در حقیقت آثار موجود در این حوزه اغلب بازسازی واقعیات است و همین مسئله را میتوان بزرگترین ایراد وارد به این دست آثار دانست.
نمایش «کانال کمیل» نوشته سیدحسین فداییحسین، به کارگردانی کوروش زارعی نخستینبار در اولین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس اجرا شد و نگاههای بسیاری را مجذوب خود کرد. این نمایش به دلیل شرایط و فضای خاص آن سالها توانست هم در مواجهه با مخاطب و هم به لحاظ رعایت اسلوب و قواعد دراماتیکی موفق عمل کند و نمایشی بهروز در آن دوران محسوب میشد.
نمایش «کانال کمیل» هم اینک و با گذشت 12سال از نخستین اجرای خود، در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است اما با این وجود موفقیت اجرای نخست این نمایش حاصل نشده است و دلیل اصلی این مسئله را باید در همان بازسازی واقعیت و تغییر فضا و شرایط امروز جستوجو کرد.
در حیطه ادبیات جنگ جمله معروفی مبنی بر اینکه «ادبیات جنگ با شلیک اولین گلوله متولد میشود، در زمان جنگ رشد میکند و پس از جنگ به بلوغ میرسد» وجود دارد که گواه خوبی است برای نمایش «کانال کمیل.»
فدایی حسین در نگارش نمایشنامه موفق عمل کرده و توانسته با به کارگیری تکنیکهای رایج در ادبیات نمایشی با محور قرار دادن عنصری چون فلاشبک در روند داستانی، نمایشنامه قابل تاملی بنویسد. در این نمایش جز مهندس؛ شخصیت اصلی نمایش، سایر شخصیتها همگی ذهنی هستند و از ذهن مهندس نشأت میگیرند و تمام این شخصیتها که اتفاقا مهندس را به چالش و درگیری میکشانند، ساخته ذهن مهندس هستند اما در تقابل با او قرار میگیرند.
او با نگاهی تیزبینانه این شخصیتها را در مقابل مهندس قرار میدهد و خط داستانی نمایش را از همین تقابلها پی میگیرد و تمام داستان بر مبنای اتفاقاتی که میان آنان شکل میگیرد پیش میرود. در عین حال رفتن به گذشته و بازگشتن به آینده عنصر اصلی درام و رویداد در نگارش نمایشنامه قرار گرفته و زارعی هرجا که روند داستان به سمت تکرار و کلیشه سوق پیدا کرده، با اتکا به همین تکنیک به داستان بازگشته و برگ جدیدی به منظور جذب مخاطب توسط داستان و دوری از تکرار، رو میکند.
داستان نمایش «کانال کمیل» به خودی خود دارای جذابیتهای ویژهای است و از تعلیق زیادی برخوردار است. همچنین تکنیکهای به کار گرفته شده در نگارش نمایشنامه و خلاقیتهای موجود نمایشنامه را پذیرفتنی و جذاب میکند و این موضوع را باید نقطه قوت این نمایش دانست.
اما به دلیل تغییر شرایط و فضای امروزی، مخاطب چندان رغبتی حتی به خواندن نمایشنامهای قصهگو و راوی یک رویداد نشان نمیدهد و بیشتر در پی کشف ناشناختهها و ناگفتههای جنگ و به مراتب دنیای پس از جنگ است. رویکرد و نگاه جدید به داستان کمیل و بازنویسی نمایشنامه در برخورد با اجرای این نمایش بارزترین مقولهای است که به شدت خودنمایی میکند.
همچنین استفاده از تکنیکهایی که در نمایش «کانال کمیل» به کار گرفته شده با گذشت زمان و استفاده مکرر در طول این سالها، جذابیتهای خود را از دست داده و نیاز به نوآوری در این زمینهها هم دیده میشود. در حیطه اجرا و کارگردانی اما کارگردان بیش از پیش به نمایشنامه وفادار مانده و خط به خط با داستان نمایش پیش رفته است و دیالوگ را محور اصلی نمایش قرار داده و طی این مسیر او از فضا و درام غافل مانده است و در حقیقت زارعی آنچنان مفتون متن گشته که از اجرا غافل شده و شیوه کارگردانی نمایش را برپایه اجرای بدون کم و کاست متن قرار داده است.
در نمایش «کانال کمیل» زارعی تلاش کرده است تا با تحریک حس نوستالژیک مخاطبان و بازآفرینی رشادتها و دلاوریهای رزمندگان یادآوری دوباره از جنگ و رویدادهایش داشته باشد اما به طور قطع اتکا به کلام و زبان در راه رسیدن به این مقصود کافی نیست و برای رسیدن به چنین نقطهای، مخاطب بیش از پیش باید در فضا و شرایطی قرار بگیرد تا بتواند با این مسئله همذاتپنداری کند و به ایجاد ارتباطی دوسویه با رویدادها و آدمهای نمایش بپردازد که این اتفاق در این اجرا شکل نمیگیرد.
استفاده از عناصری چون موسیقی، نور، افکت و... هم نمیتواند این کاستی را جبران کند و البته بیتاثیر هم نیست اما فضای نمایش بیشتر بر مبنای بازی بازیگران و از این سیر اتفاقات و کنشهای دراماتیک شکل میگیرد و این عناصر مکملی برای ساخت این فضا میتواند باشد. اما در نمایش «کانال کمیل» دقیقا مسئله برعکس گفته میشود. زارعی به استفاده از موسیقی، نور و افکتهای خاص جبهه برای خلق فضا استفاده کرده که میزان تاثیرگذاری لازم را ندارد.
طراحی صحنه نمایش بزرگترین لطمه را به اجرا وارد کرده است و انتخاب سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر برای اجرای این نمایش به دلیل گستردگیاش، این مسئله را دوچندان میکند.
مخاطب در اولین برخورد با نمایش و در بدو ورود به سالن اصلی با دکور قاب عکسی این تالار مواجه میشود و ناخودآگاه به این فکر فرو میرود که قرار است در این تالار نمایش ببیند در حالیکه کارگردان تلاش دارد تا با ایجاد فضایی نوستالژیک او را وارد یک بحران درونی و حسی کند.
طراحی صحنه نمایش در برخورد اول زیبا و جذاب به نظر میرسد، اما این جذابیت به لحاظ زیباییشناختی درام نبوده و بر مبنای استیتک صحنه شکل نمیگیرد بلکه بافت دکور و متریالهای به کار گرفته شده در آن است که جذاب مینماید. در طراحی صحنه نمایش، زارعی عمق صحنه را از دست داده است و با وجود ایجاد کانالهایی در دکور که به عمق ختم میشود، تلاش شده تا این نقیصه جبران شود اما به دلیل آشکار نبودن بازیگران در لحظات ورود به کانال، نه تنها این اتفاق نمیافتد بلکه گمراهی و سردرگمی را هم در پی دارد که میتوان این مسئله را از نقایص نمایش دانست.
برپایه همین نوع طراحی صحنه است که میزانسنها از پیش تعیین شده است به طوری که تمام حرکات و میزانسنهای نمایش برپایه حرکات عرضی در صحنه و خطوط هندسی شکل گرفته است. با گذشت مدت کوتاهی از نمایش، میزانسنها رنگ و بوی تکرار به خود میگیرند و چشم را میآزارند. استفاده از ارتفاع در صحنه در صدد جبران این نقیصه، انتخاب هوشمندانهای است اما هرگز این نقصان را برطرف نمیکند.
در حیطه بازیگری به دلیل بازسازی واقعیت در لباسها، نوع بازیها، استفاده از آکسسوار... همه چیز از پیش برای مخاطب آشکار است. بازیگران در صحنه به خلاقیت فردی توجه داشته و بیشتر بر کلام تکیه میکنند. سیدجوادهاشمی که سابقه ایفای نقشهای متعددی را در آثار دفاع مقدس داشته، در این نمایش نمیتواند انتظارات را برآورده کند و در حقیقت دچار نوعی کلیشه گشته است و سرگردانی او روی صحنه بیش از هرچیز نمود عینی دارد.
کوروش زارعی بازیگر پر انرژی و پرقدرتی است و همواره روی صحنه اتمسفر زیادی ایجاد میکند و در تمام نمایشهایی که تاکنون ایفای نقش کرده، تا حد زیادی حضورش بر صحنه را به رخ تماشاگر کشانده است اما این حد انرژی و فعالیت خاص این نقش و این فرمانده نیست.
کوروش زارعی کارگردان توانایی است و در صورت تغییر رویکرد و نگاهش میتواند موفقیتهای گذشته را تکرار کند.
زارعی با درک اینکه کارگردانی از لحظه انتخاب متن آغاز میشود و با ایجاد تحول در نگاه و اندیشهاش بر موضوعات و تمرکز بیشتر روی مسائل و شرایط و ویژگیهای جامعه امروزی میتواند به موفقیتهای بیشتر و بهتری دست پیدا کند.