بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی حدود 10 درصد از جمعیت جهان دچار معلولیت هستند. سهم کشور ما از این آمار، 2 میلیون و 700 هزار معلول است که از این تعداد 500 هزار نفر نابینا و نیمهبینا، 500 هزار نفر ناشنوا و کمشنوا، 400 هزار نفر معلول ذهنی و یک میلیون و 300 هزار نفر معلول جسمی – حرکتی هستند که همواره طی این سالها در محرومیت بهسر بردهاند.
در ماده یک قانون جامع از حقوق معلولان دولت موظف شده است زمینههای لازم برای تأمین حقوق معلولان را فراهم و حمایتهای لازم از آنان را به عمل آورد. اما متأسفانه این قانون که در سال 83 به کلیه وزارتخانهها و دستگاههای دولتی ابلاغ شد عملاً در هالهای از ابهام باقی ماند و نه تنها هیچ نظارت خاصی بر آن اعمال نشد بلکه اصلاً بهطور کامل اجرا نشد.بسیاری از معلولان با فقر شدید دست بهگریبانند و ارقام مستمریهای اختصاص یافته به آنها آنقدر ناچیز است که مسئولان از اعلام این ارقام خودداری میکنند.
چندی قبل در خبرها آمده بود که مراکز شبانهروزی نگهداری از معلولان ذهنی و جسمی یکی پس از دیگری تعطیل میشوند و سازمان بهزیستی قرار است این مراکز را به بخش خصوصی واگذار کند.کارشناسان معتقدند آموزشهایی که در سطح مراکز نگهداری از معلولان بهزیستی ارائه میشود از کیفیت لازم برخوردار نیستند و این در حالی است که پایین بودن سرانه و کمبود اعتبار یکی از مهمترین مشکلات نگهداری معلولان در مراکز دولتی است اما گویا خانوادهها غیر از سپردن فرزند معلول خود به این مراکز راه دیگری ندارند.
دکتر وثوق، روان شناس کودک و نوجوان، کودکان معلول ذهنی را بسیار مهربان و عاطفی میداند؛ این کودکان مشخصات یکسانی دارند به همین دلیل به نظر میرسد که شبیه یکدیگرند. حتی برخی از مشخصات ظاهری کودکان مبتلا به سندرمداون (منگولیسم) نیز مانند هم است.»
اگر آموزش برای این کودکان از همان دوران نوزادی آغاز شود باعث پیشرفت شرایط ذهنی – جسمی آنان میشود. معمولاً انجام بسیاری از اعمال توسط این کودکان در مقایسه با کودکان عادی، دارای تأخیر است. ولی با اجرای برنامههای توانبخشی این تأخیر به حداقل میرسد و گاه همزمان با کودک عادی میشود. دوران قبل از مدرسه بین 3 تا 5 سالگی است که کودکان میتوانند از برنامههای آموزش مهدکودک برخوردار شوند و قضاوت متخصصان آموزشی در مورد کودک در این دوره سنی بسیار حائز اهمیت است.
دکتر وثوق معتقد است: «این کودکان در دوران دبستان تجارب آموزشی مفیدی میتوانند به دست آورند. تحقیقات مختلف در کشورهای پیشرفته نشان داده است که اگر برنامههای توانبخشی برای کودکان معلول ذهنی از بدو تولد شروع شود بسیار مؤثر است و اکثر این کودکان در مدرسه عادی از پیشرفت رضایتبخشی برخوردار بودهاند. بنابراین آگاهی والدین از اهمیت تأثیر برنامههای توانبخشی از بدو تولد و برنامهریزی آموزشی جهت برخورداری کودکان معلول از محیط آموزش عادی بسیار حایز اهمیت است.»
سیاست تعطیلی مراکز شبانهروزی
در حال حاضر سازمان بهزیستی معلولان ذهنی و جسمی را تحت پوشش خود قرار داده است و این در حالی است که این سازمان با کمبود اعتبارات مواجه است بهطوری که از پذیرش معلولان جدید خودداری میکند.
دکتر محمد کمالی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز میگوید: « معلولان ذهنی و جسمی هرچه در سنین پایینتر تشخیص داده شوند و از خدمات توانبخشی بهرهمند شوند امکان اینکه در آینده به مراکز شبانهروزی نیاز پیدا کنند کمتر است و تشخیص به موقع این معلولان باعث میشود که در آیندهای نه چندان دور شاهد جمعآوری مراکز نگهداری شبانهروزی معلولان باشیم.»
کمالی با اشاره به این مطلب که در حال حاضر معلولیت فرزندان سریع تشخیص داده میشود، یادآوری میکند: «پیشرفت علم پزشکی باعث شده است که معلولیتها به راحتی تشخیص داده شود از این رو والدین به مراکز توانبخشی مراجعه میکنند و برخلاف سابق که کودکان معلول بدون اینکه آموزشی ببینند در کنج خانه میماندند و ناهنجاریهای رفتاری پیدا میکردند امروزه این کودکان آموزشهای لازم را میبینند.» او میگوید: «در سال 71 که به سازمان بهزیستی آمده بودم یک فهرست 50 هزار نفری برای نگهداری از کودکان معلول در مراکز نگهداری شبانهروزی وجود داشت که خوشبختانه امروز دیگر این فهرست وجود ندارد و کودکان چون در سنین پایین تشخیص داده میشوند در مراکز روزانه خدمات میگیرند و در کنار خانوادههایشان زندگی میکنند.»
او خاطرنشان میکند: «کودکان معلولی که در سنین پایین به آنها رسیدگی شود بسیار پیشرفت میکنند و در هر مقطعی برای کودکانی که دچار کمتوانی ذهنی و جسمی هستند همیشه یک اندازهای از پیشرفت وجود دارد و این اندازه بستگی به میزان بهره هوشی کودکان دارد. اما هر چقدر که معلولیت دیر تشخیص داده شود به همان اندازه ناهنجاریها در آنان بیشتر میشود.»
کمالی معتقد است: «خانوادهها با توجه به مشکلات مالیشان نیازمند خدمات بیمهای هستند از این رو باید این کودکان بیمه شوند. کودکانی که دچار معلولیت ذهنی میشوند نیازمند خدمات توانبخشی خاصی هستند، نیاز به کاردرمانی و مشاوره روانشناسی دارند و این در حالی است که هزینه جلسات درمانی بسیار بالاست.»او یادآوری میکند: «باید طی یک برنامه زمانبندی شده به سمتی برویم که دیگر هیچ کودک معلولی نیاز به مراکز نگهداری شبانهروزی نداشته باشد بهجز کودکان معلولی که دارای زندگی نباتی هستند و والدین به هیچ عنوان قادر به نگهداری از آنان نیستند.»
مشکلات کودکان معلول
دکتر آریا همدانچی، مسئول مرکز توانبخشی خیریه فرزندان معلول کارگر در مورد کودکان معلول ذهنی میگوید: زمانی که سلامت کودک از نظر روحی یا جسمی در معرض خطر قرار بگیرد و یا سلامت روانی خانواده را تهدید کند و خانواده از نظر اقتصادی قادر به برطرف کردن نیازهای کودک معلول نباشد یا خانواده درمعرض مواردی مانند طلاق باشد ،یا اینکه زن تنهایی باشد که بخواهد بیرون از خانه کار کند و کودک معلول تنها بماند در این موارد هیأتی مرکب از کارشناسان زمانی که تشخیص بدهند سلامتی کودک در خطر است او را به مراکز نگهداری میفرستند.
بهبود یافتن سیستم عصبی این کودکان اگر چه خیلی مشکل است ولی توانبخشی باعث میشود که یکسری از مهارتها را که قبلاً نداشتند یاد بگیرند. به عنوان مثال روابط اجتماعی را یاد بگیرند و از عهده کارهای روزمره خودشان برآیند که به این ترتیب از فشاری که بر دوش خانوادههاست کاسته میشود.»
دکتر همدانچی در مورد خدمات ارائه شده توسط مراکز نگهداری کودکان میگوید: «این خدمات در مراکز مختلف با هم فرق داشته و بستگی به شدت میزان معلولیت دارد زیرا یک کودک میتواند تا حدودی گفتار را یاد بگیرد از این رو باید برنامه گفتاردرمانی برایش در نظر گرفته شود. متأسفانه بعضی از کودکان آنقدر معلولیت شان شدید است که برنامه توانبخشی فقط از عوارض آنها پیشگیری میکند و هیچ مهارت خاصی را به آنها نمیآموزد.» او میافزاید: «هر قدر معلولیت ذهنی در سنین پایینتر مشخص شود و کودک تحت آموزشهای ویژه قرار بگیرد در سنین بالاتر به راحتی میتواند خودش را با زندگی تطبیق دهد و این در حالی است که هر چقدر سن کودک معلول بالاتر رود یادگیری او از نظر جسمی و ذهنی عملاً پیشرفتی ندارد.»
انگ خوردن
«محمدرضا دشتی» دبیر جمعیت معلولان حمایت سبز پارسیان نیز میگوید: «قطعاً کمبودهایی در مورد کافی نبودن مراکز نگهداری از معلولان ذهنی – جسمی وجود دارد و خانوادهها بعضی اوقات باید چندین ماه در صف انتظار بمانند.» او میافزاید: «این مراکز خدمات خوبی به کودکانی که ایزوله هستند ارائه میدهند، البته کیفیت خدماتی که در تهران ارائه میشود با کیفیت خدماتی که در شهرستانهاست ،تفاوت دارد.
در حال حاضر کارشناسان به این نتیجه رسیدهاند که نباید معلولان ذهنی را در یک مرکز خاص ایزوله کنیم و تحت نگهداری قرار دهیم بلکه باید آنها را در محیط خانواده و جمع قرار داد.» او یادآوری میکند:« در حال حاضر آموزش و پرورش حرکتی را تحت عنوان شاملسازی فرصتها آغاز کرده است که بر اساس آن کودکان معلول ذهنی در کلاسهای دوران ابتدایی با کودکان عادی تحصیل کنند و به ازای هر کودک معلولی که وارد کلاس میشود 4 کودک عادی از کلاس حذف میشوند تا معلم فرصت بیشتری برای معلولین ذهنی داشته باشد و امیدواریم که در سالهای آتی دستاوردهای خیلی بهتری را شاهد باشیم.»
در حال حاضر سعی میشود که انگ معلولیت ذهنی به پیشانی کودکان نخورد و تلاش بر این است که ضریب هوشی معیار قرار نگیرد و بیشتر توانایی فرد برای مشارکت در سطح جامعه ملاک قرار بگیرد؛ بهطوری که اگر یک فرد از نظر بهره هوشی عادی باشد ولی از نظر فعالیت اجتماعی حضورش در اجتماع کم باشد این فرد دچار نوعی معلولیت است.