همشهری آنلاین_پریسا نوری: این میان ذات برخی مشاغل خدماترسان مثل آتشنشانی و امداد و نجات، با دورکاری و رعایت قرنطینه جور درنیامد و آتشنشانها در روزهای کرونایی پایتخت نه تنها مانند سایر مردم در قرنطینه نماندند، بلکه در کنار مأموریتهای امداد و نجات، بار مسئولیت ضدعفونی روزانه معابر شهر، اماکن عمومی، مراکز تجاری و... را به دوش کشیدند و برای مهار آتش کرونا آستین بالا زدند. فرا رسیدن ۷ مهر روز ملی آتشنشانی و ایمنی بهانهای شد تا قدردان زحماتشان شویم و ساعتی پای صحبتها و خاطرات شنیدنی چند تن از آتشنشانان باسابقه و پرتلاش شمال شرق تهران بنشینیم.
- وقتی آتشنشان هم به کمک احتیاج دارد!
میثم نصیرآبادی /متولد:۱۳۶۰/سابقه فعالیت در آتشنشانی:۱۵ سال
«میثم نصیرآبادی» ۱۵ سال است که در ایستگاههای شمال شرق پایتخت به امداد و نجات شهروندان مشغول است. او در پاسخ به این سؤال که آتشنشانها این روزهای کرونایی را چطور میگذرانند و آیا آنها با حفظ فاصله اجتماعی و با ماسک به سرکار میروند، میگوید: «راستش را بخواهید به قدری سرعت در کار ما مهم است که خیلی وقتها یادمان میرود ماسک بزنیم. مثلاً ساعت ۲ نصفه شب زنگ مأموریت به صدا درمیآید و ما با عجله از ایستگاه بیرون میآییم و به فکر پیدا کردن نشانی و سریع رسیدن به محل حادثه هستیم و وقتی میرسیم و مأموریت تمام میشود تازه میفهمیم کهای بابا ماسک نداریم! » نصیرآبادی خوش صحبت است و خاطرات زیادی از مأموریتهایش دارد که یکی از بامزهترینشان را برایمان گلچین میکند: «یک بنده خدایی درخت بلند و کهنسالی در حیاط خانهاش داشت که مدتها بود خشک و خطرساز شده بود. برای همین به آتشنشانی زنگ زده بود. به مأموریت اعزام شدم و داوطلبانه برای قطع شاخههای خشک به بالای درخت رفتم و با اره دستی و تبر به جان شاخهها افتادم. ساعتی که گذشت دیدمای بابا همه شاخهها را بریدهام و دیگر نمیتوانم پایین بیایم. اوضاع خندهدار شده بود... مأمور آتشنشانی خودش بالای درختگیر کرده بود و احتیاج به کمک داشت... خلاصه همکاران به ایستگاه بیسیم زدند که ماشین نردباندار بفرستند و...» نصیرآبادی که پدر یک کودک سه ساله است از نجات یک کودک چند ماهه بهعنوان یکی از دلچسبترین خاطراتش یاد میکند: «هفته گذشته مادری گریه کنان زنگ زد و گفت در خانه بسته شده و کودکش داخل مانده. وقتی به محل رسیدیم متوجه شدیم در ضد سرقت است و به آسانی باز نمیشود. همکاران همراه مادر به محوطه رفتند تا از طریق بالکن همسایهها وارد خانه شوند. من با وجودی که تجربه زیادی در باز کردن در ضد سرقت نداشتم تلاشم را کردم و بهطور معجزهآسایی در باز شد. وارد خانه شدم و با بچه شیرین و بانمکی رو بهرو شدم که به من لبخند میزد. بچه را بغل کردم و تا مادر و بقیه سر برسند، با هم بازی کردیم و حسابی خستگیام در رفت.»
- تلخ و شیرین حادثه پلاسکو
مرتضی حجازی/متولد:۱۳۵۹/سابقه فعالیت در آتشنشانی:۱۱ سال
«مرتضی حجازی» به دلیل علاقهاش به شغل آتشنشانی و نجات مردم از ۱۱ سال پیش در سازمان آتشنشانی مشغول کار شده و معتقد است چون شغل آتشنشانی با آتش و حادثه و امداد و نجات گره خورده خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد. حجازی در حادثه پلاسکو اپراتور یکی از نردبانهای ۵۵ متری بود که برای خارج کردن مصدومان و آتشنشانان تا ثانیههای آخر تلاش کرد و شاهد فرو ریختن پلاسکو بود. او از این حادثه اینطور یاد میکند: «در ثانیههای آخر حادثه پلاسکو ۳ نفر از آتشنشانها داشتند سوار سبد نردبان من میشدند تا از ساختمان خارج شوند، همان لحظه ساختمان با صدای مهیبی فرو ریخت و غبار و خاک همه جا را گرفت. خیلی ناراحت شدم، فکر کردم سبد نردبان همراه آوار کنده شده، که ناگهان فریاد «یا زهرا» و «یا حسین» شنیدم و متوجه شدم آنها موفق شدند سوار شوند و سبد هم هنوز کنده نشده. فوراً سبد را به طرف چپ هدایت و تا حدودی از مهلکه دور کردم و متوجه شدم خوشبختانه هر ۳ همکارم را توانستم از ساختمان بیرون بیاورم.» این آتشنشان که با یادآوری این خاطره متأثر شده، در ادامه میگوید: «شیرینی این نجات خیلی زود تلخ شد چون بلافاصله متوجه شدم که عدهای از همکارانم نتوانستند به موقع از ساختمان خارج شوند و متأسفانه شهید شدند.» مواجه شدن با خمپاره در وسط شهر یکی دیگر از خاطرات پرخطر و به یادماندنی این آتشنشان است که برایمان نقل میکند: «چند سال پیش کارگران هنگام حفر تونل مترو با تعدادی خمپاره دوران جنگ مواجه شده بودند و به آتشنشانی زنگ زدند. فوری عازم محل شدیم. گروه خنثیکننده مواد منفجره هم آمده بودند و قرار شد ما خمپارهها را از دل خاک بیرون بیاوریم تا آنها خنثی کنند. خلاصه این مأموریت به من محول شد و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان فاتحهام را خواندم و با ترس خمپارهها را یکی یکی درآوردم. خدا را شکر هیچکدام از خمپارهها منفجر نشد ولی در آن مأموریت مرگ را خیلی نزدیک به خودم حس کردم...»
- خاطرهای با طعم شیرینی ناپلئونی
مرتضی موحدینیا/متولد:۱۳۵۹/سابقه فعالیت در آتشنشانی:۱۷ سال
آتشنشانان به فراخور شغلشان که با حادثه و خطر سروکار دارند خاطرات تلخ زیادی دارند اما در کنار اینها خاطرات شیرین هم کم نیستند. اما شیرینترین خاطره را که طعم شیرینی ناپلئونی میدهد، «مرتضی موحدی نیا» مدیر روابطعمومی منطقه ۳ آتشنشانی برایمان میگوید: «چند سال پیش در ایستگاه ۷۱ با اعلام حادثه انفجار گاز به مأموریت رفتیم. وقتی رسیدیم متوجه شدیم که انفجاری در کار نیست و فقط پکیج گاز به دلیل مشکل فنی صدای بلندی تولید کرده و چون فقط ۲ خانم ساکن خانه بودند، ترسیده بودند و با آتشنشانی تماس گرفته بودند. فرمانده به خانمها توضیح داد که خطری وجود ندارد و با تعمیرکار تماس بگیرید. یکی از خانمها که از لهجه و صحبت کردنشان پیدا بود عراقی هستند، برای تشکر یک تراول ۵۰ هزار تومانی آورد. فرمانده قبول نکرد و توضیح داد خدمات ما رایگان است. ولی آن خانم دستبردار نبود و اصرار داشت که با پرداخت پول جبران کند. برای اینکه زودتر خلاص شویم و به ایستگاه برگردیم فرمانده گفت اگر خیلی اصرار دارند که تشکر کنند یک جعبه شیرینی برای بچههای ایستگاه بگیرند. چند روز بعد یک آقایی آمد و یک بنر خیلی بزرگ برای قدردانی از زحمات آتشنشانها جلو ایستگاه نصب کرد. ما فکر کردیم که بچههای شیفت به عملیات رفتهاند و کار بزرگی کردهاند و این بنر برای تشکر از زحمات آنهاست. چند دقیقه بعد آن خانم با یک ماشین پر از جعبه شیرینی وارد ایستگاه شد و گفت بنر را او سفارش داده است. در ماشین را باز کرد و ۴۵ جعبه بزرگ شیرینی ناپلئونی بین کارکنان ایستگاه تقسیم کرد. صد بار گفتیم لازم نبود این کارها را بکند و همان یک جعبه شیرینی و تشکر لفظی کافی بود.» این آتشنشان در ادامه با لبخند میگوید: «این موضوع تا مدتها بین بچهها سوژه بود و بارها با خودمان و به شوخی گفتیم کاش تراول را گرفته بودیم تا آن بنده خدا آنقدر به خرج نمیافتاد.»
- چرا ۷ مهرماه «روز آتشنشانی» نام گرفت
۴۰ سال پیش درست در روزهای آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه کشورمان، وقتی جنگندههای دشمن پالایشگاه بزرگ آبادان را بمباران کردند، بلافاصله آتشنشانان آبادان و شهرهای اطراف جانشان را کف دستشان گرفتند و برای مهار آتش وارد پالایشگاه شدند، اما در حین عملیات خاموش کردن آتش، هواپیماهای دشمن بعثی دوباره پالایشگاه را بمباران کردند. این اتفاق تلخ آسمانی شدن ۲۱ تن از آتشنشانان قهرمان را به همراه داشت. سالها بعد، سالگرد این روز یعنی هفتم مهرماه به یاد حماسهآفرینی و از خودگذشتگی آتشنشانان کشورمان در دفاعمقدس به نام «روز ملی آتشنشانی و ایمنی» نامگذاری و در تقویم ملی کشورمان ثبت شد. این روز، روز تجلیل و پاسداشت جایگاه دلیرمردانی است که ابراهیموار کارشان بدل کردن آتش به گلستان است.
این ایستگاه قدیمیترین ایستگاه آتشنشانی منطقه است که در خیابان هنگام؛ نرسیده به میدان الغدیر قرار دارد. منطقه عملیاتی این ایستگاه از شمال و جنوب به بزرگراههای شهید زینالدین و رسالت و از غرب و شرق به بزرگراه امام علی(ع) و خیابان سراج محدود میشود.
ایستگاه ۵۴ واقع در خیابان هنگام بالاتر از ۳۵ متری استقلال و ورودی بوستان جنگلی لویزان قرار دارد و محدوده جنگل لویزان و بزرگراههای شهید بابایی، شهید زینالدین و امامعلی(ع) را پوشش میدهد.
بزرگترین ایستگاه منطقه در خیابان مجیدیه شمالی بالاتر از بوستان مجیدیه قرار دارد. محدوده عملیاتی این ایستگاه از شمال و جنوب به بزرگراههای شهید زینالدین و رسالت و از شرق و غرب به بزرگراههای امام علی(ع) و شهید صیاد شیرازی منتهی میشود.
ایستگاه دو منظوره (حریق و نجات) است که در خیابان وفادار غربی؛ خیابان صاحبالزمان(عج) جنب شهرک فرهنگیان واقع شده است. محدوده عملیاتی این ایستگاه از شمال و جنوب به بزرگراه شهید بابایی و خیابان ۱۹۶ و از غرب و شرق به بخش شمالی خیابان هنگام و خیابان شهید رجایی منتهی میشود.
شرقیترین ایستگاه منطقه است که در خیابان سازمان آب محله حکیمیه قرار دارد که محدوده عملیاتی آن از شمال و جنوب به بزرگراههای شهید بابایی و دماوند و از شرق و غرب به تلو و خیابان احسان محدود میشود.
این ایستگاه در پایین میدان هروی قرار دارد و منطقه عملیاتی آن از شمال و جنوب به بزرگراههای شهید بابایی و شهید زینالدین و از غرب و شرق به بزرگراههای شهید صیاد شیرازی و امام علی(ع) محدود است.
با ۵۰۰مترمربع مساحت کوچکترین ایستگاه منطقه است که در بزرگراه شهید بابایی؛ شهرک امام خمینی قرار دارد و جاده دماوند و تلو تا ابتدای جاجرود را پوشش میدهد.
این ایستگاه در خیابان شریف محله خاک سفید و جنب کارخانه چوب قرار دارد. منطقه عملیاتی ایستگاه ۹۲ از شمال و جنوب به بزرگراه شهید زینالدین و خیابان دماوند و از شرق و غرب به خیابانهای اتحاد و حجربنعدی منتهی میشود.
در تقاطع خیابانهای گیلان و شهید عراقی قرار دارد و محدوده عملیاتی آن از شمال و جنوب به خیابان مغان و بزرگراه رسالت و از غرب و شرق به خیابانهای پاسداران و مجید افشاری (ساقدوش) است.
ایستگاه ۱۰۳ در مسیر جنوب به شمال بزرگراه باقری؛ نبش خیابان ۱۶۶ متری قرار دارد و محدوده عملیاتی آن از شمال و جنوب به بزرگراههای شهید زینالدین و رسالت و از غرب و شرق به بلوار شاهد و بزرگراه شهید باقری منتهی میشود.
- ۱۷ ایستگاه شهید حسین ابراهیمی
- ۲۳ ایستگاه شهید شمیرانیر
- ۵۴ ایستگاه شهید اسفندیاری
- ۵۶ ایستگاه شهید سعیدی
- ۵۷ ایستگاه شهید فلاح
- ۷۵ ایستگاه شهدای خبرنگار
- ۲۶ ایستگاه شهرک امام خمینی(ره)
- ۹۲ ایستگاه شهید فکری
- ۹۷ ایستگاه شهید عراقی
- ۱۰۳ ایستگاه تهرانپارس غربی
نظر شما