وقتی که از در ورودی موزه وارد میشوید، انگار به دنیایی متفاوت پرتاب شدهاید. یادگارهایی از هزارههای پیشین به شما خیره شدهاند. چیزی در هوای اطراف وجود دارد که فضا را تا حدی سنگین میکند. شما به تماشای بخشی واقعی از تاریخ رفتهاید.
وقتی در فضاهای میان قفسهها و ویترینها قدم میزنید، انگار در راهروهای تاریخ ایستادهاید و تاریخ در اطراف شما حرکت میکند. به هر طرف که نگاه کنید، چیزی هست که نگاهتان را خیره کند و این عجیب نیست. شما در مقابل اشیایی ایستادهاید که قرنها را پشت سر گذاشته و نیاز به مراقبتی ویژه دارند تا تعداد بیشتری از نسلهای بعدی را ملاقات کنند. هر یک از این اشیا داستانهای ناگفته و خاطرههایی از گذشته را در خود دارند، شاید بتوان این خاطرهها را تنها با نگاه لمس کرد.
سر اسب سنگی در موزه شوش، خوزستان- عکس از علیرضا بنی علی
ساکنان خاموش موزهها در گوشههای امن آرام گرفتهاند تا در این گونه ملاقاتها رویاهایی واقعی از دور دستهای تاریخ را نشانمان بدهند. گنجینههای تاریخی درون موزهها بخشی از میراثی است که از نسلی به نسل دیگر سپرده میشود تا برای نسلهای بعدی حفظ شود. میراث فرهنگی تصویری است از شیوههای تفکر، شیوههای ساخت، میزان پیشرفت در علوم و فنون و انواع و اقسام اطلاعات تاریخی دیگر.
یک موزه، یا یک مکان تاریخی، مکانی است که ما را در مرز دورانهای متفاوت به تماشای رازهای نهفته در گذر زمان وا میدارد. این موقعیتی است که در آن میتوان سفر از گذشته به حال را تجربه کرد و با خود گفت که این میراث فرهنگی ملتی است که به آن تعلق دارم. یادگارهایی از هویتی که نمیتوان بهایی برایش تصور کرد. میراث فرهنگی تصویری است از ریشههایی در خاک. تصویری از آنچه هویت تاریخی ملتها را ماندگار میکند.