یکی از معروف‌ترین مجموعه‌داران کارت پستال و پاکت نامه تاریخی ایرانی است و بیش از نیمی از عمرش را به جست‌وجوی تاریخ در لابه‌لای این اقلام فیلاتلیک(هر آنچه مربوط به هنر تمبرشناسی باشد) صرف کرده است.

گرد جهان در جستجوي تاريخ ايران

همشهری آنلاین_مرضیه موسوی: «سام شمس‌آبادی» ۴۱ ساله از جوانی به بلژیک مهاجرت کرده. با این حال نمایشگاه‌هایی که چند سال یکبار در تهران برگزار می‌کند به رویداد مهمی برای مجموعه‌داران تبدیل شده است. او این روزها نمایشگاهی در موزه پست و نمایشگاهی اختصاصی در برج میلاد برگزار کرده تا کارت پستال‌های دوره قاجار را به نمایش بگذارد.

او که نتیجه سردار اسعد بختیاری، فاتح تهران در دوره مشروطه است، می‌گوید: «همه چیز از وقتی شروع شد که تصویر آشنای پدرپدربزرگم را در میان کارت پستال‌های قدیمی در پاریس دیدم. برایم جالب شد درباره آن بیشتر بدانم. خیلی زود وارد دنیای کارت پستال‌های قدیمی شدم و تازه فهمیدم بخش مهمی از تاریخ کشور ما روی این کارت پستال‌ها، ثبت و در تمام دنیا پخش شده است.» حالا بیش از ۵ هزار و ۸۰۰ کارت پستال از تاریخ ایران در کلکسیون خود دارد که برخی از آنها تنها اسناد باقیمانده از برخی رویدادهای تاریخی کشور در دوره قاجار است.  

«شنبه‌ها و یکشنبه‌ها سر و کله تمبرفروش‌ها و کارت پستال‌فروش‌ها در دکه‌های کوچکشان در خیابان شانزه‌لیزه پاریس پیدا می‌شود. چیزی شبیه به همین خیابان پست خودمان در میدان توپخانه. اما با سر و شکلی بهتر و ساماندهی شده. ۲۰ ساله بودم که در بساط یکی از این کارت پستال‌فروشی‌ها تصویری آشنا دیدم؛ تصویر پدربزرگ پدری‌ام، سردار اسعد بختیاری.

این کارت پستال مرا پرت کرد به تهران، به خانه مادربزرگ پدری‌ام که همین تصویر قاب شده را روی دیوار تالار اصلی گذاشته بود.» قصه بیش از ۵ هزار و ۸۰۰ کارت پستال تاریخی که سال‌هاست شمس‌آبادی از شهرهای مختلف اروپا جمع‌آوری کرده از همین‌جا شروع می‌شود؛ از گشت‌وگذار در تاریخ و تلاش برای شناخت بیشترتاریخ کشور. به‌خصوص در زمان فتح تهران به دست پدربزرگ پدری‌اش، سردار اسعد بختیاری. کسی که فاتح تهران بعد از به توپ بستن مجلس بود و برای احیای مشروطه بعد از واقعه قدم برداشت. شمس‌آبادی می‌گوید: «۲۰ ساله بودم.

تا پیش از آن مادربزرگم قصه‌های زیادی درباره خانواده پدرم تعریف کرده بود و با وقایع تاریخی آن زمان آشنا بودم. با این حال دیدن تصویر سردار اسعد در آن سوی دنیا روی کارت پستالی قدیمی برای من خیلی جالب بود. بعد از آن دنیای کارت پستال‌های قدیمی برای من جذاب‌تر شد. خیلی زود فهمیدم روی این کارت پستال‌های به ظاهر ساده گوشه مهمی از تاریخ وجود دارد.»

  • دنیای فیلاتلیک

درهای دنیای فیلاتلیک، دنیای کارت پستال و پاکت‌های نامه خیلی زود به رویش باز شده بود. کارش شده بود گشت زدن میان بساط کارت پستال‌فروش‌ها و گشتن میان اسناد و نامه‌های قدیمی؛ جایی که می‌دانست گوشه‌ای از تاریخ کشور در آن، ثبت و لابه‌لای تاریخ گم شده است. شمس‌آبادی می‌گوید: «برای پیدا کردن این تصاویر و کارت‌پستال‌ها سراغ حراجی‌ها رفتم.

می‌خواستم تصویر یک بختیاری را بخرم. تمام پولی که در جیبم داشتم ۶۰ یورو بود. آن روز پولم به خرید این تصویر نرسید و بسیار ناراحت شدم. در همان حراجی خانمی سراغم آمد و نشانی بازار مکاره‌ای را داد که در آن می‌توانستم چیزهایی را که به دنبالش هستم پیدا کنم. آن زن نصیحتی هم برای من داشت. گفت: اگر می‌خواهی چیزی در این بازار نصیب تو شود قبل از طلوع آفتاب به آنجا برو. سپیده که می‌زند، روشنی روز که از راه برسد دیگر چیزی برای تو آنجا نخواهد بود.»صبح زود بود که خودش را به آن نشانی رساند. خبری نبود؛ بازاری شبیه همه بازارهای دیگر. فردا کمی زودتر رفت.

کامیون‌ها و ماشین‌هایی را دید که بار خود را بسته بودند و می‌رفتند. روز بعد هوا هنوز تاریک بود که خود را به بازار رساند؛ بساط کارت پستال‌ها و کاغذها و تمبرهای قدیمی و عتیقه را دید که آنچه او دنبالش می‌گشت را با قیمتی بسیار ارزان‌تر می‌فروختند: «این قانون همه بازارهای مکاره دنیاست.

از آن به بعد کارم شد رفتن به این بازارها و جست‌وجوی اسناد و کارت پستال‌های تاریخی ایران. دنبال تاریخچه‌ای می‌گشتم که سال‌های گذشته در کشورم، ثبت و به واسطه کارت پستال از آنجا خارج شده بود. وقتی به بلژیک رفتم شهر به شهر تمام بازارچه‌های مکاره را می‌گشتم و آنچه دنبالش بودم را جست‌وجو می‌کردم. برای رفتن به همه این شهرها و بازارها هم طوری برنامه‌ریزی می‌کردم که قبل از طلوع آفتاب و روشنایی روز به بازار برسم.» شهرهای زیادی را در بلژیک، آلمان، فرانسه، لوکزامبورگ و دیگر کشورهای اروپایی زیر پا گذاشته بود تا بتواند گنجینه امروزش را جمع‌آوری کند.

  • از بلژیک تا برج میلاد

بیش از ۲۰ سال است که شهرهای مختلف را برای پیدا کردن کارت پستال‌ها و پاکت‌های نامه ایرانی زیر پا گذاشته است. از حراجی‌های مختلف تا بازارهای فروش عتیقه و اقلام فیلاتلیک. گنجینه بزرگش از عکس‌ها و کارت پستال‌ها و پاکت نامه‌هایی که هرکدام روایتگر ایران دوره قاجار و زندگی مردم آن روزگار است پر شده. با این حال هنوز اسناد و کارت‌ها و نامه‌های زیادی در حراجی‌ها و بازارهای عتیقه دنیا از این تاریخچه وجود دارد. شمس‌آبادی می‌گوید: «من تمام پولم را صرف جمع‌آوری و نگهداری از این کارت‌ها کرده‌ام.

وارد شدن به دنیای فیلاتلیک زندگی مرا دگرگون کرد. با این حال هنوز هم در گوشه و کنار دنیا اقلامی را می‌بینم که پولم به خریدشان نمی‌رسد. در این سال‌ها چندین بار به ایران آمدم و از مسئولان مختلف خواستم برای حفظ این گنجینه مهم تاریخی‌کاری انجام دهند. همه تعریف و تمجید کردند اما کسی به‌صورت جدی وارد این قضیه نشد. امسال هم همین درخواست را از مسئولان کشور دارم. افرادی که دلشان برای تاریخ این کشور می‌سوزد باید برای تهیه و حفظ این اسناد قدمی بردارند. کارت‌ها و پاکت‌های نامه‌ای هست که من توان خریدن آنها را ندارم. اما تهیه آنها برای وزارت پست هزینه‌ای ندارد.

اکنون در موزه پست یا دیگر موزه‌هایی که این اسناد تاریخی را نگهداری می‌کنند چه گنجینه‌ای از این کارت پستال‌ها یا پاکت‌های نامه‌ وجود دارد؟» او امسال هم راهی ایران شده تا با برپایی نمایشگاهی از کارت پستال‌ها و پاکت‌های نامه در برج میلاد و موزه پست، اهمیت این اسناد تاریخی را به رخ بکشد و گوشه کوچکی از کلکسیون شخصی‌اش را برای علاقه‌مندان به نمایش بگذارد.  

  • زمان منتظر کسی نمی‌ماند

پاکت‌های نامه‌ای که از شهرهای مختلف جمع‌آوری کرده بود، وجه مشترکی داشتند که شمس‌آبادی خیلی زود متوجه آن شد؛ دستخط و نشانی مشابه. به همین دلیل تصمیم گرفت سراغ نشانی‌ها برود تا چیزهای بیشتری درباره سرنوشت آدم‌هایی که اسم و نشانی‌شان پشت پاکت‌های نامه بود، بگیرد: «سراغ نشانی‌ها رفتم. خیلی زود متوجه شدم آدم‌هایی که نشانی‌شان پشت این پاکت‌ها بود اغلب بلژیکی‌هایی بودند که در برهه‌ای از تاریخ به‌عنوان مستشار در ایران فعالیت می‌کردند. اما گاهی اتفاقات تلخی در این رفتن و گشتن‌ها رخ می‌داد.

به در بسته خوردم. گاهی دیگر خانه‌ای در آن نشانی وجود نداشت. یکبار وقتی زنگ خانه‌ای را زدم مرد سالخورده‌ای در را باز کرد و گفت: ۲۳ سال دیر آمدی. کسی که دنبالش می‌گردی سال‌هاست فوت کرده. اصرار کردم که بیشتر بدانم. گفت: فردا بیا. فردا دوباره به آنجا رفتم. مرد مرا به خانه دعوت کرد. اتاقی را نشانم داد که درهایش ۲۳ سال بسته بود. در را که باز کردم انبوه گرد و خاک به سر و صورتم سرازیر شد. گفت: ۲۳ سال کسی در این اتاق را باز نکرده بود؛ تو این کار را کردی. من افسوس می‌خوردم. چون تاریخ کشورم در آن اتاق خاک گرفته بود.»

کارت پستالی را که عکسی از خیابان سپه روی آن نقش بسته است نشان می‌دهد: «آن مرد معمار این ساختمان بود. زمان منتظر کسی نمی‌ماند. می‌گذرد و همه چیز را پشت سر می‌گذارد. من مدام فکر می‌کردم دیگر چه فرصت‌هایی بوده که من از دست داده‌ام و چه شنیده‌هایی از تاریخ کشورم بوده که به همین سادگی به گوش کسی نرسیده و از بین رفته است؟» از معجزه کارت پستال‌ها می‌گوید که تاریخ را در زمان رویداد یک حادثه ثبت کرده‌اند و حالا به‌عنوان اسنادی مهم از تاریخ ایران می‌توان روی آنها حساب کرد: «وقتی عکسی از یک عمارت یا یک رویداد تاریخی وجود دارد، دیگر نمی‌توان آن را انکار کرد.

حتی اگر امروز هیچ اثری از آن فرد یا ساختمان یا رویداد باقی نمانده باشد. اگر من امروز از ساختمان شهرداری میدان توپخانه کارت پستالی دارم دیگر کسی نمی‌تواند وجود این ساختمان در قرن گذشته را انکار کرد. کارت پستال ویژگی‌های منحصربه فردی دارد که آن را به سندی ارزشمند از گذشته و تاریخ هر کشور تبدیل می‌کند؛ سبک و کوچک و سندی تاریخی است و هر رویدادی را می‌تواند ثبت کند.

مهم‌تر از همه اینکه می‌توان آن را با خود به هر کجای دنیا برد. یا به همراه نامه به آن سوی دنیا ارسال کرد. سندی از تاریخ است که خیلی زود و خیلی آسان منتشر می‌شود. نمی‌توان آن را از بین برد و نابود کرد. چه کسی می‌تواند مدعی شود که می‌تواند همه کارت پستال‌های یک کشور را نابود کند و از بین ببرد؟ درحالی که نمی‌داند چند کارت پستال در چه زمانی به چه مکانی برده یا ارسال شده‌است. عادت شاهان در گذشته این بوده که با به قدرت رسیدن، کتاب‌ها و اسناد گذشته را نابود می‌کردند. ‌کاری که محمدعلی‌شاه تصمیم به انجام آن گرفت. اما آیا می‌توانست در تک تک خانه‌های دنیا را بزند و بگوید: اگر کارت پستالی دارید به من بدهید. چون می‌خواهم آن را نابود کنم.»

  • قصه‌های کارت پستالی

کلکسیون کارت پستال‌های سام شمس‌آبادی، مجموعه‌ای از تاریخ ایران را در دوره قاجار روایت می‌کند؛ از کارت پستالی مربوط به ساخت مدرسه‌ای در مرند تا پوشش زنان دوره قاجار و معماری خیابان‌های شهرها از جمله تهران در این دوره. اسناد منحصربه‌فردی هم در این میان به چشم می‌خورد که کمتر اثری از آن در تاریخ می‌توان پیدا کرد؛ نمونه‌اش داستان سفر اتابک به ژاپن. روایت سام شمس‌آبادی از این عکس را می‌خوانید: 
«یک روز در جست‌وجوهایی که برای کارت پستال و پاکت نامه داشتم به تصویری برخوردم که در آن میرزا علی اصغرخان اتابک را در میان تعدادی از رجال ژاپنی نشان می‌داد. تا پیش از آن چیزهایی درباره این سفر شنیده بودم اما هرگز سندی درباره این سفر به چشمم نخورده بود.

نبود سندی درباره این سفر باعث شده بود دیدار اتابک با ژاپنی‌ها در تاریخ محو شود. اما این عکس کارت پستالی نشان می‌داد چنین واقعه‌ای حتماً رخ داده است و سند مهمی برای آن به شمار می‌رفت. کارت پستال‌هایی از این دست در مجموعه من کم نیست؛ عکس‌هایی که تنها سند موجود از یک واقعه تاریخی هستند و همین موضوع اهمیت و ارزش آن کارت‌ها را دوچندان می‌کند.

برخی از این کارت پستال‌ها درواقع عکس‌هایی هستند که در لحظه گرفته شده و به‌صورت کارت پستال و تنها در یک نسخه چاپ شده است. بعد از چاپ هم معمولاً به مقصد خاصی ارسال شده‌اند. به همین دلیل از این کارت پستال در دنیا فقط یک نمونه وجود دارد. اکنون حداقل ۱۰۰ کارت پستال در مجموعه من وجود دارد که منحصربه‌فرد هستند و در هیچ مجموعه عکس و کارت پستال دیگری نمونه آن پیدا نمی‌شود.»

  • غرق شدن در دنیای «فیلاتلیک»

شناخت اقلام فیلاتلیک و اسناد تاریخی نیاز به تبحر و تجربه زیادی دارد. شمس‌آبادی از آدم‌هایی می‌گوید که به دلیل علاقه وارد این دنیا شده‌اند اما به دلیل نداشتن آگاهی کافی مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند.

کارت پستال‌های تقلبی یا کپی‌هایی که در نگاه اول اصل به نظر می‌رسند نمونه شایعی از این کلاهبرداری‌هاست که افراد زیادی را در دام خود گرفتار کرده: «من آدم‌های زیادی را می‌شناسم که وارد دنیای فیلاتلیک شده‌ و به دلیل آشنا نبودن با این فضا، پولشان را از دست داده‌اند و در عوض اسناد تقلبی به دستشان رسیده است. برای این کار در کنار آشنا بودن به نوع این کارت‌ها و میزان ارزش هر کدام، باید با وقایع تاریخی هم آشنا بود.»

کد خبر 560836

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha