کارکرد احزاب در کشور باعث شده که مردم از ماهیت و کار ویژه آنها بیاطلاع باشند یا نگاهی ناصحیح نسبت به آنها داشته باشند.
تقلید کشورهای در حال توسعه ازکشورهای توسعه یافته که عموما بدون پذیرش لوازم و شرایط آن صورت میگیرد را میتوان مهمترین عامل ناکامی کشورها در موارد تقلیدی مانند حرفهایگری در مورد ورزش دانست ولی حزبگرایی در برخی جوامع سیاسی عاملی برای تقویت پایههای حکومتها بهشمار نمیروند درصورتی میتواند کار ویژه اصلی خود در تشکیل حکومتهای مؤثر را انجام دهد که با پرهیز از تقلید حزبگرایی غربی نمونه بومی شده آن را تعریف و پیاده نماید. مصاحبه با دکتر حمیدرضا جلائیپور عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که با موضوع و هدف بررسی و تبیین جریانها و احزاب کشور و کارکرد آنها صورت گرفته است را در ذیل میخوانید.
- چرا احزاب در کشور بیشتر به جای اینکه برنامه محور باشند سعی میکنند با شعارزدگی، رای جمع کنند و پیروز انتخابات شوند؟
این سؤال که چرا احزاب برنامه محور نیستند و شعارهایشان هم باید متناسب با برنامههایشان باشد، حرف درستی است، ولی باید توجه کنیم که این حرف برای کجاست؟ این حرف برای شرایطی است که در آن مردمسالاری به درستی در جامعه سیاسی رعایت میشود، یکی از شرایط مردمسالارانه و یکی از شرایط دمکراتیک هر جامعه سیاسی این است که در آن جامعه سیاسی خود نظام حزبی، رقابت و لوازمش پذیرفته شود، یعنی اینکه احزاب سیاسی با شناسنامه بتوانند ثبت شوند، نام داشته باشند، تابلو داشته باشند، مکان داشته باشند، روزنامه داشته باشند، دفتر در سراسر کشور داشته باشند، بتوانند نظراتشان را بپرورانند و کسانی که عضو احزاب میشوند نگران نباشند که مثلا در استخدامشان اثر بگذارد، که اگر این شرایط باشد آن وقت این انتظار، انتظار درستی است که احزاب برنامه محور باشند و شعارهایشان متناسب با برنامه خودشان باشد.
- یعنی شما هم معتقدید که بیبرنامگی احزاب و شعارزدگی آنها ناشی از این مشکلات است؟
ببینید، یکی از مشکلاتی که گریبانگیر جامعه ما است، این است که اصلا نظام رقابتی حزبی که باید در گفتمان رسمی پذیرفته شود وجود ندارد؛ یکی از افتخارات افراد است که مستقل در انتخابات شرکت میکنند، معنای این حرف این است که مثلا ما میخواهیم بیمارستان داشته باشیم ولی نمیخواهیم اتاق عمل جراحی داشته باشیم، یعنی ما اسم نظاممان، جمهوری اسلامی است و هر سال یک انتخابات هم برگزار میکنیم ولی یک عده به لوازم این انتخابات التزام ندارند.
- منظور از تبلیغ نظام حزبی چیست؟ یعنی اینکه مثلا ما بیاییم نظام حزبی را در کتب درسی به دانشآموزان و دانشجویان آموزش بدهیم؟
بله، شما تمام کتب درسی دوره متوسطه را بخوانید و کتابهای آموزش دانشگاهها را نگاه کنید در هیچ کدام ترویج و تبلیغی از نظام رقابتی حزبی نمیبینید لذا آن چیزی که در جامعه میشود همان است که الان شاهد آن هستیم، یعنی پس از انقلاب به یک معنا روند تحزبیابی از ناحیه حکومت تبلیغ نشده است و تنها بخشی از نیروهای سیاسی سعی دارند خودشان را در روند تحزب قرار دهند.
- و قاعدتا هم این نیروها، اقدام علمی نمیکنند چون نه آموزش دیدهاند و نه نظام حزب محوری را تجربه کردهاند؟
اینها یک حرکتهایی میکنند ولی آن چیزی که ما شاهد آن هستیم یکسری گرایشات و طیفهای سیاسی است که بعضیهایشان پایدار است مثل موتلفه که یکسری گرایشات پایدار دارد و بعضیها هم ناپایدارند و یک عده جمع میشوند برای اینکه رقیب را از صحنه خارج کنند یک تابلویی را بالا میبرند و وقتی هم که از صحنه خارج شدند تابلویشان را میآورند پایین، اما اینکه چرا اینگونه است باز هم برمیگردد به اینکه نظام سیاسی ما اصلا نظام رقابتی حزبی را نمیپذیرد، لذا از این نظر ما جامعه پیشا دمکراتیک هستیم.
- پس اینکه مردم استقلال یک فرد برای شرکت در انتخابات را بهتر از حزبی بودن او میدانند ریشه در عملکرد گروهی افرادی دارد که با رنگ و لعاب حزب خودشان را به مردم نشان دادهاند ولی از یک تشکل بیشتر نیستند؟
دقیقا همین است. مردم تقصیری ندارند که بروند به فلان حزب رأی بدهند البته کسی هم به مردم آموزش نداده است. الان بیشتر مردم میدانند که اگر بخواهند بچهشان درس بخواند باید برود مدرسه، دبیرستان، ولی هیچ دستگاه تبلیغی رسمی، آموزش نظام حزبی را تبلیغ نمیکند و اگر هم تبلیغ کند مردم کجا بروند که آموزش ببینند، بنابراین ما نباید انتظار داشته باشیم که مردم معجزه کنند و این حرکت هم که میکنند جای شکرش باقی است.
- دولت نهم در همان ابتدای آغاز به کارش به مخالفت با تحزب گرایی شهرت یافت و گفته میشد که مساجد و هیأتها میتوانند نقش احزاب را بازی کنند و دیگر نیازی به حزب نیست. فکر میکنید این نوع نظریه و این نوع طرز تفکر در مورد احزاب درست است که کارکرد آن را در مساجد و هیأتها خلاصه کنیم؟
حسینیهها و مساجد جزو نهادهای مردمی، مدنی و مذهبی دستهبندی میشوند ولی هر کدام از این نهادها وظایفی دارند، مثلا حزب وظیفهاش این است که بیاید سر مهمترین مسائل کشور بحث کند، برنامه بدهد، با مخاطبهایش هم در میان بگذارد، کاندیداهای خودش را به مردم معرفی کند ولی در مساجد آدمهایی میآیند که نماز میخوانند و ممکن است یکی طرفدار آبادگران باشد و یکی طرفدار کارگزاران و یکی هم طرفدار هیچ جریان یا حزبی نباشد، در مسجد باید نماز خواند و معنویت را تقویت کرد، در آنکه نمیشود دعواهای سیاسی به راه انداخت، مگر در شرایط خاصی مثلا مملکت در خطر باشد، مثل زمان جنگ که مساجد ما پایگاههای مردمی شده بودند، لذا یک حزب کارکردش متفاوت از یک مسجد یا حسینیه است.
- فکر نمیکنید همین برداشتهای غلط از حزب است که دولت و مردم را به سمت حزبزدگی هدایت میکند؟
حکومت 8 کانال تلویزیونی در دست دارد، کتابهای آموزش دستش است، ولی برخلاف قانون اساسی، نظام حزبی را تبلیغ نمیکند که باعث سوءبرداشت میشود؛ یعنی مردم میمانند که حزب خوب است یا بد؟ اگر خوب است پس چرا دولت از آن حمایت نمیکند و اگر بد است پس چرا ما در قانون اساسی برای آن جایگاه تعیین کردهایم، بنابراین سوءبرداشت پیش میآید که حکومت مردم را بیشتر برای حمایت از خودش در خیابانها میخواهد، اینها را متشکل در نهادهای مدنی نمیخواهد، متشکل در نهادهای حزبی نمیخواهد و شما میبینید که تبلیغ میشود تشکلهای مدنی ابزار دست آمریکاییها هستند.
- آقای جلائیپور اتفاق جالبی که در انتخابات مجلس هشتم افتاد این بود که اصولگرایان و اصلاحطلبان هر دو با تابلوی بهبود وضعیت معیشت مردم به میدان آمده بودند. فکر نمیکنید اصلاحطلبها با تغییر جهت از توسعه سیاسی به وضعیت معیشت تنها قصد گرفتن رأی از مردم داشتند؟ یعنی یکجور عوامفریبی را در پیش گرفتند؟
نظر من عکس گفته شما است. تشکلهای سیاسی اصلاحطلب در ارتباط با اقتصاد زیاد متفاوت عمل نکردند، این اصولگرایان بودند که در دوران اصلاحات که آقای خاتمی شعار توسعه سیاسی میداد، شعار گشایش میداد، شعار آزادی مطبوعات و فعالیت حزبی میداد و مردم به او 20 میلیون رأی دادند، با تمام قوا جلوی او ایستادند و گفتند مشکل مردم معیشت است، گفتند مهمترین مشکل مردم معیشت است و اتفاقا این دفعه گفتند که چرا در مجلس از معیشت حرف میزنید، مجلس جای قانونگذاری و نظارت است و جای اینجور حرفها نیست اما اصلاحطلبها که تجربه انتخابات گذشته را داشتند و میدانستند عدهای که در کشور قدرتمند هستند و جلوی توسعه سیاسی و دمکراسی را میگیرند ولی آمدند و خیلی صادقانه آن شعاری را که میتوانستند اجرا کنند دادند و شعارشان را اقتصادی کردند، ضمنا الان مگر مهمترین مشکل کشور اقتصاد نیست، الان ما بالاترین نرخ تورم را در دنیا داریم، هیچ کشوری در دنیا نیست که 200 میلیارد دلار درآمد ارزی داشته باشد! آن وقت تورم دو رقمی داشته باشد.
- اما مردم در انتخابات چند سال اخیر از جمله انتخابات نهم ریاستجمهوری دست رد به سینه تفکراتی نظیر توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی زدند و این شاید مهمترین دلیل تغییر رویکرد جریان مقابل اصولگرایان باشد؟
مردم به این تفکرات پشتپا نزدند، این تبلیغات بود که این نوع توسعهها را در ذهن مردم متصور جلوه میداد، البته دعواهای سیاسی آن زمان هم دال بر موضوع شده بود ولی باز هم ما میبینیم که در دوره اول انتخابات ریاستجمهوری این نوع تفکر که به قول شما با توسعه سیاسی توسعه اقتصادی مشکل دارد تنها 5 میلیون رأی داشت.
- اما در دور دوم دقیقا این دو تفکر متفاوت و مخالف در برابر هم قرار گرفتند که...
فکر میکنم این بحث باز نشود بهتر است.
- اما ما باز شاهد آن هستیم که اصلاحطلبان با اینکه تغییر رویکرد میدهند و شعارهایشان را عوض میکنند نمیتوانند موفقیت چندانی کسب کنند؟
به خاطر اینکه 90 درصد کاندیداهایی که مورد نظر آقای خاتمی بود، مورد نظر آقای هاشمی رفسنجانی بود حذف شدند.
- فکر میکنید اعتماد ملی که در چند سال اخیر فعالیتهایی سیاسی را بهصورت کاملا حزبی دنبال میکند چرا نتوانست نتیجه بگیرد؟
چون اعتماد ملی هم مانند دیگر اصلاحطلبها از اینکه نمایندگان که معرفی میکنند رد صلاحیت شوند میترسید و زیاد برای آنها همانند اصولگراها که از ماهها قبل از انتخاب جلسه میگذاشتند و در رسانهها مطرح شده بودند، سرمایهگذاری نکرده البته این را هم بگویم که همان 55 اصلاحطلب که به مجلس هشتم راه پیدا کردند از نیروهای واقعی طرفدار آقای احمدینژاد بیشترند و این یک پیروزی نسبی برای اصلاحات است.