برخلاف جشن باشکوه سال گذشته و اکران فیلمهایی به یادماندنی در شصتمین دوره این جشنواره،امسال آب و هوای متفاوتی بر این شهر ساحلی حاکم بود.
باران و رگبارهای مداوم در خلال هفته همزمان با اکران فیلمهایی بود که عمدتا نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و آغاز این روند ناامیدکننده با فیلم «کوری» از والترسالس بود که انتظارات فراوانی را قبل از اکران در ذهن علاقهمندان به وجود آورده بود.
پیش از اکران و یا حتی پیش از آغاز جشنواره تنها فیلمی که به عنوان شانس اصلی نخل طلای کن از آن نام برده میشد «والس با بشیر» از آریفولمن بود که مستندی انیمیشن درباره حمله وحشیانه نیروهای اسرائیلی به اردوگاههای آوارگان فلسطینی در صبرا وشتیلا بود. اکثر صاحبنظران به این نکته اشاره داشتند که باتوجه به حضور افرادی سیاسی چون شون پن و ناتالی پورتمن باید مطمئن بود که این فیلم در نهایت یکی از جوایز اصلی را به خود اختصاص خواهد داد. امسال بخش مسابقه جشنواره کن ضعیفتر از هر زمان دیگری بود.
هرچند که فرمول همیشگی در انتخاب فیلمها رعایت شده بود بازهم شاهد اکران فیلمهای اروپایی کم خرج هنری،فیلمهای مستقل آمریکایی، فیلمهای آسیایی بینام و نشان و چند فیلم استودیویی بودیم. فیلمی که شاید بیشترین شاخصههای فیلم «کنی» را دارا بود، فیلم «سربیس» از بریلانت مندوزا کارگردان فیلیپینی درباره زندگی پریشان یک خانواده در سینمایی مخروبه بود. اصرار مندوزا بر استفاده، از خشونت، باعث شده بود حتی در مواردی برخی منتقدان سالن سینما را ترک کنند ولی در مجموع این فیلم آنقدرها که منتقدان میگفتند خشن نبود و باتوجه به استفاده از دوربین سردست میتوان فیلم را نسخهای خشن از فیلمهای نئورئالیستی دهه 1940 و اوایل 1950 ایتالیا دانست اما بیشک برجستهترین خصوصیت فیلم پایان غیرقابل پیش بینی آن است.
با فیلمهای برخی چهرههای قدیمی مثل والترسالس و یا برادران داردن هم با احترام برخورد شد اما این فیلمها اصلا هیجانانگیز نبودند و در مقابل، یکی از درخشانترین فیلمهای جشنواره «سهمیمون» از نوریبیگله جیلان کارگردان ترک بود که همچون فیلم فیلیپینی، یک تراژدی خانوادگی را به تصویر میکشید و شاید بتوان آن را ملغمهای از چخوف و کتاب انسان احمق امیل زولا دانست. فیلم درباره سیاستمداری است که پس از تصادفی مرگبار رانندهاش را به جای خودش به زندان میفرستد اما در نهایت 2 خانواده به دلیل این اقدام به ورطه تباهی میافتند. جیلان در فیلمش به دفعات از کلوزآپهای طولانی استفاده کرده که ظاهرا در فیلمهای ترکی مرسوم است ولی در این فیلم کارکرد چندانی ندارد و عاملی که باعث شده فیلم با وجود دیالوگ اندک و این کلوزآپها مورد توجه قرار گیرد بازی درخشان سه هنر پیشه اصلی فیلم است؛ هرچند که برخلاف بازیها، خود فیلم مورد توجه داوران کن قرار گرفت.
اما همانقدر که فیلمهای بخش مسابقه بیسر و صدا اکران شدند و رفتند، مستندهای امسال موردتوجه رسانهها و منتقدان بودند و در پارهای موارد ستایش شدند. یکی از این فیلمها «تایسون» از جیمز توباک بود که به شرح زندگی ما یک تایسون، قهرمان اسبق سنگین وزن بوکس میپردازد و تماشاچی به راحتی با جنبههای متناقض شخصیت این قهرمان بداخلاق آشنا میشود. از دیگر مستندهایی که با استقبال منتقدان مواجه شدند باید به «عشقهای کور» از یورای لهوتسکی کارگردان اهل اسلوونی درباره زندگی چند زوج نابینا اشاره کرد که برخی آن را با بهترین کارهای کیشلوفسکی و آندره وایدا مقایسه کردند. از دیگر فیلمهای خوب، مستندی درباره رومن پولانسکی از مارنیازنوویچ و مستند امیرکاستاریکا درباره دیهگو مارادونا بودند.
در طول برگزاری جشنواره همه از دو فیلم صحبت میکردند؛ فیلم جدید ایندیاناجونز از استیون اسپیلبرگ و فیلم و یکی کریستینا بارسلونا از وودی آلن و هر دوفیلم تا حدی انتظارات را برآورده کردند. برخی از ستارهها هم فیلمی برای اکران نداشتند بلکه به منظور بازاریابی فیلم جدیدشان به کن آمده بودند.
اسپایکلی با حضوری جنجالی در کنفرانس خبری تبلیغاتی معجزه در سنآنا درباره مبارزه سربازان سیاهپوست و نمایش 9 دقیقه از آن، اعتراضات فراوانی به کلینت ایستوود و برادران کوئن داشت و آنها را تلویحا به نژادپرستی متهم کرد.
تا میلی جونز هم با همه در مورد اقتباس جدیدش از یکی از رمانهای همینگوی صحبت میکرد، اما شاید امسال از معدود سالهایی باشد که هیچ فیلمی از انگلستان در بخش مسابقه حضور نداشت و فیلم گرسنگی درباره اعتصاب غذای بابیساندز- مبارز ارتش آزادی بخش ایرلند شمالی- از استیومک کوئین با وجود تحسین فراوان در بخش نوعی نگاه به اکران درآمد. با بهتر شدن هوا و قطع شدن باران در روزهای پایانی شرایط فیلمهای بخش مسابقه هم بهتر شد و یکی دیگر از فیلمهای خوب جشنواره به نام «گومورا» از ماتئو گارون درباره جنایات سازمان یافته در شهر ناپل به اکران درآمد. رابرت ساویانو نویسنده کتابی که فیلم براساس آن ساخته شده به دلیل افشاگریهایش تحت حفاظت پلیس به زندگیاش ادامه میدهد. البته فیلم مسیر مختلفی نسبت به کتاب پیشه کرده و یک اقتباس صرف محسوب نمیشود.
یکی از عجیبترین فیلمهای جشنواره (البته به معنای منفی) فیلم «دو عاشق» از جیمزگری بود و گرچه ژواکین فونیکس وگوئینت پالترو با تجربه در فیلم حضور داشتند ولی در نهایت مشخص نشد که تماشاگران باید کمدی شبیه «صبحانه در تیفانی» را بپذیرند یا فیلمی روانشناسانه. تنها نقطه قوت فیلم بازی قابل قبول این دو هنرپیشه است که باعث میشود پریشان بودن فیلمنامه تا حدی به فراموشی سپرده شود.
خاطرات روزهای خوب گذشته در کن هم با فیلم «معاوضه» از کلینت ایستوود زنده شد و فیلم با داستانی جذاب و بازی درخشان آنجلیناجولی در نقش مادری بیسرپناه که در جستوجوی فرزندش است، تحسین همگان را برانگیخت، هرچند که در نهایت مشخص نشد چرا ایستوود عنوان فیلم را چند روز قبل از اکران فیلم عوض کرد. اما جشنواره امسال یک آزمون بزرگ برای تمامی منتقدان فوتبال دوست داشت چرا که آنها بایستی بین تماشای فیلم چهارساعته استیون سودربرگ درباره زندگی چه گوارا- انقلابی آمریکای لاتین- و تماشای مسابقه فوتبال فینال جام باشگاههای اروپا یکی را انتخاب میکردند و طبیعی بود که بسیاری گزینه دوم را برگزینند!
ایندیپندنت -24 می