دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۰:۱۸
۰ نفر

لیلا رضایی: «سالمرگی»، آخرین رمان اصغر الهی، نویسنده قدیمی و پیشکسوت ایران، سال گذشته در 3 جایزه کتاب سال، بنیاد گلشیری و منتقدان و نویسندگان مطبوعات، نامزد دریافت جایزه نهایی بود.

با این حال دشواری کتاب و شیوه نگارش ویژه‌ای که الهی دارد، سبب شد موفقیت‌های اثر در میان خواننده‌های معمولی‌تر ادبیات داستانی تکرار نشود و شاید از دست دادن 2 جایزه از این جوایز نیز تا حدودی تحت‌تأثیر همین ویژگی بوده است. اما به هر حال «سالمرگی» از جمله مطرح‌ترین آثار داستانی سال گذشته محسوب می‌شود که توانست جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری را نیز از آن خود کند.

شخصیت‌های وامانده، آدم‌هایی که در زندگی از زندگی کردن، واهمه دارند و در رویارویی با روزمرگی‌های خود، گیج می‌شوند، بازی‌های زبانی، درگیری‌های شخصیتی کاراکترها با خود و دنیای پیرامونشان و... همه آن‌چیزی است که در سالمرگی به آنها پرداخته شده است.
اصغر الهی که در سال‌های گذشته، همواره گونه ویژه‌ای از داستان را نوشته است، این‌بار سعی کرده قالب دیگری را بیازماید. او حتی سعی کرده شکل دیگری از زمان را حتی مجزا و مستقل از دیگر آثار تجربه کند.

در این که سالمرگی یک اثر مستقل و متفاوت از دیگر آثار این نویسنده است شکی نیست، اما این رمان نتوانسته به تنهایی سبک ویژه نویسنده را نمایانگر باشد. چیزی که در آثار پیشین نویسنده اتفاق می‌افتاد و او را صاحب  سبک و سیاق خاص خود می‌کرد.

سالمرگی عنوان یکی از رمان‌هایی است که علیرغم آگاهی و اشراف نویسنده به فضاهای موجود در آن، نمی‌توانند به‌سادگی، راضی و آن طور که باید، به خواننده‌اش منتقل شود.
اصغر الهی، نویسنده سالمرگی، با اشاره به نشانه کوچکی از قصص قرآن و با توسل به آنچه بین خداوند و عزرائیل رد و بدل می‌شود، سعی کرده توجیهی برای اتفاقات درون رمان که خود، خالق آنها بوده، به مخاطب ارائه کند. اما نه‌تنها موفق به این امر نشده، بلکه به کرات دست خواننده خود را گرفته و در عین اینکه با خود همراه می‌کند، ناگهان رهایش کرده و در سردرگمی محضی معلقش می‌گذارد و مخاطب در این مواقع به‌سختی می‌تواند خود را از آن رهایی بخشد.

اینکه نویسنده، در جای جای داستان، در سطر به سطر آن حضور داشته و رد پایی از خود بر جای گذاشته باشد، پس از این رهایی مطلق خواننده، چندان جالب‌توجه نیست؛ که در سالمرگی به شکلی کاملاً غلو شده، مشهود است. درواقع ارتباط بین متن و خواننده سالمرگی با وجود سکته‌هایی که دارد، ارتباط چندان کاملی نیست و این موجب به‌هم ریختن نظم کلی ارتباط می‌شود. این به‌هم‌ریختگی تا جایی ادامه پیدا می‌کند که بخش‌های مختلف رمان، هیچ ارتباط منطقی با هم ندارند. انگار هر بخش به شکلی کاملاً مجزا و مستقل از دیگر بخش‌هاست و نویسنده سعی در تمام کردن و به‌پایان رساندن کل داستان در هر یک از بخش‌ها دارد.

با وجود زبان ساده و شیوایی که «سالمرگی» دارد، پیچیدگی متن، همچون هاله‌ای، رویارویی با آن را دشوار می‌کند. البته تجربیات شخص نویسنده، فضاهای ذهنی او و اطلاعاتی که درباره نوشتن دارد، کمک قابل توجهی به روند داستان‌نویسی او کرده است ولی این نمی‌تواند دلیل موجهی باشد بر این که نویسنده، زمان را از یاد برده و درگیری‌های زمانی داستان را آن‌قدر زیاد کند که  سردرگمی خواننده را سبب شود.

افتادن در ورطه تغییر زمان، اصلی‌ترین عامل دور شدن خواننده از سالمرگی است. خواننده نمی‌داند در زمان حال سیر می‌کند، در گذشته دور یا نزدیک یا... شاید پرداختن به چنین مقوله‌ای علاوه بر عمدی بودن، مربوط به نوگرایی و مدرن‌نویسی باشد که الهی پیشه کرده است.

 نوآوری‌های به‌یاد‌ماندنی

- شکستن فضاهای درونی در سالمرگی را شاید به‌جرأت بتوان یکی از ویژگی‌های خوب آن دانست. انکساراتی که به طبقه‌بندی اجتماعی خاصی دقیق نمی‌شود و تمامی اقشار را دربرمی‌گیرد.

- پرداختن به باورها، عقاید و اعتقادات منطقه‌ای، ویژگی بارز «سالمرگی» است. نویسنده با پرداختن به یک سری باورها، سعی در شناساندن محیطی که داستان در آن اتفاق افتاده، دارد. هر چند به قدر کفایت به این امر نمی‌پردازد.

- از موارد دیگری که پس از خواندن سالمرگی به ذهن می‌ماند، زبان شاعرانه‌ای است که در کل کتاب دیده می‌شود. حتی ریتم درونی و جملات نیز به‌نظر بی‌هدف و بی‌منظور نبوده است، که چنین چیزی بیش از هر چیز دیگری، شاعر بودن نویسنده را به رخ می‌کشد: «فکر و خیال مرا می‌ربود. ریزش نور ماه را بر شانه‌هایم حس می‌کردم. نفس کشیدن برگ را می‌بوییدم. صدای ترک خوردن پوسته زمین به گوشم می‌آمد. صدای شکستن دانه در دل زمین، به گمانم روز اول خلقت بود. ماه را شبی دیگر در خردینگی به همین شکل و شمایل دیده بودم، به مثل زنی پریوار...»

- در «سالمرگی» ما فقط یک روایی داریم، یک اول شخص که در موقعیت‌های مختلف جای خود را حتی به سوم‌شخص‌ها نیز می‌دهد. هر چند این شیوه روایت، برقراری ارتباط با متن را با مشکل مواجه می‌کند و خواننده نمی‌داند درگیر کدام یک از شخصیت‌هاست، اما ساختاری را شکل می‌دهد که ویژه و روان‌پریشانه است. انگار الهی خواسته فضای وهم‌آلود و بومی خودرا با نوع روایت نیز القا کند.

- شخصیت‌های سالمرگی هر یک به‌تنهایی و مستقل از دیگر کاراکترها، شخصیت پخته و قابل قبولی دارند اما اینکه چرا خواننده نمی‌تواند مناسبت روابطی  این شخصیت‌ها را در ذهن خود بچیند، سؤالی نیست که جوابش را کس دیگری جز نویسنده بدهد. اگر چه سالمرگی، دغدغه انسان‌هایی است که دغدغه زندگی دارند و در همین دغدغه زنده ماندن می‌میرند ولی زندگی باز هم در جریان است، اما به شکلی دیگر و به‌گونه‌ای نامتجانس‌تر از گونه دیگر!

زندگی، آدم‌ها، مرگ

به هر حال سالمرگی، حاکی از سالمرگی آدم‌هایی است که زندگی درگیرشان کرده است که گاه این درگیری چندان به‌نفعشان نیست. شناخت خوب و دقیق نویسنده از آدم‌های پیرامونش مهم‌ترین دلیل انتخاب چنین مقوله‌ای است. اینجا هر کس زندگی خودش را دارد. زن‌ها همان زن‌های همیشگی دهه‌های  60-50 هستند که خاله زنکی در زندگی‌شان بیداد می‌کند. مردها اما چهره واقعی و تصویر روشنی ندارند و چندان شناختی از آنها حاصل نمی‌شود اما این اشکال داستان نیست، این همان عمدهایی است که نویسنده سعی در پرداختشان دارد تا باورپذیری اثر را بیشتر و بیشتر کند.

سالمرگی شاید خواسته  با تعلیق‌های موجود، به یک قالب نو و مدرن دست پیدا کند، که از این منظر شاید مورد توجه داوران و منتقدان ادبی قرار گرفت. اساساً پایه و اساس چنین رمان‌هایی که سالمرگی نیز جزو آنهاست در نحوه ساختاری آن خلاصه می‌شود که در سن و سال خود و در زمانی که کمتر رمانی می‌توانسته توجه خواننده‌های خود را جلب کند، اثر قابل قبولی است.

کد خبر 51610

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز