مُد پدیدهای که در جامعه مدرن قوت گرفت، همیشه محل نزاعهای بسیار بوده است. دولت چکواسلواکی سابق در دوره کمونیسم، مردمش را موظف ساخته بود که درصورت تمایل به تراشیدن ریش و سبیلشان، از کلانتریها اجازه بگیرند و یا ژاپن دوره مدرن برای حفظ ارزشهای رو به زوال سنتیاش، پاداشی برای کارمندانی که لباسهای بومی کشورشان را میپوشیدند، مقرر کرده بود.
اما مُد یا الگوی تعیینکننده پوشش و آرایش همچون پدیدههای دیگر اجتماعی با حضور رسانههای قدرتمند در چرخه جهانیسازی جهت دیگری بهخود گرفت و چون بسیاری کالاهای فرهنگی دیگر، از سوی جوامع غربی برای مصرف شرقیها آماده ارائه شد.گفتوگوی ما با دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران درخصوص پدیده «مُد» را در ادامه میخوانید:
- پدیده مُد از چه زمانی در جوامع ظهور کرد و چه شد که انسانها تصمیم گرفتند چنین قالب رفتاری را بر زندگیشان حاکم کنند؟
بشر یک موجود تنوعطلب، نوجو و نوخواه است. تنوعطلبیاش را جایی به شکل مثبت بروز میدهد و جایی به شکل منفی. جایی که بهنظر من هم تنوعطلبی و هم نوجوییاش را به شکل مثبت با هم بروز داد، پدیدهای به نام «مُد» شکل گرفت و بهعنوان رفتار اجتماعی که هم اثرات اقتصادی دارد و هم اجتماعی و فرهنگی هم پیدا کرده، مطرح شد.
- پس پدیدهای قدیمی است و نمیتوان زمان خاصی را برای شکلگیریاش متصور شد؟
بله! مُد پدیدهای بسیار قدیمی است، اما این پدیده بهطور مشخص بهعنوان عنصری در تمایز اجتماعی و تمایز طبقاتی و در عین حال نیرویی برای تحول اجتماعی، محصول دوره مدرن است. در دوره مدرن به معنای عام یعنی حدود 500 یا 600 سال گذشته، گروهی از مردم از طریق ایجاد شیوههایی از زندگی در رفتار و پوشش و آرایش سعی کردند خود را از دیگران متمایز کنند.
این ماجرا به روایت مورخان اندیشه اجتماعی غربی در دوره کلاسیک میانی هم بوده و در دوره سلطه فئودالها و فئودالیزم رشد داشته است، اما پدیده مُد با وجود حیاتش در تمام این دورهها، بهطور خاص متعلق به دوره شکلگیری بورژوازی است. در دوره بورژوازی زنان طبقه بالای جامعه سعی کردند خود را هم از طبقات دیگر از خودشان و زنان طبقه شان متمایز کنند. این پدیده به واسطه پوشیدن لباسهای خاص و یا نحوه آرایش خاصی از زنان شروع شده و به مردان هم سرایت کرده است. اول مردان طبقات بالا و بعد هم متوسط. پس با این تعابیر مُد یک پدیده نسبتا مدرن است. از طبقات بالا ظهور کرده و سرایت کرده به طبقات متوسط، اما امروز یک کالا و رفتار عام شده است که همه طبقات اجتماعی به شکلی خود را از طریق مُد از دیگران متمایز میکنند.
- مُدگرایی و توجه به این پدیده در چه گروهی عمومیت بیشتری دارد؟
در دنیا مصرفکنندگان مُد طبقات پایین هستند، اما ابداعکنندگانشان طبقات بالا هستند. در جامعه ایرانی این وضعیت تقریبا به هم ریخته است، چون در ایران طبقات بالا چندان نفوذ فرهنگی به این معنا ندارند و در حوزه اقتصاد بیشتر اثر گذارند. در جامعه ما طبقات بالا به لحاظ فرهنگی جنبه حاشیهای دارند و خیلی اثرگذار نیستند، بلکه درخصوص مسائل فرهنگی عموما طبقات متوسط و در درجه بعد هم طبقات پایین، تاثیرگذاری بیشتری دارند. در این شرایط، طبقات بالا مصرفکننده هستند و طبقات متوسط سازنده. مُد در جوامع یک سطح تولید دارد، یک سطح اشاعه و یک سطح مصرف. مصرف عام دارد، اما تولید آن خاص است. یک عده خاصی «مُدیست» و طراح و اجراکننده هستند و سایر سطوح اجتماع، مصرفکننده آن فرهنگ.
- پدیده مُد در میان همه گروههای جامعه، درجهای از اهمیت را داراست، اما به چه دلیل در میان جوانان تا این حد دارای اهمیت است؟
چون جامعه ایران جامعهای جوان است. مصرفکنندگان عامش هم همه مردم و طبقات پایین و بعد هم، همه جوانان هستند. اگر این جامعه یک ذره پیر شود، یعنی حدود سی سال دیگر که جمعیت جوان ما خیلی کم خواهد شد، پدیده مد هم شکلی دیگر خواهد گرفت. در درجه دیگر، مُد، پدیدهای است که نوآوری و بهروز بودن و نوجویی را در بردارد که تمامی این صفات با مسئله جوانی سازگار است. جوان میخواهد خود را بهتر و زیباتر و نوتر از دیگران نشان دهد و همین میلش را در گرایش به مد بروز میدهد.
- نگاه به مُد در جوامع مختلف چه وضعیتی دارد؟ در چه دورههایی خط قرمزها برای این پدیده پررنگتر شده و در چه جوامعی مُد با آزادی بیشتری به حیاتش ادامه داده است؟
بحث ممنوعیت و کنترل مُد همیشه وجود داشته است. در دنیا اغلب فرهنگها خطوط قرمز و محدودیتهایی در این زمینه دارند. حتی در کشورهایی که برایشان مسئله پوشش مثل ما مطرح نیست، این خط قرمزها وجود دارد و گرفتاری جوامع در همه دورهها، ماندن میان این طرف و یا آن طرف خطوط ترسیم شده است. ما برهنگی تام را در هیچ جای جهان نمیبینیم. در ایران هم خط قرمز تا حدودی وجود دارد. در جامعه ما این محدودیتها و ممنوعیتها بیشتر خودش را نمایش میدهد، چون پوشش و بهویژه پوشش زنان خیلی اهمیت دارد، در حالی که در بسیاری کشورها این اهمیت تام و تمام وجود ندارد.
- آیا پدیدهای چون مُد، قابل سازماندهی شدن هست و میتوان به آن از سوی نهادی مشخص جهت داد؟
پدیده مُد قابل ساماندهی تام و تمام نیست، گرچه تلاشهایی در این خصوص میشود. چون تولیدکنندگان مُد کسانی هستند و مصرفکنندگانش افرادی دیگر. این نیست که تعاملی تام و تمام بین تولیدکننده و مصرفکننده وجود داشته باشد و براساس دستورهایی از نهادی مشخص، قابل کنترل تمام باشد. از طرف دیگر جامعه ایران، جامعهای باز شده است و خیلی تمرکزیافته نیست. بر همین اساس دشوار میتوان باور کرد که کنترلهایی به این شیوه امکانپذیر باشد. در حوزه رسمی شاید بشود، اما در حوزه غیررسمی و عمومی چون مردم با خودشان زیست میکنند، چندان امکانپذیر نیست.
- طرح ساماندهی مُد و لباس را چطور میبینید؟ حتما عکسهایی که از نمایشگاهها ارائه شده را مشاهده کردهاید؟
بله! آن طرح یک خواسته است و یک ایدهآل، اما اینکه در جامعه ما ابزار کنترلیاش را داریم جای سؤال دارد؟ مثلا در برنامه سینمایی یا تلویزیونی که تولید میشود همه این مولفهها لحاظ شده است؟ همه کسانی که در اختیار دولت هستند، آن رفتار را دنبال میکنند؟ همه کارمندان دولت به آن شیوه عمل میکنند؟ در خود این نظام رسمی هم مجموعه تعارضاتی هست که اتفاقا آنها بر عدمموفقیت این طرحها دامن میزنند. ما باید یک مُدل خیلی معطوف به واقعیت اجتماعی را درست کنیم، نه یک مدل و باید صورتهای متعدد آن را در موقعیتهای متفاوت بسازیم. چون ما یک موقعیت نداریم. ما هزاران جا با هم تعامل میکنیم.
در میان دختران و پسران و زنان و مردان و افراد جامعه ما یک شکل تعامل وجود ندارد که شکل رسمی و کارمندی باشد. در جامعه تعاملات دیگری هم هست. باید به طریقی صورتهای متفاوتی از این تعاملات را شناخت و برایشان طراحیهایی کرد. اگر بهاینصورت باشد، تعارض شکل نمیگیرد. جامعه یک احساس بازشدگی و راحتی پیدا میکند و احساس نمیکند که دارد دشمنی میکند و یا از الگوهای ارائه شده، تبعیت محض مینماید.
- آنچه درخصوص این نمایشگاهها از سوی برخی منتقدان اعلام شد و در گفتوگوی ما با یکی از دستاندرکاران این طرح هم مورد پذیرش قرار گرفت، این بود که میان طرحهای ارائه شده در نمایشگاه (وضعیت مطلوبی که از سوی دستاندرکاران این طرح تصویر میشد) و وضعیت موجود پوشش جوانان در کشور، شکافهایی وجود دارد. آیا چنین شکافهایی میتواند موجب شکلگیری تعارضات در جامعه شود؟
هست! این دوگانگی در جامعه ما هست. یک شکل ایدهآلی برای استفاده از مُد وجود دارد و یک شکل عینی.کسانی میآیند و از مدلهای طراحی شده رسمی بازدید میکنند که اصلا هیچ تناسبی با آن مدلها ندارند، فقط تماشاگر میشوند. از اینها ایدههایی میگیرند و با تغییرهایی در آن سبک به ایدههای خودشان عمل میکنند. این مسئله، یک جورهایی مدیریت جامعه را سخت کرده است ولی به معنای این نیست که بگوییم خط قرمزها را برداریم. خط قرمزها باید وجود داشته باشد، اما مدیریتش مدیریت سختی است.
این طور نیست که به جامعه هرطور دستور بدهیم، همان طور عمل بکند. ممکن است برخی آن دستور را عمل نکنند و مقاومت نمایند و چه بسا بسیاری در جهت عکس دستورهای ارائه شده عمل کنند و با آن مخالفت نمایند. تحقیقی که ما در مورد مد در تهران انجام دادهایم، همین تعارض را به ما نشان داد. مردم به شیوهای عمل میکنند، اما انتظار دولت و خانواده از آنها چیز دیگری است. خوشبختانه یا متأسفانه این وضعیت جامعه ماست که باید از دلش نهایتا رفتاری بروز کند. اما در جامعه، هنوز به آن حد از سنجیدگی نرسیدیم که رفتار خیلی روشن و شفافی در حوزه مُد بروز کند.