یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۵:۵۹
۰ نفر

طاهره رحیمی: مجید کیانی هم نگران موسیقی ملی ایرانی است، همچون سایر اساتید موسیقی ایرانی.

همان طور که لطفی وضعیت فعلی موسیقی ایران را «ناگوار» ارزیابی می‌کند و علیزاده «یک انقلاب فرهنگی» در زمینه موسیقی را ضروری می‌داندکیانی اصلی‌ترین مشکل موسیقی ایران امروز را بی‌توجهی به مسائل فرهنگی خود می‌داند که ریشه‌های آن را نیز در سطوح ابتدایی مثل آموزش موسیقی کودک، نبود آشنایی‌های اولیه با موسیقی ایرانی در سیستم آموزش رسمی و در نهایت شیوه‌های پذیرش و آموزش دانشجویان رشته‌های موسیقی در مراحل آکادمیک می‌داند که معیارهای غربی آموزش موسیقی کلاسیک پایه و اساس آموزش موسیقی حتی موسیقی ایرانی که شیوه‌های آموزشی مخصوص به‌خود را دارد شده است.

او که خود شیوه‌های آموزشی موسیقی ایرانی را در کارهای خود پی می‌گیرد، همواره نیمی از زمان کنسرت‌های خود را صرف آموزش و بررسی موسیقی می‌کند تا آموزش شفاهی و شنیداری را که اصیل‌ترین بخش در آموزش موسیقی ایرانی می‌داند  در عمل به کار گیرد. مجموعه‌های «موسیقی در طبیعت» و «وزن در موسیقی ایران» که بخشی از همین کنسرت‌های پژوهشی است تا کمتر از دو ماه دیگر به بازار می‌آید.

مجید کیانی هم نگران موسیقی ملی ایرانی است همچون سایر اساتید موسیقی ایرانی، همان طور که لطفی وضعیت فعلی موسیقی ایران را «ناگوا» ارزیابی می‌کند و علیزاده «یک انقلاب فرهنگی» در زمینه موسیقی را ضروری می‌داند.

کیانی اصلی‌ترین مشکل موسیقی ایران امروز را بی‌توجهی به مسائل فرهنگی خود می‌داند که ریشه‌های آن را نیز در سطوح ابتدایی مثل آموزش موسیقی کودک، نبود آشنایی‌های اولیه با موسیقی ایرانی در سیستم آموزش رسمی و در نهایت شیوه‌های پذیرش و آموزش دانشجویان رشته‌های موسیقی در مراحل آکادمیک می‌داند که معیارهای غربی آموزش موسیقی کلاسیک پایه و اساس آموزش موسیقی حتی موسیقی ایرانی که شیوه‌های آموزشی مخصوص به‌خود را دارد شده است.

او که خود شیوه‌های آموزشی موسیقی ایرانی را در کارهای خود پی می‌گیرد، همواره نیمی از زمان کنسرت‌های خود را صرف آموزش و بررسی موسیقی می‌کند تا آموزش شفاهی و شنیداری را که اصیل‌ترین بخش در آموزش موسیقی ایرانی می‌داند را در عمل به کار گیرد. مجموعه‌های «موسیقی در طبیعت» و «وزن در موسیقی ایران» که بخشی از همین کنسرت‌های پژوهشی است تا کمتر از دو ماه دیگر به بازار می‌آید.

  • شما قبل از این هم انتقادهایی به شیوه آموزش موسیقی در ایران داشتید، به‌نظر شما مشکل اساسی ما در این زمینه چیست؟

اولین مشکلی که می‌تواند وجود داشته باشد، از سطوح خیلی پایین شروع می‌شود و به موسیقی کودک مربوط است. چرا که هر نسلی باید موسیقی خودش را بشنود و آن را در وجودش حس کند. مثل فرایند زبان آموزی است، طبیعی است اگر شما از کودکی زبان فارسی را نمی‌شنیدید، امروز هم به آن صحبت نمی‌کردید. موسیقی ملی و قومی هم باید از کودکی شنیده شود که متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد. اولین مشکل ما که بیش از نیم قرن تداوم دارد، همین است. نتیجه‌اش این می‌شود وقتی که این کودک بزرگ شد با موسیقی خودش بیگانه است و این مشکل امروز شدت هم پیدا کرده است.

بیشتر جوان‌های ما سازهای ایرانی را نمی‌شناسند. خیلی اتفاق افتاده زمانی که جوانی تار را می‌بیند، می‌گوید که این گیتار است. وقتی این کودک بزرگ می‌شود و مدرسه می‌رود باز هم نمی‌تواند این ارتباط را برقرار کند. آموزش و پرورش ما وظیفه سنگینی بر عهده دارد که آشنایی مختصری از فرهنگ موسیقی ایرانی به کودک بدهد، اما به دلایل مختلف این طور نمی‌شود. رسانه‌ها هم نقش بسیار پررنگی در این زمینه دارند که متأسفانه در آنجا هم این کوتاهی صورت می‌گیرد؛ از نشان ندادن ساز بگیرید تا موضوعات دیگر. این موارد دست به دست می‌دهد، می‌بینیم که فرهنگی موسیقایی و غنی ما خصوصیات خودش را از دست می‌دهد و کم کم به سمت یک موسیقی بی‌هویت حرکت می‌کند.

  • یعنی شما معتقدید که فرهنگ موسیقی ایرانی امروز هویت خودش را از دست داده ‌ست؟

نه نمی‌توانم بگویم که بی‌هویت شده، بلکه نسبت به مسائل فرهنگی خودش بی‌توجه شده. کم کم موسیقی‌های دیگری وارد شده که اگرچه می‌تواند خوب باشد، اما خب مال ما نیست.

  • این چیزهایی که گفتید تقریبا درد دل تمام موسیقی‌دان‌های ایرانی است از نشان ندادن ساز گرفته تا غیبت موسیقی در آموزش‌های ابتدایی. تا به حال خود شما برای بهبود این وضعیت کاری کردید؟ شاید حداقل کاری که می‌شود انجام داد، این باشد که مثلا همین هنرمندان عضو خانه موسیقی نامه‌هایی را امضا کنند و بفرستند.

بله این تا حدودی به‌خود ما بر می‌گردد، به‌خود ما موسیقی‌دان‌ها که خیلی با هم هماهنگ نیستیم. به‌دنبال پیش بردن کارهای فردی خودمان هستیم. درست که خانه‌ای داریم به اسم خانه موسیقی که اکثر موسیقیدان‌ها هم عضو آن هستند، اما به‌نظر می‌رسد که حتی در آنجا هم فکرمان یکی نیست که بخواهیم از موسیقی خودمان حمایت کنیم، وجود ندارد. از طرف دیگر مسئولان هنری ما هم در زمینه موسیقی ملی مان خیلی دلسوزی نمی‌کنند یا حمایت چندانی نمی‌توانند بکنند.

  • بخشی از عدم‌حمایت مسئولان به ناآگاهی آنها از موسیقی بر نمی‌گردد؟ چون خود آنها هم در همین بافت فرهنگی رشد کرده‌اند.

بله. اما مشاور که می‌توانند داشته باشند، در بسیاری موارد حتی اگر مشاور خوبی هم هست، آنها باز هم کار خودشان را می‌کنند. از طرف دیگر مشاوران هم یکدست نیستند و ما موسیقی‌دان‌ها هم سلیقه‌های متفاوتی داریم که گاهی با هم در تناقض است. ما در فرهنگ موسیقیایی خودمان یک نوع موسیقی یا موسیقی‌دان نداریم. فرض کنید در اروپا یک موسیقی داریم؛ به اسم موسیقی کلاسیک که ممکن است یک اختلاف جزئی میان هنرمندان آن باشد، اما همه می‌دانند که تئوری، اصول هارمونی، فرم‌ها و ساز هایش چیست و مثلا اگر اینها احساس کنند که موسیقی کلاسیکشان در حال کمرنگ شدن است، همفکری می‌کنند و از دولت تقاضای کمک و سوپسید می‌کنند و مسائل دیگر. ولی وقتی به ایران می‌آییم، قضیه فرق می‌کند. ما حداقل شش نوع موسیقی در کشورمان داریم.

یکی موسیقی دستگاه ردیف است که برای خودش یک عده موسیقی‌دان و ردیف دان دارد. دیگری موسیقی کلاسیک است، که برای خودش ارکستر و رهبر و نوازنده دارد. یک موسیقی مقامی و نواحی داریم که بسیار گسترده است و هر بخش آن موسیقی‌دان و نوازنده‌های خود را دارد. موسیقی داریم ترکیبی که اساس و اصول آن از موسیقی کلاسیک گرفته شده، اما ملودی‌ها و خود موسیقی ایرانی است که عنوان موسیقی ملی هم بر آن گذاشته می‌شود.

پنچمی موسیقی فولکلور است و در بخش دیگری هم موسیقی عامه پسند داریم که اسمش را می‌گذاریم پاپ که هر کدام موسیقی‌دان‌های خودشان را دارند. فکر کنید در شورایی نماینگان تمام اینها وجود داشته باشد و می‌خواهم که مثلا برای بودجه ریزی و برگزاری جشنواره‌ها موسیقی ملی ما در اولویت قرار بگیرد. 

حالا وقتی من با تعلقی که به یکی از این گرایش‌ها دارم، مثلا دبیر جشنواره فجر می‌شوم، مسلما اولویت را به موسیقی که خودم دوست دارم می‌دهم و یا اصلا بهایی به موسیقی‌های دیگر نمی‌دهم. در اینجاست که این آشفتگی‌ها به وجود می‌آید و مسئولان هنری ما نمی‌دانند که چه کنند، چون اصلا موسیقی‌دان هم نیستند. البته چه بهتر هم که موسیقی‌دان نیستند، چون اگر می‌بودند یکی هم از همان گرایشات را به شدت پی می‌گرفتند. به خاطر همین است وقتی که نگاه می‌کنم می‌بینیم که هیچکدام تقصیر ندارد ؛ از طرفی هم همه ما مقصریم. هم ما موسیقی‌دان‌ها، هم مسئولان هنری و هم مردم که دست به دست هم دادیم و این وضعیت را پیش آورده‌ایم.

از پارسال که آقای لطفی برگشتند، صحبت‌هایی زیادی در زمینه تعامل موسیقی‌دان‌های بزرگ و حتی برگزاری کنسرت مشترک انجام شد. بعد از نمایشگاه موسیقی شما آقای لطفی و آقای علیزاده نشست کوتاهی داشتید. آن صحبت‌ها به نتیجه‌ای برای همکاری مشترک رسید که ما بی‌خبر باشیم؟ بله. آنچه مسلم است این است که آقای لطفی، آقای علیزاده و من دیدگاه‌های مشترکی داریم و البته تفاوت‌هایی کوچکی هم با هم داریم. به همین دلیل خیلی هم ضرورت ندارد که همه ما با هم کنسرتی بدهیم و همین که ما جداگانه برنامه‌های اجرا کنیم در یک راستا کار انجام داده‌ایم و انگار که داریم با هم کار می‌کنیم. اما آن چیزی که مسلم است، باید به همدیگر احترام بگداریم و یکدیگر را نفی نکنیم، اما جایی که قرار است حرفی بزنیم با هم بزنیم. البته اگر شرایط هم اجازه بدهد که با هم کنسرتی بدهیم که چه بهتر.

  • یکی از انتقادهایی که خود شما قبلا داشتید به سیستم آموزش آکادمیک موسیقی بود که اساس پذیرش دانشجو موسیقی غربی گذاشته شده است، چرا در حال حاضر دانشگاه‌های ما چنین سیستمی دارند؟

وقتی می‌گویم که ما این نوع موسیقی‌ها را داریم هرکدام از آنها شیوه آموزش مخصوص به‌خود را هم دارند. منظورم همین است شما اگر بخواهید نگارگری ایرانی کار کنید، نمی‌توانید اساس طراحی غربی مثل اصول سایه روشن‌ها و پرسپکتیو را اساس کار خود قرار دهید. البته اینها را هم به نوعی داریم، اما شکلش مثل آنچه غربی‌ها دارند، نیست. در موسیقی هم همین طور است. بسیاری از استادان یا آموزشگاه‌ها می‌خواهند موسیقی ردیف را با اصول موسیقی غربی درس بدهند. تئوری و نت نویسی و آداب در کلاس هم براساس موسیقی کلاسیک غربی است.

اما اینکه نمی‌شود. اگر از من بپرسید بهترین روش برای آموزش موسیقی ردیف چیست، من می‌گویم شیوه شفاهی و همان شیوه‌ای که در قدیم متداول بود. منظورم این است که تمام این 6 نوع موسیقی آموزش وآداب فراگیری خود را دارد که نباید آنها با هم ترکیب کرد. البته تمام اینها می‌توانند به‌عنوان وسایل کمک آموزشی و به جا استفاده شود.

  • چرا طی این 30 سال این شیوه آموزشی در دانشکده‌های موسیقی ادامه پیدا کرده؟

به خاطر همین است که می‌گویم استادها یک دست نیستند. تصور کنید که من، آقای لطفی و آقای علیزاده آنجا نشسته‌ایم که کنکور بگیریم. آقای فرهت یا آقای شریف لطفی هستند که اصول مورد نظر خودشان را دارند. مثلا مایل هستند که تئوری و سلفژ و شنوایی موسیقی کلاسیک را بدانند. خوب ما هم باید با آنها هماهنگ شوم، اما خوب اگر نظر جمعی هم همین است، ضریب این درس‌ها برای موسیقی ردیف کم باشد. همین معیار باعث می‌شود ما بخشی از دانشجویان خوبی که می‌توانیم داشته باشیم را از دست بدهیم.

چون مثلا کسی که فقط سلفژ بلد نیست، نمی‌تواند وارد شود. البته در آموزش همین‌ها هم یکسان نیستیم. ما برای آموزش موسیقی ایرانی، یک مکتبی می‌خواهیم که موسیقی ایرانی را فقط مبنا قرار دهد. مخالفتی با بقیه شیوه‌ها ندارم. اما من می‌گویم اگر می‌خواهم موسیقی ردیف یاد بگیریم این اصول آموزش غربی خیلی به درد ما نمی‌خورد، حالا اگر دانشجویی اینها را هم بلد بود که چه بهتر. یکی از برنامه‌های جدی گروه موسیقی ما همین بود که امثال آقای برومند نیز به این صورت نگاه می‌کردند. به این ترتیب که اینجا یک بخش موسیقی ایرانی داشته باشیم و موسیقی کلاسیک و هر دو با اصول کاریگدیگر آشنا باشند.

اما متأسفانه دانشجوی ما توجیه نشده که فقط برای آموزش موسیقی ایرانی باید اصول مخصوص آن را دنبال کند و فکر می‌کند این نوع موسیقی برایش جالب نیست.

کد خبر 52175

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز