میگویند از هر ۴ زن ایرانی بالای ۵۰ سال، یک نفر به پوکی استخوان مبتلاست. کمتحرکی و عادات غلط غذایی از جمله دلایلی هستند که باعث شدهاند جوانان ایرانی زودتر به استقبال بیماریای بروند که اکنون به عنوان بیماری خاموش از آن یاد میشود. اما شاید مقصر این اتفاق، تنها این ۲ عامل نباشند.[حقایقی درباره پوکی استخوان]
سهشنبه به فرهنگسرای دختران رفتم؛جایی که چند وقتی است کارگاههای آموزشی عمومی در رابطه با بیماریهایی که مردم ما کمتر با عوارض آنها آشنا هستند، برگزار میشود.
آن روز هم نوبت اطلاعرسانی درباره پوکی استخوان بود. تا قبل از ورود به سالن آمفیتئاتر تصورم این بود که با توجه به نام فرهنگسرا تعداد زیادی از جوانان مثلا زیر ۳۰ سال را میبینم که مشتاقانه منتظر کسب آگاهی بیشتر در زمینه این بیماری، آن هم از زبان یک متخصص مرتبط هستند، ولی چیزی که با عنوان «کارگاه پیشگیری از پوکی استخوان در فرهنگسرای دختران» برگزار شد و از چند روز قبل خبرش را به همه خبرگزاریها فکس کرده بودند و احیانا در بیلان کار مسئولان فرهنگسرای دختران هم موارد شبیه آن بسیار دیده میشود، چیزی نبود جز یک جلسه ساده که در آن یک پزشک عمومی برای حدود ۲۰ تا ۳۰ زن و مرد میانسال، صحبتهای تکراریای را که بارها از تلویزیون شنیدهایم و در روزنامهها خواندهایم مطرح کرد.
شک نیست که برگزاری کارگاه های آموزشی برای همه افراد و سنین اقدام مبارک و مفیدی است اما در این هم شکی نیست که پوکی استخوان بیماریای است که از جوانی باید به آن فکر کرد.
آیا افراد مسن مبتلا به پوکی استخوان همان افرادی نیستند که از جوانی در معرض خطر این بیماری بودند؟ آیا همین افرادی نیستند که در جوانی نه تجربهای از تحرک و ورزش کافی داشتند و نه با یک رژیم مطلوب و پیشگیری کننده از پوکی استخوان آشنا بودند؟
هر اصلاحی در نتیجه فرهنگسازی صحیح و اطلاعرسانی مناسب، نتیجهبخش خواهد بود و تثبیت خواهد شد. اما آیا فرهنگسازی بدون حضور قشری که شاید اغلب آنها بیماران آینده باشند، فایدهای هم خواهد داشت؟
از حدود ۲۰ سال پیش، در کشوری مثل انگلیس، در تمام بیمارستانها، هر بیماری با هر علتی که وارد میشد، باید فرمهای مخصوص پوکی استخوان را برای سرشماری پر میکرد و کسانی که فرم را پر میکردند بروشورهای آموزشی پیشگیری از این بیماری به درب منازلشان میرفت.
این فقط یک مثال برای مسئولان فرهنگسرای دختران است که گمان میکنند همینکه فراخوان دادند و جلسهای را به ابتداییترین شکلش برگزار کردند، تمام رسالتشان را برای آموزش بهداشت عمومی در قبال مردم انجام دادهاند.
در سال ۲۰۰۲ سازمان جهانی بهداشت ۵ بیماری را به عنوان کشندهترین بیماریها اعلام کرد. این ۵ بیماری شامل سرطان، ایدز، بیماریهای قلبی و مغزی و پوکی استخوان بودند.
جوانان ما چقدر از این بیماریها میدانند؟ با وجود همه این عقبماندگیها آیا باز هم میتوانیم بگوییم با برگزاری کارگاههای اینچنینی در ارائه خدمات آموزشی به مردمی که در معرض خطر این بیماری خاموش هستند، موفق عمل کردهایم؟