همشهری آنلاین _ شقایق عرفینژاد: او مربی ورزش است و از طریق ورزش و کوهنوردی با افراد زیادی آشنا شده. کلاسهای خاطرهگوییاش هم در سرای محله دبستان طرفداران زیادی دارد. ضمن اینکه دبیر کانون جهاندیدگان سرای محله دبستان هم هست. همه اینها کافی است تا او را انسان فعال و پویایی بدانیم. حالا این را هم اضافه کنید: او متولد ۱۳۱۹ است.
بگذارید با دانشجو بودنتان شروع کنیم. چه شد که تصمیم گرفتید به دانشگاه بروید و چرا رشته تاریخ را انتخاب کردید؟
تاریخ را دوست داشتم. به نظرم اتفاقات گذشته و خاطرههای پیشین است که آینده را میسازد. دوست داشتم بدانم پیش از ما چه اتفاقاتی افتاده است. ضمن اینکه میخواستم دچار آلزایمر نشوم و درس خواندن راه خوبی برای این کار است. همیشه هم درس خواندن را دوست داشتم. زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم، دوست داشتم پزشک شوم، ولی نشد. حتی دیپلم هم نتوانستم بگیرم. به هر حال چند سال است که درس میخوانم و دانشجو هستم.
واکنشها چطور بوده است؟ هم واکنش خانوادهتان و هم دانشجویانی که همکلاسیتان هستند.
۷ دختر دارم که دکتر، کارشناس دادگستری و تحصیلکردهاند. خودم تا کلاس هشتم درس خوانده بودم. وقتی خواستم برای دیپلم درس بخوانم ۳ کلاس آخر را قبول نکردند. از اول راهنمایی شروع کردم. مشوقم هم همسر مرحومم بود. چون شرایط را برای درس خواندن او مهیا کرده بودم، میگفت: حالا تو باید درس بخوانی. قبل از کرونا، وقتی سر کلاس دانشگاه میرفتم، شوق و ذوق بیاندازهای داشتم. استادانم هم برای من احترام خاصی قائل میشدند. به همه دانشجویان میگفتند از من یاد بگیرند که چقدر فعالم و از کلاسها غیبت نمیکنم. خودم هم عاشقانه دوست داشتم در کلاسها شرکت کنم. اینها به من کمک کرده تا در این سن سر پا باشم. من واقعاً ورزشکار بودم و کلاسهای مدرسین خارجی را دیده بودم. فکر کنم همین انرژی که ورزش به من میداد باعث شد به درس خواندن تشویق شوم.
ورزش را کی و به چه شکل شروع کردید؟
از زمان مدرسه هندبال بازی میکردم و با ورزش آشنا بودم. وقتی ۳۲ سال داشتم و در آرایشگاه کار میکردم، دچار شانهدرد شدم و برای رفع آن دوباره سراغ ورزش رفتم. در نظامآباد و در باشگاه دیهیم شروع به ورزش کردم و استادم به من گفت استعداد خوبی برای ورزش دارم. به همین دلیل من را برای دوره مربیگری به باشگاه حجاب فرستادند. کلاسهای بدنسازی هم رفتم و باهالتر کار میکردم. در خیابان سپاه و در باشگاه ساعی جلو «علی دایی» هالتر بلند کردم. در کنار ورزش، همزمان برای دیپلم درس میخواندم، کمک مربی بودم و در آرایشگاه هم کار میکردم.
پس همیشه فعال بودهاید؟
بله. همیشه فعال بودم. دوست نداشتم بیتحرک و بیکار باشم.
از کلاسهای خاطرهگویی بگویید. در این کلاسها چه میکنید؟
سالها پیش در شمیران به کلاسی رفتم که البته اسمش خاطرهگویی نبود. آقایان جمع شده بودند و خاطرههای مختلف تعریف میکردند. خیلی فضای شادی بود. فکر کردم چرا من برای خانمها این کار را نکنم. قصد داشتم همه خاطرههای خوب قدیمیشان را به یاد بیاورند و بخندند. چنین شد که این کلاسها را در سرای محله دبستان راه انداختم. خانمهای جوان، میانسال و مسن در آن شرکت میکردند و هنوز هم ادامه دارد. تا قبل از همهگیری کرونا یک ساعت قبل از خاطرهگویی ورزش میکردیم و آنها سرحال به کلاس میآمدند. متوجه شده بودند که من درس میخوانم و این موضوع روی آنها هم تأثیر گذاشته بود.
کسانی در کلاس بودند که واقعاً صحبت کردن در جمع برایشان مشکل بود و نمیتوانستند خاطره تعریف کنند، اما الان واقعاً تغییر کردهاند. کسانی هم بودند که مشکلات افسردگی داشتند و با شرکت در این کلاسها واقعاً روحیه بهتری پیدا کردهاند. الان حدود ۶ سال است که این کار را ادامه میدهم. این کلاسها مثل بیمارستانی برای درمان روح است. حتی از شهرهای دیگر مثل مشهد درخواست داشتم که کلاسهای خاطرهگویی بگذارم، ولی چون درس داشتم، نرفتم. در کلاسها پزشکهای مختلف هم دعوت میشدند تا درباره تغذیه سالم یا دیابت صحبت کنند. علاوه بر این، در مناسبتهای مختلف سفرههای بزرگ میانداختیم و خانمها هرکدام هرچه دوست داشتند، آماده میکردند و میآوردند.
کلاسها شهریه دارد؟
کلاسهای خاطرهگویی و بعضی از ورزشها رایگان برگزار میشد. چون بسیاری از خانمها برای پرداخت شهریه، هرقدر هم کم، مشکل داشتند. در این کلاسها فعالیتهای نیکوکارانه هم داریم. در این مدت یک زندانی را آزاد کرده و به مؤسسات مختلف هم کمک رساندهایم.
در حوزه گردشگری هم در محله کار کردهاید. درست است؟
بله. من مسئول گردشگری سرای محله دبستان، خاقانی و بهار هم بودم. با همین خانمها به غار علیصدر و آبگرم محلات و خیلی شهرهای دیگر سفر کردهایم. این گردشها که از طرف شهرداری تدارک دیده میشد، بسیار برای خانمها خوب بود.
الان این فعالیتها به دلیل کرونا قطع شده است؟
بله. اما گروههایی داریم که بهصورت مجازی فعالند. یعنی هم گروه خاطرهگویی داریم که ویدئو میگذارند و خاطره تعریف میکنند و هم گروهی داریم که در آن ویدئوهای تمرینهای ورزشی را برای اعضا میگذارم تا در خانه انجام دهند. خیلی کم به خودسرا مراجعه میکنیم.
خودتان ساکن خیابان دبستان هستید؟
سالهای گذشته در این خیابان بودم. الان در خیابان بهار زندگی میکنم، ولی عمده فعالیتم در سرای محله دبستان است. آقای حسینیان، رئیس سرای محله، هم خیلی از این کلاسها استقبال میکرد و میگفتسرا به خاطر شما فعالتر شده است. از طرف وزارت بهداشت هم از من خواستند این کلاسها را ادامه دهم و شهرداری هم کمک کرده است. پیش از کرونا من هم این کلاسها را داشتم و هم باید در کلاسهای دانشگاه شرکت میکردم. همیشه یک کیف داشتم که پر از کتاب بود. اول میرفتمسرا و کلاسم را برگزار میکردم و بعد از ظهر هم به دانشگاه میرفتم.
پس دوران خانهنشینی باید خیلی برایتان سخت باشد.
بله. واقعاً سخت است. مدتهاست جایی نرفتهام. فقط گاهی جلو درسرا با حفظ فاصله اجتماعی مینشینیم و خاطرهگویی میکنیم و گاهی هم ورزش میکنیم. حتی دخترهایم نمیتوانند به دیدنم بیایند و تولدم را هم در کوچه و از پشت پنجره تبریک گفتند.
محله جاهایی برای تخلیه این همه انرژی دارد؟ منظورم پارک و فضاهای مختلف برای ورزش و فعالیتهای اجتماعی است؟
برای ورزش کردن پارک و فضای سبز کم داریم. در محله بهار، سر بهار شیراز، یک پارک داریم که کوچک است. با وجود این، من مدتی در آنجا بهعنوان مربی با اهالی ورزش کردم. در محله قبلی، یعنی دبستان، باغموزه قصر را در داشتیم که ۱۵ سال در آنجا آموزش ورزش دادم. دخترم هم مربی است و با هم به خانمها آموزش میدادیم. ولی در محله بهار جای ورزش کردن نداریم. خود سرای امجدیه کنار سرای محله سالن بزرگی دارد که عدهای اجارهاش کردهاند، اما برای من که هزینهای از کسی نمیگیرم، مناسب نیست و نمیتوانم اجاره آن را پرداخت کنم. با این همه، حتی جای کوچکی هم اگر بود، من به خانمها ورزش و حرکتدرمانی آموزش میدادم. چون حرکتدرمانی را هم نزد مربیان خارجی یاد گرفتهام.
برای خانمهای همسن و سال خودتان چه پیشنهادی دارید؟
مهمترین پیشنهادم این است که بیحرکت و خموده نباشند. باید خودشان را با فعالیتهای مختلف سرگرم کنند و ذهن و بدنشان را فعال نگه دارند. به جوانها هم همین را میگویم. اگر تحرک نداشته باشند و ورزش نکنند، در میانسالی با مشکلات جسمی و روحی مواجه میشوند.
نظر شما