رئیس شورای شهر هم بارها بر آن تاکید کرده است؛ حرف من خبرنگار و امثال من نیست.
سکانس اول: دو روز است که بیوقفه تلفن گروه محیطزیست زنگ میزند. همه تلفنها یک وجه مشترک دارد «چرا دروغ مینویسید». بعضیها که سعهصدر کمتری دارند حرفهایشان با چاشنی لعن و نفرین هم همراه است. بعضی هم هشدار و زنهار میدهند که « از خدا بترسید».
خبر رای دیوان عدالت اداری مبنی بر لغو ساختوساز در پارک ملی سرخه حصار را میگویند (این خبر دوشنبه گذشته به نقل از خبرگزاری ایسنا در روزنامه چاپ شد.). فایدهای هم ندارد نمیتوانی مجابشان کنی. کسی آن ور خط گریه میکند؛ میگوید: بازنشسته جهاد کشاورزی است. بیش از 20 سال بازرس بوده است و با آنکه میتوانسته است با یک امضا آیندهاش را تامین کند نکرده است. میگوید: آیا پاسخ یک عمر صداقت شرمنده بودن پیش زن و فرزند است – البته که نیست، نباید باشد- میگوید: همه دلخوشیام همین قطعه زمینی است که تعاونی زیتون به ما داده است. بغضش میترکد. تو باشی چه میگویی؟ دنبال کلمات میگردم تا تسکین اش بدهم. میگویم پدرجان شما اگر خبرهای مربوط به سرخه حصار را پیگیری کرده باشید میبینید ما همه جا تاکید کردهایم نباید حقی از اعضای این تعاونی پایمال شود. مسئولان محیطزیست هم همواره بر این نکته تأکید کردهاند.
سکانس دوم: 25 سال پیش بخشی از اراضی یک پارک ملی آن هم درست بیخ گوش پایتخت به کارکنان جهاد کشاورزی واگذار میشود. طی همه این سالها البته سازمان حفاظت محیطزیست میتوانست چارهای بیاندیشد و نگذارد ماجرا کشدار شود.
سکانس سوم: میگویند: «روزنامه همشهری بخشی از زندگی ماست. اگر یک روز این روزنامه را نخریم گویی چیزی گم کردهایم. میگویند انتظار داریم شما حرفهای ما را هم بنویسید. حقیقت را بنویسید.» اینها را برخی اعضای تعاونی زیتون میگویند.
میگویم درست میگویید جز این هم نباید انتظاری داشته باشید.
خب، خواستید حقیقت را بنویسیم. حقیقت این است که حدود 25 سال پیش وزارت جهاد کشاورزی بدون در نظر گرفتن موقعیت اراضی سرخه حصار تصمیم میگیرد
بخشی از این اراضی را به کارکنان خود واگذار کند. سازمان دیگری که مسئولیت صیانت این اراضی را برعهده دارد (حفاظت محیطزیست) به هر دلیلی چشم بر ماجرا میبندد. روزها، ماهها و سالها میگذرد، قیمت آپارتمان و زمین سر به فلک میکشد و طی همه این سالها البته معضل اراضی سرخه حصار در گیر و دار مناقشه بین مسئولان محیطزیست و تعاونی زیتون کش میآورد.
واقعا مقصر کیست؟ آیا مقصر خبرنگاری است که تمام دغدغهاش حفظ محیطزیست است تا بیماران و سالمندان و بچههای شما بتوانند نفس بکشند؛ تعطیلی مدارس که یادتان نرفته است. حتما هشدارهای پی در پی رادیو پیام و دیگر رسانهها را هم در روزهای زمستان بهخاطر دارید؛ همان ایامی که ناگزیر مسئولان 3روز مدارس را تعطیل کردند. میدانید چرا چون نفس کشیدن دشوار شده بود. آلودگی هوا داشت به یک فاجعه ملی تبدیل میشد. میبینید مسئله مرگ وزندگی 15 میلیون شهروند است. باور نمیکنید به پیشینه آلودگی هوا نگاه کنید. 4 دسامبر 1952 آلودگی هوا طی 5 روز در لندن جان 5 هزار نفر را میگیرد. میبینید مسئله خیلی جدی است با کسی هم شوخی ندارد.
این خبرنگار و خبرنگارانی که امروز لعن و نفرینشان میکنید گناهی ندارند جز اینکه میخواهند همین یک ذره فضایی که مانده است سالم بماند تا این شهر درندشت 15 میلیونی بتواند نفس بکشد. نمیبینید که حتی دامنه و قله کوهها هم از ساخت و ساز در امان نمانده است. مگر نمیشنوید فریاد کارشناسان محیطزیست کشورتان را که میگویند سرخه حصار و خجیر تنها ریه تنفسی تهران است، باید مصون بماند این حرفی است که رئیس شورای شهرتان هم بارها بر آن تاکید کرده است؛ حرف من خبرنگار و امثال من نیست. همه این افراد که مغرض نیستند، نفعی هم از این ماجرا عایدشان نمیشود.
سکانس پایانی: اما با این همه لعن و نفرین شما بجاست، حق دارید.
مقصر کیست ؟ نگاهی به خبرها بیندازید. در همه خبرهایی که تاکنون در این باره منتشر شده حتی یک مورد هم پیدا نخواهید کرد که در آن خبرنگاری نوشته باشد حق اعضای تعاونی زیتون را پایمال کنید. مطمئن باشید هیچ خبرنگاری راضی نیست که حتی یک ریال حق آن پدر پیر بازنشستهای که چشم امیدش به همین قطعه زمین است یا آن مادری که دختر دم بخت دارد حقشان پایمال شود. اما این سکه دو رو دارد یک روی آن شمایید که باید حقتان تامین شود باید تاوان این تصمیم نابخردانه را همان کسانی که گرفتهاند بپردازند نه شما. و صد البته این وظیفه مسئولان است که با زمین معوض یا هر راهکار دیگری که لازم باشد حق شما را تامین کنند.
بپذیریم که روی دیگر سکه، حق فرزندان شما و 15 میلیون شهروند دیگر و همه نسلهای بعدی است که باید سرخهحصار و خجیر مصون بماند.