دانشجوی دوره دکترا بودند و بر خلاف بسیاری از همدورههایمان که الان در آنسوی آبها مشغول ادامه تحصیل هستند، برای ادامه تحصیل هم بهترین دانشگاه صنعتی کشور را انتخاب کرده بودند. در آزمایشگاه نشسته بودند، حرف میزدند و چای و بیسکوییت میخوردند!
از حال و روزشان که پرسیدم، با لبخند تلخی گفتند: « میبینی که! یک ماه است کار ما همین است. امکانات و لوازمی که برای کامل کردن تزمان لازم داریم هنوز نرسیده، بیشتر از یک سال است که معطل تمام کردن این تز لعنتی هستیم، چقدر وقت و هزینه که برای بهدست آوردن هر کتاب و مجله و مقاله مورد نیازمان صرف نکردیم، چقدر زمان که پشت در اتاق استادان نگذراندیم تا از احتیاجاتمان باخبرشان کنیم و از نتیجه پیگیریهایشان باخبر شویم و... »
قبلا هم در بین دوستان و آشنایانی که تحصیلات تکمیلی از نوع ایرانی را تجربه کردهاند از این دست سخنان کم نشنیدهام، اما دوز پشیمانی بسیار بالای این دوستان و همزمانی این دیدار با زمان تعیین رشته کنکور کارشناسی ارشد امسال و همچنین اظهارات وزیر علوم، تحقیقات و فناوری که درخصوص دلایل کاهش دانشجویان ایرانی در اوکراین، گسترش مناسب تعداد مراکز آموزش عالی در داخل کشور در ۳ سال اخیر را عنوان کرده، جذابیت موضوع را برایم دوچندان کرد.
پیش از این هم دکتر خالقی معاون آموزشی سابق وزارت علوم، با اعلام اینکه مدارک دانشگاههای دو کشور هند و مالزی فاقد اعتبار علمی لازم هستند، هند را به جذب دانشجو به هر قیمتی برای کسب منافع مالی و کسب پول بیشتر متهم کرد و دانشگاههای مالزی را مراکز علمی بیکیفیتی خواند که تنها ویترین قشنگی دارند.
البته این مقام مسئول در سخنانش به هیچ وجه به این نکته اشاره نکرده است که چطور این دانشگاههای بیکیفیت در رتبهبندیهای جهانی تمام دانشگاههای ما اعم از دولتی، آزاد، شبانه، پیامنور، غیرانتفاعی، علمی- کاربردی و... را پشتسر میگذارند و در حالیکه در آخرین فهرست ۵۰۰ دانشگاه برتر جهان، هیچیک از دانشگاههای ما جایی ندارند؟
چرا دانشگاههای درپیت USM و UKM مالزی رتبههای ۳۰۷ و ۳۰۹ را بهخود اختصاص دادهاند؟ چرا دانشگاههای بیکیفیت هندی نامشان در رده ۲۶۹ و ۳۰۷ لیست دانشگاههای برتر سال ۲۰۰۷ به چشم میخورد؟
درحالیکه بهترین دانشگاههای فنی و صنعتی ما را راهی به لیست برترین دانشگاههای جهان ندارند. چرا کشور فقیری چون هند با انستیتو فناوری بمبئی و دهلیش رتبههای ۳۳ و ۳۷ برترین دانشگاههای دنیا در زمینه فناوری را در اختیار دارد؟
مسئولان ما برای اثبات ادعایشان دلایل استوار و محکمی دارند: « نباید دانشگاههای ایران و سیستم آموزش عالی کشورمان را با هند مقایسه کنیم، در بیشتر موارد آنها با قیمتی ارزانتر اما با کیفیتی بهمراتب پایینتر از ایران به پذیرش دانشجو اقدام میکنند.»
البته در اینکه نباید سیستم آموزش عالی کشورمان را با دانشگاههای هند و مالزی مقایسه کنیم، شکی نیست، اما اگر چنین مقایسهای صورت پذیرد زیاد مطمئن نیستم که این مقایسه به نفع ما باشد.
از کیفیت تدریس و امکانات اولیهای چون سایتهای کامپیوتری، کتابخانه، آزمایشگاه، دسترسی به مجلات و... در انواع و اقسام دانشگاهها حرفی نمیزنیم چون در غیراین صورت باید اعتراف کنیم که دانشگاههای ما اگرچه نسبت به هند و مالزی پول بیشتری از دانشجویان میگیرند، در عوض امکانات کمتری هم به آنها اختصاص میدهند!
اما در میان تمام حرفهای دکتر خالقی نکته جالبی به چشم میخورد: « هیأت علمی این دانشگاهها در بیشتر موارد از ۲ یا ۳ عضو تشکیل شده و بیشتر آنها نیز اساتید حقالتدریس هستند در حالی که ایران، نسبت استاد به دانشجو را حتی در دانشگاه پیام نور هم رعایت کرده و بهدنبال انطباق این نسبت با استانداردهای جهانی است. »
البته ایشان با وجود اشاره به دانشگاه پیام نور، به این مطلب نپرداختهاند که آیا این نسبت استاندارد با وجود افزایش ناگهانی ظرفیت این دانشگاه و افزایش تعداد مراکز آموزش عالی ما در ۳ سال اخیر آنچنان که از سوی وزیر علوم به آن اشاره شده است، همچنان حفظ میشود؟
آیا در تمام انواع دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی و فراگیر و مجازی و... که در هر کوی و برزن واحدی تاسیس کردهاند، تعداد اعضای هیات علمی در تمام رشتهها بیش از ۳ نفر است؟
اگر ارائه خدمات مورد نیاز دانشجویان برای تحصیل و تحقیق تنها ویترینی زیباست، بهتر نیست ما هم کمی به فکر زیبا کردن ویترین دانشگاههایمان باشیم؟ ما که از نظر کیفیت علمی از کشورهای همسایه بهمراتب بهتریم، پس چرا کار سادهای چون آراستن ویترین را هم انجام نمیدهیم تا به کمال برسیم؟
بهتر نیست به جای این کلیگوییها و یکسان دانستن تمام مقاطع تحصیلی و تمام دانشگاههای ۲ کشور مالزی و هند و با یک چوب راندن آنها، به فکر پوشش ضعفهای آموزشی و علمی خود باشیم و به راهکارهایی برای افزایش بودجه پژوهشی دانشگاهها بیندیشیم؟