او عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی است، جایی که برخی او را پلی ارتباطی میان کروبی و سایر اصلاحطلبان میدانند. اما گویی در ایفای این وظیفه چندان موفق نبوده است.
اطاعت، دو دوره تجربه حضور در مجلس را دارد و شاید بزرگترین فعالیتش در دوران نمایندگی ارائه طرح استانی شدن انتخابات مجلس بود . این کارشناس و فعال سیاسی در گفتوگو با همشهری عصر میکوشد ضمن ارائه تصویری از جامعه سیاسی امروز ایران، از عملکرد و ایدههای اصلاحطلبان دفاع کند. او به برخی از عملکردهای اصولگرایان انتقاد کرده است و در عین حال تلاش کرده تا تغییرات ایجادشده در تفکرات اصلاحطلبان در سالهای اخیر را توضیح دهد.
- آقای اطاعت بهنظر شما جریانهای سیاسی کشور حول چه محورهایی شکل گرفتهاند؟
از منظرهای متفاوتی میتوان به موضوع پرداخت، از منظر فرهنگی با یک شکاف نوگرا و سنتگرا مواجه هستیم، از منظر اقتصادی، طرفداران اقتصاد آزاد و اقتصاد بسته و از نظر سیاسی گرایشهای دمکراتیک و اقتدارگرایانه. حال براساس هر یک از این شکافها میتوانیم جریانهای سیاسی کشور را شناسایی و جایگاه آنها را تبیین کنیم . برای مثال اگر دو شاخص سیاست و اقتصاد را در نظر بگیریم، از تلاقی این دو شاخص، چهار جریان فکری بروز و ظهور خواهد یافت:
1 - جریان طرفدار اقتصاد آزاد و مشی دمکراتیک در اداره کشور
2 - جریان طرفدار اقتصاد آزاد با مشی غیر دمکراتیک و اقتدارگرایانه
3 - جریان منتقد اقتصاد آزاد با مشی دمکراتیک
4 - جریان منتقد اقتصاد آزاد با مشی اقتدارگرایانه
- برخی جریانات را به ارزشی و ضدارزشی تقسیم میکنند، نظر شما چیست؟
این مسئله بیشتر یک شعار تبلیغاتی است که برخی از جریانهای سیاسی برای رسیدن به اهداف حزبی خود مطرح میکنند. برای مثال میزان بودن رأی ملّت از نکات محوری اندیشه امام خمینی(ره)، قانون اساسی و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی است. کسانی که این ارزش برآمده از مبارزات ملّت ایران را بر نمیتابند آیا صلاحیت آن را دارند که دیگران را به غیر ارزشی بودن متهم کنند.
- در دهه قبل بین کارگزاران سازندگی و مؤتلفه بر سر مباحث اقتصادی مناقشاتی بهوجود آمد. در حالی که هر دو آنها طرفدار اقتصاد آزاد بودند، بگوئید اختلاف آنها در آن زمان چه بوده است؟
از منظر اقتصادی، کارگزاران طرفدار اقتصاد سرمایهگذارانه و صنعتی و مؤتلفه خواهان اقتصاد تجاری از نوع سنتی آن بود. اگر چه هر دو خواهان آزاد سازی اقتصادی بودند؛ امّا به لحاظ محتوایی اختلاف نظر دارند، به ویژه اینکه کارگزاران براثر تجاربی که در عرصه سیاست و حکومت کسب کرده از منظر سیاسی، مشی دمکراتیک را بر مشی اقتدارگرایانه ترجیح داده است.
- چرا جریان مخالف خود را با کلمه اقتدارگرایی نامگذاری میکنید. آیا این نوعی تخریب جریان مقابلتان نیست؟
خوشبختانه طی این سه دهه، تا حدود زیادی دیدگاهها شفاف شده است، با موضع گیریها، مخالفتها، موافقتها و حتی سکوتها میتوان تعهد و پایبندی جریانهای سیاسی به مشی مردمسالارانه را مورد سنجش قرار داد. در جریان انتخابات با یکی از اعضای شاخص جریان اصولگرا مناظره داشتیم.
ایشان در دفاع از ردصلاحیتها مثال جالبی را مطرح کردند و فرمودند؛ وقتی یک شرکت هواپیمایی میخواهد مهماندار انتخاب کند، افراد را گزینش میکند و طبیعی است که این گزینش برای نمایندگی مجلس واجبتر است و شورای نگهبان موظف است نامزدها را گزینش کند و کسانی که فاقد صلاحیت هستند را کنار بگذارد. در پاسخ به این برادر عزیز عرض کردم که در نظام مردمسالار این مردم هستند که وظیفه گزینش را برعهده دارند و نه نهادی مثل شورای نگهبان، مضافاً اینکه برخی از تئوریسینها به راحتی و بدون هیچ تعارفی بهصورتی شفاف و روشن در سخنان خود میگویند که انتخابات یک امر شکلی و ظاهری است و برای اسکات مخالفین مطرح شده است و اصالت و ارزشی برای آن قائل نیستند.
- شما جریانی که خود را اصولگرای اصلاح طلب میشناسد را در کدام یک از طیفهایی که خواندید قرار میدهید؟ و آیا ایجاد این گروه به مفهوم انشعاب در جریان اصولگرا ست؟
هر جریانی دقیقاً مفهوم و هویت نامی که یدک میکشد را ندارد و این طور نیست که دیگر گروهها نیز کاملاً تهی از آن مفهوم باشند. مثلاً اگر گروهی خود را اصلاح طلب میداند به مفهوم این نیست که آنان تنها اصلاح طلب هستند و دیگران هیچ نوع اصلاحاتی را در نظام سیاسی نمیپذیرند و یا برعکس این طور نیست که اصلاح طلبان چون نام اصلاحطلبی را برگزیدهاند به هیچ اصولی پایبند نباشند. با این مقدمه باید در پاسخ به سؤال شما بگویم که ایجاد یک جریان سوم در کشور ما نه تنها جواب نمیدهد که سودی هم برای کشور نداردو جامعهشناسان بزرگ معتقدند نظام دو حزبی بهتر جواب میدهد و باعث ثبات سیاسی میشود.
در کشور ما از آنجا که فرهنگ کار جمعی ضعیف است، با هر نوع اختلاف سلیقهای سعی میکنند بهصورت جریانی جدا، فعال شوند، در حالی که با سعه صدر و تأکید بر اشتراکات میتوانند با یکدیگر کار کنند. من فعالیت و رقابت دو خانواده بزرگ اصلاح طلبی و اصولگرایی را به نفع نظام سیاسی میدانم.
- به انتخابات برگردیم؛ آینده اصلاح طلبان با توجه به شکست هایشان در انتخاباتهای اخیر را چگونه پیش بینی میکنید؟
عنوان شکست که شما به کار میبرید را قبول ندارم. درست است که اصلاح طلبان پایگاه سالهای 76 تا 80 را ندارند ولی این به معنای پیروزی جریان مقابل نیست. اگر نامزدهای اصلاح طلب در مجالس هفتم و هشتم تأیید میشدند، اکثریت مجالس مزبور در اختیار اصلاح طلبان قرار میگرفت. وقتی حدود دو سوم نامزدهای اصلاحطلب رد صلاحیت میشوند، طبیعی است که این دوسوم در اختیار اصولگرایان قرار میگیرد. در انتخابات ریاست جمهوری نهم هم ما به بیتدبیری جریان سیاسی اصلاحات باختیم. اگر به جای چند کاندیدا، یک نفر معرفی میکردیم انتخابات را برده بودیم چراکه مجموع آرای اصلاح طلبان بیشتر از جریان اصولگرا بود.
- در تهران چطور؟ شما در تهران 30 کاندیدا داشتید در حالی که آرای کاندیداهای شما پائین بود؟
در تهران اکثر چهرههای مؤثر ما رد صلاحیت شده بودند و بخشی از طرفداران ما متأثر از این وضعیت در انتخابات شرکت نکردند. مقایسه تعداد شرکت کنندگان در انتخابات مجلس ششم با هفتم و هشتم این مسئله را تأیید میکند. مضافاً اینکه ما درخصوص شمارش آرای تهران مسئله داریم. ما که طبق قانون حق داشتیم نمایندگانی بهعنوان ناظر در شعب اخذ رأی داشته باشیم، در دو سوم حوزهها از این حق محروم شدیم.
- فکر میکنید که اصلاحطلبان باز هم به قدرت برگردند؟
اگر انتخابات رقابتی، آزاد و عادلانه برگزار شود، قطعاً چنین خواهد بود. چراکه اگر قرار است ایران اسلامی ساخته شود با شیوه و روش اصلاحطلبانه بهتر جواب میدهد و مقایسه وضعیت مردم به لحاظ اقتصادی و معیشتی در دورۀ اصلاحات با دوره فعلی بیانگر این موضوع است.
- با توجه به وضعیت فعلی فکر نمیکنید که یک جریان از داخل اصولگرایان جای اصلاحطلبان را پرکند؟
جریان اصلاحطلب یک جریان ریشهدار است و هیچ گروهی نمیتواند جای او را پر کند و تلاشهایی که در این زمینه انجام میشود ناموفق است. در این انتخابات هم رقابت بین جبهه متحد اصولگرایی و اصلاحطلبان بود و سایر جریانها پایگاه و جایگاهی نیفتند.
- با توجه به وضعیت فعلی پیشبینی شما در مورد انتخابات ریاست جمهوری سال آینده چیست؟
از منظر سیاسی انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا محور است و بستگی دارد چه کسانی خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. ثانیاً مدیریت جریانهای سیاسی برای جلوگیری از تعدد کاندیداها نیز حائز اهمیت است، امّا از نظر اجتماعی فکر میکنم مردم خواهان تغییر وضع موجود باشند.
- پیش بینی میکنید اصلاحطلبان و اصولگرایان هر کدام با یک کاندیدا وارد میدان میشوند؟
چون مثل ایالات متحده آمریکا ما سازو کاری برای اجماع و ائتلاف نداریم این موضوع غیرقابل پیشبینی است؛ امّا امیدواریم چنین باشد.
- احتمال پیروزی رئیس جمهور فعلی را چقدر میدانید؟
شانس زیادی قائل نیستم، به ویژه اینکه ممکن است از اصولگرایان کسان دیگری نیز در عرصه حضور یابند در یک صورت ممکن است و آن اینکه اصولگرایان کاندیدا معرفی نکنند و جریان اصلاحات نتواند به اجماع و ائتلاف برسد.
- برخی معتقدند اصلاح طلبان در زمانی که در قدرت بودند نتوانستند مطالبات مردم را برآورده کنند، اگر دوباره به قدرت برگردند فکر نمیکنید همان مسایل پیش آید و نتوانند به اهداف خود برسند؟
عمل به مطالبات امری نسبی است و نه مطلق و باور عمومی بر این است که اصلاح طلبان در عرصههای مختلف در مقایسه با اصولگرایان بهتر توانستند اهداف و شعارهای خود را محقق کنند. در آن دوره توسعه ایران روند رو به رشدی داشت. در عرصه صنعت نفت و گاز، سدسازی، صنایع کارخانهای و کارگاهی موفقیت چشمگیری داشتیم، تورم بالای 18 درصد به حدود 9 درصد کاهش یافت. با سرمایهگذاریهای زیربنایی، امکان اشتغال و رونق اقتصادی فراهم شده بود. قیمت مسکن و مواد غذایی در طول دوره 8 ساله دولت اصلاحات از ثبات نسبی برخوردار بود. در عرصه سیاست خارجی با تهدیدهای کنونی مواجه نبودیم و...
- اصلاحطلبان در زمانی که در قدرت بودند با برخی ارکان قدرت درگیر بودند آیا بازهم با این مسائل روبهرو خواهند بود؟
تجربه دورۀ اصلاح طلبی، به ویژه سالها اخیر به جریانهای سیاسی آموخته است که منطقیتر، متعادلتر و عقلانیتر برخورد کنند، لِذا فکر میکنم هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا به این بلوغ فکری رسیده باشند که لازمه پیشبرد فرایند توسعه کشور، اجماع، خویشتنداری و همکاری جمعی به ویژه در میان رهبران و نخبگان این جریانهاست.
- بهنظر میرسد آقای کروبی فارغ از تصمیمات گروهی اصلاح طلبان قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری دارد، آیا حضور چندین کاندیدای اصلاح طلب برای این جریان مشکل ساز نخواهد بود؟
ما امیدواریم که جریان اصلاحات با توجه به وضعیت داخلی و بینالمللی کشور در شرایط کنونی با تدبیر و دوراندیشی بر یک کاندیدای واحد تمرکز کنند و از تشتت و تفرقه و تعدد کاندیداها پرهیز نمایند.
- سعید حجاریان در مصاحبهای مبارزه صرف پارلمانتاریستی را در ایران جوابگو ندانسته است. اوّلا اینکه نظر شما درباره این موضوع چیست؟ در ثانی اگر شما این سخن را پذیرفتهاید چه راهکاری برای اصلاح طلبان در نظر میگیرید؟
مبارزه صرف پارلمانتاریستی مربوط به واحدهای سیاسی است که قدرت سیاسی صرفاً از پارلمان نشأت میگیرد، مثل نظام کابینهای انگلستان که رهبر حزب اکثریت مجلس عوام نخست وزیر میشود و دولت تشکیل میدهد و یا در کشورهایی که پارلمان رئیس جمهور را انتخاب میکنند. در کشورهای ریاستی مثل آمریکا و یا حتی نیمه ریاستی، نیمه پارلمانی مثل فرانسه، انتخابات ریاست جمهوری از جایگاه بالایی برخوردار است.
به عبارتی شهروندان چنین کشورهایی فرصت بیشتری برای انجام تغییرات دارند، یعنی هم از طریق پارلمان و هم از طریق انتخابات ریاست جمهوری میتوانند نقش آفرینی کنند. نظام سیاسی ایران، به لحاظ حقوق اساسی، نظامی مختلط است که ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در ساختار سیاسی نظام دارای جایگاه و اهمیت هستند، لذا حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز تعیین کننده است.
براساس این رهیافت، راهکار پیشنهادی این است که اصلاح طلبان با حضور مدبرانه و قدرتمندانه خویش، از فرصت انتخابات ریاست جمهوری استفاده کنند و با تمرکز بر کاندیدای واحد، گفتمان اصلاح طلبی را جایگزین اصولگرایی حاکم کنند.