بهطور کلی، واحدهای سیاسی خاورمیانه همواره با موضوعی به نام «تهدید امنیتی» روبهرو هستند. تهدیدات برای اینگونه واحدهای سیاسی را میتوان امری تکرارشونده، تغییرپذیر و مخاطرهآمیز برای امنیت ملی جمهوری اسلامی نیز دانست.
بهخاطر وجود چنین تهدیداتی است که واحدهای سیاسی ترجیح میدهند تا از طریق «تولید قدرت و بازدارندگی مؤثر» زمینههای لازم برای تامین امنیت ملی خود را فراهم آورند.
تهدیدات انجامگرفته توسط مقامات اسرائیلی و همچنین گزارشی که «سیمور هرش» در روزنامه «نیویورکر» منتشر نمود را میتوان بهعنوان بخشی از تهدیدات احتمالی علیه امنیت ملی ایران دانست.
اما واقعیتهای موجود بیانگر آن است که تحقق چنین هدفی در کوتاهمدت امکانپذیر نیست.
اگرچه، زیرساخت تفکر و رویکرد استراتژیستهای کشورهایی همانند آمریکا و اسرائیل مبتنی بر بهکارگیری الگوهایی تهدیدآمیز علیه جمهوری اسلامی ایران است، اما اجرایی کردن اینگونه تهدیدات نهتنها برای کشورهای یادشده امکانپذیر نیست، بلکه درصورت گسترش سطح تهدیدات، واکنشهایی از سوی نهادهای داخلی آن کشورها نیز حاصل خواهد شد.
دلایل چنین امری را میتوان در ارتباط با این شاخصها مورد توجه قرار داد:
1 - بسیاری از نخبگان سیاسی و نهادهای قدرت امنیتی آمریکا درگیر طراحی رفتار راهبردی آن کشور در دوران جدید هستند.
شواهد نشان میدهد که هماکنون عصر انتقال در ساختار سیاسی آمریکا بوده و چنین روندی میتواند زمینه ایجاد تعامل در فضای سیاسی و امنیتی آن کشور را بهوجود آورد.
بسیاری از مطالبی که منتشر میشود، مربوط به کار ویژه رئیسجمهور جدیدی است که از ژانویه 2009 وارد کاخ سفید خواهد شد. بنا بر این انجام اقدامات نظامی علیه ایران نمیتواند بهعنوان اولویت امنیتی آمریکا محسوب شود.
2 - اگرچه اسرائیلیها مانور نظامی خود را در منطقه یونان و مدیترانه شرقی به انجام رساندهاند، اما اجراییسازی و تحقق آن در کوتاهمدت نمیتواند در حوزه جغرافیایی دیگری تحقق یابد.
اسرائیلیها برای انجام چنین عملیاتی نیازمند بهرهگیری از پایگاههای نظامی ترکیه هستند. هماکنون نخستوزیر و رئیسجمهور ترکیه از «حزب عدالت و توسعه» بوده و از سوی دیگر این کشور با مقولهای به نام تهدیدات امنیتی ناشی از کنش گروههای کردی روبهروست.
بنا بر این ترکیه قادر نخواهد بود تا امکانات لازم را برای اجراییسازی تهدیدات اسرائیل علیه ایران فراهم سازد.
3 - در ساختار سیاسی آمریکا و اسرائیل گروههای متعددی وجود دارند که مخالف جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران هستند.
گروههای ضدجنگ نهتنها در حوزههای اجتماعی فعالیت دارند بلکه در ساختار سیاسی آمریکا و اسرائیل نیز از جایگاه مؤثر و تعیینکنندهای برخوردارند. چنین نیروهایی تاکنون مخالفت جدی و گسترده خود را علیه سیاستهای جنگطلبانه گروههای افراطی به انجام رسانده و حتی موانع ساختاری را نیز بهوجود آوردهاند.
4 - اگرچه نیروهای ضدجنگ در چنین کشورهایی وجود دارند، اما علت اصلی مخالفت آنان با جنگ را نمیتوان ناشی از ادراک صلحجویانه چنین گروههایی دانست.
بهطور کلی، اندیشههای راهبردی در آمریکا و اسرائیل براساس رهیافتهای رئالیستی - نئورئالیستی شکل گرفته است. براساس چنین رویکردی هرگونه اقدام نظامی و رفتار راهبردی باید براساس پیامدهای آن مورد سنجش قرار گیرد.
آنان بر تواناییهای راهبردی ایران و همچنین انگیزه انجام اقدامات تلافیجویانه توسط جمهوری اسلامی ایران تأکید دارند، بنا بر این کشوری که از قابلیت لازم برای انجام اقدامات تلافیجویانه برخوردار است؛
طبیعی است که قادر خواهد بود تا با بسیاری از تهدیدات مقابله نماید. مصاحبه فرماندهی کل سپاه پاسداران را میتوان در قالب نشانههای گفتمان بازدارندگی در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل دانست.
هرگاه کشورها قادر باشند تا در برابر تهدیدات از تواناییهای خود برای انجام اقدامات تلافیجویانه استفاده کنند، در آن شرایط، زمینه برای کاهش تهدیدات فراهم خواهد شد.
لازم به توضیح است که همانگونه که گفتمان بازدارنده نیازمند نشانههایی ازجمله «روایی بازدارندگی» و همچنین «تکرارپذیری کنش بازدارنده» خواهد بود، طبعا در چنین شرایطی امکان انجام تهدیدات علیه جمهوری اسلامی ایران براساس «مدل بازیگر خردمند» حاصل نخواهد شد.