در تمام 34هفتهای که از لیگ برتر گذشت، تنها یک نفر مطمئن بود که پرسپولیس قهرمان میشود. او مطمئن بود و در هر جلسه کنفرانس مطبوعاتی- حتی بعد از شکست 4بر یک مقابل استقلال اهواز- این جمله را تکرار میکرد؛ «همانطور که قبلا هم گفتم، پرسپولیس این فصل قهرمان میشود؛ حتی بدون آن 6امتیاز». بعد از یک فصل و درست در زمانی که پرسپولیس قهرمان شده، نمیتوان هیچکس را جز او دلیل اصلی قهرمانی پرسپولیس دانست؛ کسی که با امید و اعتماد به نفس بالا- در کنار دانش فنی و ادبیات دوست داشتنیاش- پرسپولیس را به دوش کشید و تا قله قهرمانی بالا برد؛ افشین قطبی.
***
1 - ثانیهها به شماره افتادهاند. فقط 7 دقیقه فرصت مانده تا امپراتور رسما تاجگذاری کند.
7 دقیقه فرصت باقی است تا عجیبترین اتفاق ممکن در فوتبال ایران رقم بخورد و افشین قطبی و پرسپولیس، فاتح هفتمین جام لیگ برتر شوند. یعنی میشود؟ قطبی البته نیازی به این تاجگذاری رسمی ندارد؛ او پیش از پرش سپهر حیدری به آسمان آرزوهای 120 هزار هوادار قرمزپوش حاضر در ورزشگاه آزادی و میلیونها بیننده تلویزیونی هم فاتح قلب آنها شده بود. اینگونه بود که حتی شکستها هم از محبوبیت امپراتور کم نمیکرد؛ گویی فوتبال، تنها دلیل محبوبیت این مربی نیست... .
2 – افشین قطبی در طول9 ماه گذشته، دو بار جلوی چشم همه گریه کرد: اولی در شب نوزدهمین روز از مردادماه 86 که فرودگاه مهرآباد تهران میزبان بیش از هزار تن از هواداران پرسپولیس بود که به استقبال سرمربی شیکپوش، عجیب و غریب و دوستداشتنی تیمشان آمده بودند؛ مردی که بعد از 30 سال پا به خاک کشورش میگذاشت و در بدو ورود داشت گریه میکرد و دیگری وقتی که 9 ماه از آن شب و از اولین گریهاش گذشته بود و او در شبی باشکوه و پس از فتح جام، در برابر خبرنگاران نشسته بود.
پاسخ قطبی اما همان حرف همیشگی بود؛ «از همان ابتدا قول قهرمانی دادم و تا آخرین نفس هم پای قولم ایستادم». اینکه در آن لحظات در ذهن قطبی چه میگذشت، معلوم نیست. هرچه بود او برای دومینبار گریه کرد؛ 9 ماه بعد، اینبار پس از فتح جام. کسی چه میداند، اگر بازگشت به کشور پس از 30 سال، بهانه جاریشدن اشکهای قطبی در بدو ورودش بود، شاید اینبار تصمیم به رفتن – آنهم پس از چنین فتح بزرگی – او را اینطور منقلب کرده است.
3 – بازی نهایی به پایان رسیده و در ورزشگاه آزادی غوغایی است. اما غوغای رختکن پرسپولیس چیز دیگری است؛ یکی فریاد میزند و آن یکی، دیگری را در آغوش کشیده و زار میزند. آن وسط هم چندین نفر بالا و پایین میپرند و دیگران هم به در و دیوار و سقف و کمدها میکوبند. بعضی حرکات غیرارادی است و طبیعی هم هست. اینجا هیچکس روی زمین نیست، هیچکس جز یک نفر که مثل همیشه «مثل هیچکس» نیست.
سیدافشین قطبی در آن همهمه و غوغا و هیاهو، یکی از افراد کادر باشگاه را کناری میکشد و میگوید: «در این قهرمانی خیلیها سهیم هستند که هیچوقت دیده نشدند و اسمی از آنها برده نشده، میخواهم در کنفرانس مطبوعاتی از همه آنها اسم ببرم. دلم میخواهد هیچکس از قلم نیفتد. اسامی آنها را برای من فهرست میکنی؟».
امپراتور در کنفرانس مطبوعاتی، لحظاتی پس از قهرمانی در لیگ برتر ایران، به جای اینکه از خودش و تفکراتاش بگوید و تاکتیکهایش را به رخ خبرنگاران بکشد، خودش را «سرباز» میخواند و حالا دارد یکییکی اسم همرزماناش را میبرد؛ یکییکی و بدون اینکه کسی را از قلم بیندازد.
4 – بازی نهایی به پایان رسیده و در ورزشگاه آزادی غوغایی است. غوغای رختکن پرسپولیس اما چیز دیگری است؛ درست برخلاف 5 ماه پیش که رختکن پرسپولیس در ورزشگاه فولادشهر اصفهان غرق در سکوت بود. پرسپولیس پس از چند بازی انتقاد برانگیز و درست در اوج انتقاد مطبوعات، بالاخره اولین شکست فصل خود را میپذیرد؛ آنهم در برابر سپاهان که رقیب سرسخت سالهای اخیرش بوده. فضای رختکن سنگین است و سکوت نمیشکند مگر با زمزمههای برخی بازیکنان علیه قطبی که از گوشه و کنار به گوش میرسد. قطبی هنوز به رختکن نیامده.
معمولیترین و شاید بهترین کار این است که بیاید و داد و فریاد راه بیندازد بلکه فضا به نفع او تغییر کند اما او میآید و بازیکنان را یکجا جمع میکند؛ «از همه شما بهخاطر زحمتی که کشیدید تشکر میکنم. ما نقاط ضعفی داشتیم اما من میخواهم اول از خوبیها بگویم؛ از نقاط قوتمان در این بازی که اگر چند اشتباه کودکستانی ما نبود، حتما نتیجه میگرفتیم». قطبی نقاط قوت تیم شکستخوردهاش را طوری با حرارت میگوید که انگار فاتح بازی بودهاند. بعد از این، نوبت نقاط ضعف و اشتباهات تیمش است؛ «اما ناراحت نباشید، ما با این شکست بازهم قهرمان نیمفصل هستیم و حالا وقت داریم روی نقاط ضعفمان کار کنیم. ما تلاش میکنیم و قهرمان میشویم».
میشد تعجب را در چهره بازیکنان دید. قطبی نه تنها برخورد تندی نداشت و شکست را به گردن آنها که با اشتباه ناخواستهشان، زمینههای اولین شکست امپراتور را مهیا کرده بودند، نینداخت، بلکه فضای رختکن را عوض کرد و با امیدواری از خوبیهای تیم و بازیکناناش گفت و از طعم شیرین پیروزی و قهرمانی.
انگار برای قطبی فرقی ندارد برده باشند یا باخته باشند؛ او در هر شرایطی امیدوار میماند و انگار دیدن چهره عصبی و پرخاشگرش غیرممکن است. اگر اینطور نبود، پس از شکست سنگین در برابر استقلال اهواز میبایست چهره خشمگین و عصبی او را میدیدیم. اما چهره و حرفهای او، چه در رختکن و چه در برابر خبرنگاران و دوربینهای تلویزیونی همان بود که بود.
روی چمنهای ورزشگاه اهواز راه میرفت و به خبرنگارانی که دورش حلقه زده بودند تا حرفی علیه بازیکنان تیمش و کمکاری و کودتای احتمالی آنها از زیر زبانش بیرون بکشند، با انرژی همیشگی و با حرکات دست، بازیکناناش را نشان میداد که روی زمین نشسته بودند و نای بلندشدن را نداشتند. به آنها اشاره میکرد و میگفت: «ببینید، بازیکنان من از این شکست ناراحتند. امروز روز ما نبود و اشتباهاتی داشتیم که کار دستمان داد. فوتبال مثل زندگی است؛ بعضی وقتها میبری، بعضی وقتها هم میبازی. ما روی نقاط ضعفی که امروز داشتیم کار میکنیم و با 5 بازی آخری که در خانه داریم، قهرمان میشویم».
5 - «بهتر هم بودهام، بدتر هم بودهام!» این جمله، پاسخ قطبی است به احوالپرسی نزدیکاناش درهفتههای بحرانی پرسپولیس. معنی پاسخش هم این است: «بهتر هم بودهام یعنی اینکه الان وضعیت به خوبی سابق نیست و بدتر هم بودهام یعنی اینکه من شرایطی به مراتب بدتر از این را هم تجربه کردهام؛ بنابراین اوضاع خیلی هم بد نیست». عجیب است؛ در بدترین و بحرانیترین شرایط هم «ناامیدی» برای امپراتور معنایی ندارد و همیشه به همهچیز از زاویهای نگاه میکند که خود میخواهد.
«زاویه نگاه» اختصاصی افشین قطبی طوری بود که نه به بازیکناناش حمله میکرد، نه داوران را به چهارمیخ میکشید و نه زمین و زمان را در ناکامیهایش مقصر جلوه میداد. در تمام طول ماراتن نفسگیر لیگ برتر، مردی در برابر ما قرار داشت که عکسالعملهایش منحصر به خود او بود. پس از شکست 5 بر صفر شیرینفراز، برخی خبرنگاران مهرپیما، سرمربی این تیم را با سؤالهای تحقیرآمیز خود روبهرو کردند و وقتی نوبت به افشین قطبی رسید، به جای پاسخ به سؤال خبرنگارها، رو به سرمربی شیرینفراز کرد و از سرمربی این تیم بهخاطر برخی سؤالهایتحقیرآمیز عذرخواهی کرد!
6 – بازی بزرگ تمامشده و اتوبوس حامل کاروان تیم قهرمان، پس از جشن باشکوه 120 هزار نفری استادیوم آزادی، راهی هتل لاله شده است.
خیابانها غلغلهاند و اتوبوس حامل سرخپوشان، مسیر نیمساعته استادیوم تا هتل لاله را 2 ساعت و نیمه طی میکند. مردم و بازیکنان همگی به جشن و پایکوبی مشغولاند؛ آنها بیرون و اینها داخل اتوبوس. «مثل هیچکس» اما به کار خودش مشغول است؛ دارد با بازیکناناش یکییکی حرف میزند. کنار آنها مینشیند و یکییکی و سر فرصت چیزی را به آنها میگوید.
سرمربی دارد علت برخی رفتارها و برخوردهایش را در طول فصل با هرکدام از آنها جداگانه توضیح میدهد و میگوید که حس قلبیاش نسبت به آنها چه بوده. امپراتور دارد از سربازاناش «حلالیت میطلبد» و وقتی با شوخی برخی از آنها مواجه میشود که میگویند «مگر دیگر نیستی»، پاسخ میدهد: «هنوز معلوم نیست. مهم هم نیست. شاید باشم شاید هم نباشم اما دوست داشتم اینها را بگویم تا شما بدانید در قلب من چه میگذشت. بالاخره معلوم نیست فردا چه میشود و هرکدام از ما کجاییم».
7 – ثانیهها به شماره افتادهاند. فقط 7 دقیقه فرصت مانده تا امپراتور رسما تاجگذاری کند. 7 دقیقه فرصت باقی است تا وعده رویایی قطبی محقق شود و نام او در تاریخ باشگاه پرسپولیس ثبت شود.اما تقدیر این بود که در ششمین دقیقه از آن 7 دقیقه فراموشنشدنی، حسرت 6 ساله قرمزها پایان یابد و پرسپولیس با امپراتور روی سکوی قهرمانی بایستد. قطبی البته نیازی به این تاجگذاری رسمی هم نداشت.
او پیش از پرش سپهر حیدری به آسمان آرزوهای 120 هزار هوادار قرمزپوش و میلیونها بیننده تلویزیونی، فاتح قلب آنها شده بود. بله، فوتبال تنها دلیل محبوبیت قطبی نیست... .