جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۳:۲۱
۰ نفر

امیر وحیدیان: امسال از جانب رهبر انقلاب، سال نوآوری و شکوفایی نام گرفته است.

این مفهوم‌پردازی، پس از توجه قبلی ایشان به نهضت نرم‌افزاری علمی و توسعه متوازن علمی، اکنون توجه به علم، معرفت، علم بومی و ضرورت ساماندهی بومی در حوزه علوم انسانی را در جمهوری‌اسلامی به امری ضروری مبدل کرده است. از این‌رو، بر گرده اهل علم و متخصصان امر است که در این حوزه به نظریه‌پردازی دست یازند و ابعاد این مفهوم(نوآوری و شکوفایی) را بگسترند.

گروه اندیشه همشهری نیز از این پس، در نظر دارد تا به ضرورت،  هر  از گاه مطالبی در این حوزه از نظرگاه های مختلف  به چاپ برساند. نخستین نوشتار را در این‌باره می‌خوانیم.

حیات یک جامعه بستگی به میزان پویایی و تحرک آن دارد؛ زیرا سکون وجمود در ساحت انسان‌ها چیزی برابر موت آن است. توسعه، تغییر و تحول در هر جامعه‌ای براساس دو محور صورت می‌گیرد؛ محور وضعیت موجود که دارای نواقص و کاستی‌هایی است و محور وضعیت مطلوب که در آن نواقص و کاستی‌ها مرتفع هستند.

حرکتی که یک جامعه در میان این دو محور طی می‌کند معین کننده میزان تحول‌خواهی آن جامعه است. البته محور وضعیت مطلوب براساس ارزش‌های عمومی هر جامعه‌ای تعیین می‌شود و ممکن است از یک ساختار اجتماعی خاص به ساختار دیگر متفاوت باشد؛ ولی همه جوامع و ساختارهای اجتماعی در این نکته مشترک هستند که محور مطلوب‌ها همواره براساس ارزش‌های عمومی و نهادینه شده آن جامعه تعیین می‌شود و هرگونه کنشی که مغایر این ارزش‌های عمومی و پذیرفته چه در قالب اندیشه و چه در قالب رفتار و چه به شکل فردی و چه به شکل جمعی صورت بگیرد نوعی ضد ارزش و هنجارشکنی محسوب می‌شود و متناسب با آن کنش، مجازات‌هایی برای هنجارشکنان در نظر گرفته می‌شود. اما  معیار عمومی و نهادینه بودن ارزش‌ها چیست؟ هرچند مباحث بسیاری حول آن صورت گرفته ولی مسامحتا و به اختصار می‌توان معیار نهادینه بودن ارزش‌ها در یک ساخت اجتماعی را «اکثریت» دانست.

خواست‌ها و تقاضاهای اکثریت یک جامعه، ارزش‌های آن جامعه و محور مطلوب‌ها و  سیر تحولات آن را تشکیل می‌دهد. البته در اینجا این نکته قابل تذکر است که این معیار تنها یک معیار جامعه‌شناختی و توصیف گرایانه است و ربطی به «درستی و نادرستی» آن ارزش‌ها با معیارهای منطقی و عقلی ندارد که البته بحثی جداگانه دارد. متعاقب این اصل عمومی در نظام و جامعه دینی ما توسعه و پیشرفت پیوند مستحکمی با دین و آموزه‌های دینی دارد و جهت‌گیری‌های کلی پیشرفت و حتی چارچوب کلان آن در تعامل با آموزه‌های دینی مشخص می‌شود. طبق قاعده پیش گفته در یک جامعه دینی که اکثریت اعضای آن را متدینان تشکیل می‌دهند، ارزش‌های عمومی و پذیرفته شده آن نیز یا مبتنی بر متون دینی بوده یا در چارچوب  آن است بنابراین محور وضعیت مطلوب نظام و جامعه دینی براساس ارزش‌های عمومی متدینان تشکیل می‌شود.

در همین راستا اگر نوآوری و شکوفایی را مقوله‌ای مرتبط با پیشرفت و توسعه بدانیم، بدون شک این امر با تحول نواندیشی دینی نیز پیوندی مستقیم و مثبت می‌یابد. انقلاب اسلامی در اساس، حاصل اجتهاد و تلاش فکری عالمان دینی است که توانست با تئوری پردازی شخصیتی چون حضرت امام خمینی و بسط آن حرکت اجتهادی توسط اشخاصی چون شهید مطهری، شهید بهشتی،‌ آیت‌الله خامنه‌ای و دیگران جامعه انقلابی را مهندسی نماید و ساختار و شاکله نظام اجتماعی و چگونگی ارتباط دولت و ملت و حقوق اساسی آنان را مشخص و مدون کند. یکی دیگر از قواعد عمومی نظام‌های اجتماعی در زمان تحولات بنیادین مانند انقلاب این است که هر انقلابی براساس ارزش‌هایی صورت می‌گیرد که آن ارزش‌ها مجموعه فقدان‌های نظام پیشین است و تلاش دارد  با تاسیس ساختار و بنیاد نوین، آن ارزش‌های مطلوب را که در نظام پیشین در شکل وضعیت ناموجود تنها در اذهان عمومی خواهان آن حیات داشت، موجودیت عینی ببخشد.

بنابراین رهبران و مدیران انقلاب بعد از پیروزی و تاسیس ساختار جدید تلاش می‌کنند آن ارزش‌ها را به شکل عینی و در قالب برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت در تمامی سطوح جامعه محقق کنند. چنین انقلاب و نظامی در استمرار حرکت خود، نیازمند حرکت‌های نرم‌افزاری و نواندیشی‌های گسترده‌تری است تا بتواند این حرکت بنیادین را به سوی تمدن ‌سازی رهنمون کند.

امام خمینی با وارد کردن دین به عرصه سیاست و اعتقاد بر اینکه فقه، فلسفه علمی حکومت است، زمینه‌های بی‌نظیری را برای نظریه‌پردازی‌های دینی فراهم آورد و افق‌های جدیدی را فراروی اندیشمندان در حوزه‌های مختلف قرار داد.

نواندیشی دینی آن است که پرسش‌های جدید و اساسی‌ای را که دنیای معاصر برای انسان معاصر به وجود آورده، به منابع دینی (قرآن، سنت، عقل، اجماع) ارجاع داده و پاسخ آنها را از این منابع استخراج کند. این یعنی پاسخ گفتن به مشکلات معیشتی، فکری، سیاسی مردم براساس متون اسلامی و با استفاده از شیوه اجتهاد. البته این فرآیند دارای یک پیش فرض مهم است و آن این است که متون دینی ما، یعنی قرآن و سنت علاوه بر معانی ظاهری حامل معانی باطنی فراوانی هستند به این معنا که علاوه بر مدلول مطابق با آیات و روایات، مدلول‌های التزامی هم دارند که تا سؤال جدیدی عرضه بشود، این مدلول‌های التزامی آشکار نمی‌شود و این اصل مهم زبان‌شناختی دین است. مدلول‌های التزامی خود موجب ایجاد دانشی در حوزه معرفت شناسی می‌شود که در آن تلاش می‌گردد تا نوع رابطه میان متون و مسائل مستحدثه مورد واکاوی قرار گیرد. 

اجمالا مطابق این علم، انسان در هر زمان و مکانی دارای مسایل مربوط به حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی است و احکام آن مسائل به صورت مستقیم منابع، موجود نیست به همین جهت تلاش می‌کند تا اولا از چارچوبه آن منابع خارج نشود و ثانیا به مسائل مبتلا به خود پاسخ داده و با عرضه آن به متون دینی و با به کار بستن شیوه‌های علمی خاص به استخراج احکام آن مسائل از بطون نص دینی بپردازد.

علم هرمنوتیک یا علم تفسیر بر همین اصل مبتنی است که هر تفسیری مبتنی بر پیش فرض‌ها، پیش‌فهم‌ها، معلومات و سؤالات خاصی است که مفسر را به کنکاش در آن متون وا می‌دارد و این پیش‌فرض‌ها، پیش‌فهم‌ها و... در هر شرایط زمانی و مکانی متفاوت‌اند. آنچه که در این میان دارای اهمیت بوده، این نکته است که مفسر همواره تلاش دارد تا سؤالات خود را به متون دینی عرضه کند و از چارچوب‌ آن منابع خارج  نشود.

البته نوآوری یا ابداع با بدعت متفاوت است در شرع اسلام بدعت ممنوع، ولی ابداع ممدوح است، بدعت در ادبیات دینی دارای معنای خاصی است که شناخت دقیق آن ما را از مغالطه‌ فکری باز می‌دارد، بدعت همان تصرف در دین است؛ یعنی چیزهایی را که نمی‌دانیم از دین است به دین نسبت دهیم و شدیدتر از آن اینکه چیزهایی را که می‌دانیم از دین نیست به دین نسبت بدهیم. بدعت بر دو قسم است: الف- بدعت در عقیده یعنی انسان عقیده پیدا کند به چیزی که جزو دین نیست یا نمی‌داندکه آیا جزو دین است یا نه و آن را جزو دین بداند. ب- بدعت در تشریع و قانونگذاری: به این صورت که قوانین و احکامی را از خارج به احکام واقعی دینی اضافه کند.

در مذمت بدعت و بدعت‌گذاران احادیث و روایات بسیاری وجود دارد که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم؛ پیامبر اکرم می‌فرمایند:«هرآن‌کس که بدعتی نهد یا بدعت‌گذاری را پناه دهد در قیامت نه توبه‌اش قبول می‌گردد و نه تاوانی از او پذیرفته می‌شود.» و در سخن دیگری می‌فرمایند:«عالم بدین سبب بر عابد امتیاز دارد که چون شیاطین(از جن و انس) در میان مردم بدعتی نهند، عالم متوجه شود و مردم را از آن باز دارد؛ ولی عابد تنها به فکر عبادت خویش باشد، نه متوجه بدعت شود و نه از آن نهی کند.» نیز حضرت علی‌(ع) می‌فرمایند:«چه بسا راه بدعت و ضلالتی که به آیه‌ای از قرآن آراسته شده چنانکه درهم مسین را به روکش نقره زیور کنند.» و در جای دیگر می‌فرمایند:«اهل بدعت کسانی هستند که مخالف امر خداوند، کتاب و رسول هستند و به رای و هوی‌و هوس خویش عمل می‌کنند هرچند تعدادشان زیاد باشد. »

بنابراین باتوجه به موارد پیش گفته در خصوص ابداع و بدعت و همچنین پرسش‌هایی که منبعث از مسائل مستحدثه هستند و به دین عرضه می‌شوند، باید اضافه کنیم که باید مراقب بود سؤالات به دین عرضه شود نه اینکه جواب‌ها از زبان دین بیان شوند؛ یعنی حرف‌ها به متن دین تحمیل شوند که در این صورت همان بدعت می‌شود. بدعت یک معنای لغوی دارد که همان نوآوری است؛‌ولی یک معنای اصطلاحی هم دارد که شریعت از آن منع کرده و آن عبارت است از انتساب یک معرفت و حقیقت غیر دینی به دین؛ یعنی آنچه که مربوط به دین نیست به آن نسبت داده شود. بعضی هستند که از طریق تفسیر به رای، با تفسیری خاص  اندیشه‌های خود را بر دین تحمیل می‌کنند و بعد مدعی می‌شوند این تفسیر جدیدی است در حالی که آنچه می‌گویند تطبیق به رای است نه مطلب دینی و نوآوری، پس هر نوآوری‌ای باید در چارچوب  نص باشد. نص یعنی متن، و نوآوری باید در چارچوب متن قرآن یا حدیث و سنت معتبر نبوی قرار گیرد و اگر مبنای این نوآوری در نص وجود نداشت.

باید مطابق عقل و عرف باشد از این‌رو، نوآوری در اندیشه اسلامی اقدامی بی‌برنامه و به منظور رهایی از تمامی قید و بندها و سرآغازی برای بی‌توجهی به امور نیست،‌بلکه دارای اصولی است که براساس آن شکل می‌گیرد و واجد شاخصه‌هایی است که به کمک آن هدایت می‌پذیرد، و همچنین در بردارنده ضوابطی است که ملزم به اجرای آن است. نوآوری،‌دین را از حصار زمان و مکان خارج ساخته و آن را پویا می‌کند. اساسا هدف از نوآوری دینی، نوآوری در زمینه معرفت دینی، رفتار دینی و جامعه دینی است ما هم در زمینه اندیشه و هم در زمینه رفتار می‌توانیم و باید نوآوری‌هایی داشته باشیم که مستند به دین باشد.

کد خبر 53912

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز