خدای سبحان در سورة یونس خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: سرگذشت نوح را بر آنان تلاوت کن، هنگامی که به قومش گفت:ای قوم اگر توقفم در بین شما و یادآوری آیات الهی برای شما سخت است [و غیرقابل تحمل، هرکاری از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهی نکنید؛ چرا که] من بر خدا تکیه نموده و توکل کردهام [ و از غیراو هراسی ندارم]. سپس مىگوید: اگر مىتوانید برخیزید، و به زندگى من پایان دهید و لحظهاى مرا مهلت ندهید.»(یونس/ 71)
نوح(ع) فرستاده بزرگ پروردگار با قاطعیتى که ویژه پیامبران الهی است، در نهایت شجاعت و شهامت با نفرات کم و محدودى که داشت، در مقابل دشمنان نیرومند و سر سخت ایستادگى مىکند و قدرت آنها را به سخره مىگیرد و بى اعتنایى خویش را به نقشهها و افکار و بت هاى آنها نشان مىدهد. با توجه به اینکه این آیات در مکه نازل شده، در آن زمانى که پیامبر(ص) نیز در شرایطى مشابه نوح(ع) زندگى مىکرد و مؤمنان در اقلیت بودند، قرآن مىخواهد به پیامبر(ص) و مسلمانان نیز همین دستور را بدهد که نباید به قدرت دشمن اهمیت دهد، بلکه با قاطعیت و شهامت بیشتر حرکت خود را ادامه داده، پیش برود؛ چرا که تکیهگاهشان خدا است و هیچ نیرویى تاب مقاومت در برابر قدرت او را ندارد.
در آیهای دیگر در بارة حضرت ابراهیم(ع) میخوانیم:«ما وسیلة رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از [شایستگی] او آگاه بودیم.»(انبیا/ 51) حضرت ابراهیم(ع) نیز با قوت و شجاعت خاصی مبارزة خود را علیه اصلیترین عامل بدبختی انسانها (بت پرستی) آغاز مینماید و با صراحت و شجاعت تمام، اعلام میدارد که: «به خدا سوگند من نقشهای برای نابودی این بتها در غیاب شما میکشم.»(انبیا/57) سرانجام ابراهیم خلیل(ع) به گفتة خود عمل کرده و در زمان مناسب، همة بتها به جز بت بزرگ را نابود مینماید: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ کَبیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ.»(انبیا/ 58) مبارزة شجاعانة حضرت ابراهیم(ع) در برابر بت پرستان لجوج، متعصب و خطرناکی که از سوی حکومت وقت، حمایت و پشتیبانی میشدند، نشاندهنده قوت قلب و نترسی آن بزرگوار است که در عین تنهایی و نداشتن یار و یاور، کمترین ترس و سستی بهخود راه نمیدهد، و در رسیدن به هدف تا آخر، ایستادگی و مقاومت میکند.
خدای سبحان در آیة دیگری، ویژگی مبلغان الهی را ترس از خدا و نهراسیدن از غیرخدا میداند و میفرماید:«[پیامبران پیشین] کسانی بودند که رسالت الهی را تبلیغ کرده و [تنها] از او هراس داشتند و از هیچ کسی جز خدا، ترس و هراسی به دل راه نمیدادند.» (احزاب/ 39)
همچنین از جمله عواملی که در پیروزی و موفقیتها، نقش کلیدی داشته و دارد، شجاعت و دلاوری است. از جملة جنگهای صدر اسلام، جنگ احزاب است و تصویر و گزارشی که قرآن کریم از اردو و لشکر اسلام میدهد، بسیار آموزنده است. مشاهده لشکر مجهز دشمن در جنگ احزاب، مسلمانان را به دو دسته تقسیم مینماید:دسته اول انسانهای بزدل و ترسویی که دنبال بهانه، کار شکنی و فرار از صحنة جنگ و جهاد بودند. قرآن میفرماید: «به خاطر بیاورید زمانی را که گروهی از آنها (منافقان) گفتند:ای مردم مدینه! اینجا (میدان جنگ احزاب) جای توقف نیست، به خانههای خود بازگردید و گروهی از آنان از پیامبر(ص) اجازة بازگشت میخواستند و میگفتند: خانههای ما بدون حفاظ است،
در حالی که بدون حفاظ نبود، بلکه [اینها بهانه بود و به خاطر ترس و وحشت] میخواستند فرار کنند.» (احزاب/13) خدای سبحان در بارة افراد ترسو و سست عنصری که همیشه دنبال بهانه بوده و روحیة دیگران را نیز از بین میبرند، میفرماید: « اگر آنها همراه شما [به سوی میدان جهاد] خارج میشدند، جز اضطراب و تردید چیزی بر شما نمیافزودند و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزی [و ایجاد تفرقه و نفاق] میپرداختند و در میان شما افراد [سست و ضعیف] هستند که به سخنان آنان کاملاً گوش فرا میدهند و خداوند ظالمان را میشناسد.»(توبه/47) امام علی(ع) در دستورالعملی که به مالک اشتر میدهد، اینگونه میفرماید: «با افراد ترسو و بزدل، رایزنی مکن که تو را در تصمیم و اراده ات، سست میگرداند و آنچه [در واقع] بزرگ نیست، در نظر تو بزرگ نشان میدهد.»
گروه دوم، افراد شجاع و نترسی بودند که مشاهدة لشکر دشمن در جنگ احزاب، هیچ گونه تأثیری بر عزم و ارادة آهنین آنان نمیگذاشت. قرآن میفرماید: «هنگامی که انسانهای با ایمان لشکر دشمن را در احزاب مشاهده کردند، گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفتهاند و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.»(احزاب/22)