عصر شنبه پاییزی، خیابان نصیرآبادی سبلان حال و هوای دیگری دارد. جایی در میانه خیابان باریک، دختران نوجوان محله جمع شده‌اند. روبه‌رویشان در تورفتگی، دیواری است که تا پیش از این کثیف و خاکستری بوده است.

نقاشی

همشهری آنلاین _ شقایق عرفی‌نژاد: حالا اما طرحی از رنگ و امید رویش نشسته است. دختران نوجوان محله کار را از ظهر شروع کرده‌اند و الان در ساعت ۳ و نیم بعد از ظهر بخشی از طرح جان گرفته است؛ آنجا که دختر و پسری فال فروش بادکنک‌های رنگی بسیار بالای سر دارند. صورت و دست‌های دخترها رنگی است، قرمز، زرد، نارنجی... اما ذهنشان رنگی‌تر است.

با ماسک‌های بر صورت بلند می‌خندند و قلم‌موهایشان را روی طرح دیوار می‌کشند و هر بار یک بادکنک رنگی می‌شود. مربی کنارشان ایستاده و کارشان را تماشا می‌کند و لازم هم باشد، توضیحی می‌دهد و اصلاحشان می‌کند. او طرح را در شروع کار روی دیوارکشیده و حالا تقریباً کارش نظاره است، به جز زمانی که قلم‌مو را از دست کسی می‌گیرد تا چیزی را اصلاح کند یا تغییر دهد. آن سوتر، کارشناس اجتماعی دفتر توسعه کناری ایستاده و بچه‌ها هرکاری داشته باشند، به او می‌گویند. فاطمه آینه کسی است که بچه‌ها را از مدرسه محله انتخاب کرده تا به تکه کوچکی از محل رنگ ببخشند. دخترها ۹ نفرند. ۶ نفرشان خواهران دوقلویند و بقیه دوستان هم مدرسه‌ای‌اند.

«پانیذ صلاح‌بین» شوق زیادی برای‌کاری که انجام می‌دهد، دارد. این را می‌شود در چشم‌هایش دید و در سرعتی که در کار دارد. می‌گوید از مدرسه با این کار و این گروه آشنا شده است. رنگ‌آمیزی برایش جذاب است و بعد از دیواری که با همین بچه‌ها در مدرسه رنگ کرده، برای نقاشی این دیوار محله‌شان هم داوطلب شده است. نقاشی این دیوار البته تنها چیزی نیست که برای ذهن ۱۵ ساله‌اش جذاب است.

با لبخند و با لحنی شبیه اعتراف می‌گوید: «چند ساعت با هم هستیم و خیلی خوش می‌گذرد.» او از طرح هم حرف می‌زند و از تصمیمشان برای کشیدن این طرح می‌گوید: «اول قرار بود طرحمان یک دختربچه از کودکان‌کار باشد، اما بعد به این نتیجه رسیدیم که در نقاشیمان هم دختر داشته باشیم و هم پسر. این شد که یک دختر و یک پسر کشیدیم که یکی گل در دست دارد و دیگری فال می‌فروشد.»
او از دیدن بچه‌های کار در خیابان‌ها ناراحت می‌شود: «با این طرح می‌خواستیم بگوییم بچه‌های ایران می‌توانند به تک‌تک آرزوهایشان برسند. هیچ‌کدام از ما بچه‌ها فرقی با هم نداریم و باید به همه آرزوهایمان برسیم. این رویای ماست.»
پانیذ آن‌طور که می‌گوید با محله‌شان آشناست و مشکلاتش را کم و بیش می‌شناسد، از جمله بافت فرسوده محله را.

با دست دیوارهای کهنه و خاکستری خانه‌ها را نشان می‌دهد و می‌گوید: «در محله ما خانه‌های فرسوده زیاد است. کنار همین دیوار هم دیوار خانه‌های فرسوده است و کهنگی آنها را بیشتر نشان می‌دهد. در ضمن ما در محله سطل زباله نداریم و نظافت هم مرتب انجام نمی‌شود.»

  •  این بچه‌های مظلوم

صورت «روژان فرهبد» رنگی است. روسری سفیدش هم حالا شبیه یک پالت رنگ شده است. رنگ می‌کند و بی‌هیچ واهمه‌ای ته‌مانده رنگ قلم‌مو را روی روسری‌اش می‌کشد تا تمیزش کند. او هم از مدرسه با گروه آشنا شده و کار نقاشی روی دیوار مدرسه را تجربه کرده است. نقاشی برایش جدی است و کلاس نقاشی هم می‌رود: «نقاشی را از بچگی دوست داشتم و متوجه شدم در آن استعداد دارم. وقتی هم در مدرسه از بچه‌ها پرسیدند چه کسی نقاشی‌اش خوب است و می‌تواند در پروژه نقاشی دیواری شرکت کند، در آن مشارکت کردم.»
او دوستدار رنگ‌های روشن است چون دیدنشان روحیه می‌دهد. از بچه‌های کار و انتخاب موضوع نقاشی‌شان هم حرف می‌زند: «سوژه‌های مختلفی برای کار داشتیم، اما در نهایت‌ به این طرح از بچه‌های کار رسیدیم. دوست داشتیم این موضوع را کار کنیم؛ چون بچه‌های کار مظلومند. آنها کار می‌کنند و پولشان در جیب خودشان نمی‌ماند.»
بچه‌ها همچنان مشغولند. با هم شوخی می‌کنند، به هم کمک می‌کنند و در کنار هم کار را پیش می‌برند. یاسمن نوری پشت یک پلکش رنگی شده است، دست‌هایش هم. می‌گوید: «دوست داشتم برای زیباسازی شهر و محله‌ام‌کاری کنم. نقاشی را هم دوست دارم و اصولاً در کارهای هنری خوبم.»
او از نقاشی که حالا کم‌کم شکل گرفته حس خوبی دارد چون باعث می‌شود مردم بفهمند کودکان‌کار وجود دارند و باید به آنها توجه کنند. به نظر او دیواری هم که رویش نقاشی شده برای این کار مناسب است چون دیوار تقریباً بزرگی است و به راحتی دیده می‌شود. اما یاسمن ۱۵ ساله برای کارهای بعدی هم ایده دارد: «پیشنهاد داده‌ام سطل‌های زباله محله را رنگ کنیم. این کار باعث می‌شود زشت نباشند و اهالی رغبت کنند برای گذاشتن زباله کنار آنها بروند.»

  •  نمایش روشنایی‌ها

«یاسمین نوری» خواهر دوقلوی یاسمن است. با این وجود شباهت چندانی به هم ندارند، جز در شوقشان برای تمام کردن این نقاشی. می‌گوید: «با خانم آینه تابستان سال پیش در مدرسه آشنا شدم. طرح‌هایی را روی دیوار مدرسه کار کردیم و بعد از آن نقاشی‌های دیگری هم کشیدیم؛ یعنی این نخستین تجربه‌مان در نقاشی دیواری نیست.»
یاسمین درباره طرح هم می‌گوید: «آقای کامیار چند گزینه برای موضوع این نقاشی ارائه داد. می‌توانستیم یا درباره معتادان کار کنیم یا بچه‌های کار. ما هم بچه‌های کار را انتخاب کردیم.»
به نظر او این دست نقاشی‌ها زشتی‌های دنیا را می‌پوشانند و پیامدها و پیام‌های خوبی هم دارند. این نقاشی به دیده او فقط درباره کودک‌کار نیست. روشنایی را نشان می‌دهد.
چهار ساعت از شروع کار انرژی دخترها هنوز سرشار از انرژی‌اند. صدای حرف زدنشان یک لحظه قطع نمی‌شود. خانمی‌از اهالی از خانه کناری بیرون می‌آید و به صدای آنها اعتراض می‌کند. بچه‌ها و مربی‌هایشان عذرخواهی می‌گنند. خانم آینه به بچه‌ها تذکری می‌دهد که البته فقط یک دقیقه کارساز است.

بعد از آن دو باره صدای دخترها کوچه را پر می‌کند. «زینب اروش» مشغول تمیز کردن ماشینی است که رویش رنگ ریخته‌اند. می‌خندد و روی کاپوت ماشین آب می‌ریزد و آن را با دستمال تمیز می‌کند. می‌گوید: «دفعه‌های قبل اهالی خیلی خوب با برخورد کردند. حتی از ما می‌پرسیدند چیزی لازم نداریم. خیلی هم از ما تشکر کردند. اما الان ظاهراً اذیت کرده‌ایم! ‌» برایش خوشایند است که یک دیوار کثیف را به دیواری رنگی با موضوعی مهم تبدیل کرده‌اند.

  •  و پایان کار

چند دقیقه پیش صحبت از این بود که کار را همین امروز تمام کنند. اما حالا نزدیک ساعت ۵ کار را تعطیل می‌کنند. هم بچه‌ها خسته شده‌اند و هم مربی‌ها. نقاشی نیمه‌کاره از شهری خاکستری در زیر تصویر و بادکنک‌هایی رنگی در بالا باقی می‌ماند تا فردا کامل شود.

گفت‌وگو با مربی نقاشی بچه‌ها که به آنها کار نقاشی دیواری را یاد داد
رنگ امیدواری را برگزیدیم

سینا کامیار کارشناس ارشد شهرسازی است. اما بیشتر در حوزه زیباسازی فعال است. ضمن اینکه پروژه‌های نقاشی دیواری سازمان زیباسازی را اجرا می‌کند. در کار نقاشی دیوار خیابان نصرآبادی در خیابان سبلان او مربی بچه‌هاست و آنها را در کشیدن این نقاشی هدایت کرده است. او البته پیش از این هم با نوجوانان کار کرده است.

  کار شما شهرسازی است. چه شدکه به نقاشی آن هم با کمک کودکان و نوجوانان علاقه‌مند شدید؟
یکی ازپروژه‌های من در دانشگاه راجع به کودکان و شهر بود. به دلیل این پروژه تحقیقات زیادی کردم و بعد هم به دفاتر توسعه محلی معرفی شدم. می‌خواستم با کمک این نوجوانان محله‌شان را به جای زیباتری تبدیل کنم.


  چطور با دفتر توسعه محلی سبلان آشنا شدید؟
این کار در واقع پروژه‌ای بود که از طرف این دفتر تعریف شده بود. من پیش از این در دروازه غارکاری شبیه به این را انجام داده بودم. در آنجا هم دفتر توسعه محلی بچه‌ها را به من معرفی کرد و در جلسه‌هایی با توجه به مشکلات منطقه به یک طرح رسیدیم. به دفتر توسعه محلی سبلان هم بر اساس‌کاری که انجام داده بودم و تجربه‌ای که داشتم، معرفی شدم.


  کار چطور شروع شد؟
اول جلسه‌هایی گذاشتیم و با بچه‌ها حرف زدیم. البته با بچه‌ها ناآشنا بودم و طول کشید تا از هم شناخت پیدا کردیم. چند جلسه درباره مشکلات محله صحبت کردیم و چند جلسه هم به آموزش گذشت. در آخر به این طرح از بچه‌های کار رسیدیم.


  بچه‌ها چه مشکلات دیگری را مطرح کرده بودند؟
علاوه بر کودکان کار، بچه‌ها از اعتیاد، آلودگی‌های زیست‌محیطی و زباله‌ها هم صحبت کردند. گفتند سطل زباله نیست، کوچه‌ها تاریکند و فضای سبز هم در محله ندارند. بعد به این نتیجه رسیدیم که معایب را تصویر نکنیم و اگر از بچه‌های کار هم می‌گوییم زیبایی در کارمان باشد.


  از طراحی‌تان برای این کار بگویید.
طرح ۲ قسمت دارد. در پایین کار شهر سیاه را می‌بینیم، اما در بالا این بچه‌ها را می‌بینیم که رنگی‌اند و امیدوار.


  کار با این نوجوانان چطور بود؟
من از قبل با بچه‌ها کار کرده بودم و می‌دانستم کار با آنها چطور است. اول خیلی شیطنت داشتند، اما از جلسه دوم صمیمی‌شدند. حتی زودتر از من به کلاس می‌رسیدند و مشتاق بودند چیزهای بیشتری یاد بگیرند. من قرار نبود اصولی مانند پرسپکتیو را به آنها آموزش دهم، اما خودشان می‌خواستند یاد بگیرند و برایش انگیزه داشتند.

کارشناس اجتماعی دفتر توسعه محلی دبستان از رنگ‌آمیزی دیوار محله می‌گوید
ایجاد حس تعلق خاطر به محله در نوجوانان

کار نقاشی روی دیوار خیابان نصرآبادی از فعالیت‌های دفتر توسعه محلی محلی ارامنه، حشمتیه و دبستان است. «فاطمه آدینه» کارشناس اجتماعی این دفتر در این کار بسیار فعال بوده است. هرچند خودش می‌گوید تنها یک تسهیلگر است. او از شکل‌گیری این کار که قرار بوده زودتر از اینها انجام شود، می‌گوید:

  چه مدت تجربه کار در دفاتر توسعه محلی را دارید؟
امسال، سومین سالی است که در دفتر توسعه محلی ارامنه و دبستان هستم. قبل از آن در منطقه ۱۶ و در باغ آذری بودم و با نوجوانان کار می‌کردم.


  با انجام چنین کارهایی چه اهدافی را دنبال می‌کنید؟
اصولاً هدف این است که بچه‌ها را توانمند کنیم وکاری کنیم که به محله‌شان احساس تعلق خاطر پیدا کنند. ما کارمان را از مدارس شروع کردیم. بیشتر مدارس این محله فرسوده‌اند. با مشارکت بچه‌ها توانستیم حداقل دیوارهای مدرسه را رنگی کنیم تا بچه‌ها احساس بهتری از بودن در مدرسه داشته باشند. نخستین کارها هم در مدرسه با استفاده از هندسه نقوش خلق شدند. با این کار هم محیط برای بچه‌ها بهتر می‌شد و هم حس مشارکت اجتماعی و مسئولیت‌پذیری در آنها شکل می‌گرفت و رشد می‌کرد. ضمن اینکه قدرت خلاقیت آنها هم بالا می‌رفت و کار گروهی را یاد می‌گرفتند.


  در باره این کار توضیح بدهید.
ما در این محله هیچ فضای سبزی نداریم. احساس کردیم با کشیدن این نقاشی یک فضای رنگی در خیابان ایجاد می‌شود. در آن مخصوصاً از رنگ‌های شاد استفاده کردیم تا حس خوبی در مخاطب ایجاد کند. بعد هم متوجه شدیم در محله فضای بی‌دفاع زیاد داریم که یا تبدیل به پاتوق معتادان شده‌اند یا بی‌استفاده مانده‌اند. با بچه‌ها سعی کردیم این فضاها را از شکل بدی که پیدا کرده‌اند، بیرون بیاوریم.


  بچه‌ها هم در پیدا کردن دیوار و فضای مناسب برای این کار شریک بودند؟
بله. وقتی با پسرها کار می‌کردیم کوچه‌ها را گشتیم و این فضاها را پیدا کردیم. با پسرها روی دیوارها هندسه نقوش ترسیم کردیم.


  تمام بچه‌ها را از مدارس محله انتخاب می‌کنید؟
بله. در مرحله شناسایی با مدیران مدارس صحبت کردیم و خواستیم بچه‌های مستعد در این زمینه را به ما معرفی کنند. کسانی را می‌خواستیم که با هنر آشنا باشند و خلاقیت هم داشته باشند. من هم در این زمینه فقط تسهیلگر بودم. یعنی بچه‌ها را شناسایی کردم و آنها را به مربی که انتخاب شده بود، سپردم. همه کارها هم با همکای مربی و بچه‌ها شکل گرفت و قسمتی از محله شکل بهتری پیدا کرد.

کد خبر 556136

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha