع دولت نیز رساندند.
وکلا توانستند وعدههای امیدوارکننده از دولت چاد بگیرند تا نسبت به تعیین تکلیف محمد، تسریع لازم به عمل آید. اما بهنظر میرسد که مخالفتهایی با انجام مذاکره مطرح شده است.
در هفته جاری، نماینده وکلای Reprieve طی سفر به چاد، مسئله آزادی محمد را یادآوری خواهد کرد. وی شواهد و مدارکی در دست دارد که نشان میدهد مهمترین عامل در آزادی زندانیان، پیگیری و فشار دولت و مذاکرات دیپلماتیک است.
در دسامبر گذشته - پس از ۲ سال کارشکنیهای دولت آمریکا – دولت سودان ضمن زیر بار نرفتن جهت تسلیم ۲ نفر از شهروندان خود، آزادی و اعلام بیگناهی آنان را خواستار شد. وکلا و خانواده محمد امیدوارند که هرچه سریعتر شاهد اقدام مشابهی توسط دولت چاد برای آزادی فرزند فراموش شده اش در گوانتانامو باشند.
dailystar.com.lb
۲۵ آوریل ۲۰۰۸