همشهری آنلاین _ شقایق عرفینژاد: خانه او در خیابان انقلاب، خیابان قدس و بین دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران، حالا کاربری دیگری دارد. این خانه، مثل بقیه املاک این راستا، جزو املاک دانشگاه تهران است؛ جایی که قرار بوده طرح «شهر دانش» در آن اجرا شود.
خانه ۳ طبقه دارد، کرمرنگ است با بالکنهایی وسیع که حالا در آنها میز و صندلی چیده شده است. در طبقه اول میتوان طاقهایگردی را دید که یکی از مشخصههای کارهای گدار در ایران است. این طبقه با پلههایی نهچندان پهن به طبقه بالا وصل میشود که حتماً اتاقهایی در آن بوده، اما امروز دیوارها را برداشتهاند و فضای یکپارچهای ایجاد شده است. حیاط خانه بزرگ است و در میانه آن فرورفتگی مستطیلشکلی با حوضی در وسط وجود دارد که بعد از بازسازی درست شده است.
- آغاز تفکر مدرن در معماری
دیدار از این خانه را «رضا موسوی» کارشناس مرمت آثار باستانی و تهرانشناس، همراهی میکند. او در طبقه بالا، جایی که از پشت شیشه پنجرههای بزرگ میشود حیاط و خیابان را دید، میگوید: «خانههایی که در این منطقه معمارانه و قابل احترام ساخته شدهاند، مربوط به اواخر دوره پهلویاند. گشایش تهران از این منطقه شروع شده است. در این زمان گشایشی در شهر و شهرسازی اتفاق میافتد و معمارانی که صاحب ایده و نبوغند، مثل فروغی و وارطان یا لرزاده، آماده کارند و تهران هم شروع به گسترش میکند. بدیهی است که در همین مناطق هم این اتفاق میافتد. چون در بافت قدیمی جا نیست و دورتر از آن هم بیابان است. بنابراین، نزدیکترین جا به بافت قدیم که خیابانی ساخته شده، کار میکنند. منطقه جلالیه که دانشگاه تهران و بناهایش در آن واقع است، باغ بوده و بخشی از آن هم متعلق به ارتش، اما بعد مالکی آن را میخرد و در نهایت هم باز به دولت واگذار میشود و دانشگاه تهران هم در همین محل ساخته میشود.»
- آغاز معماری مدرن
او درباره ویژگیهای خانه گدار که آن را از بناهای دیگر متفاوت میکند، میگوید: «در این منطقه، خانههایی وجود دارد که اصلاً از سبک کار گدار الگوبرداری شده است؛ سبکی که در واقع معماری مدرن تهران محسوب میشود. این معماری مینیمال و جذاب است. برای اینکه بیشتر از اینکه برونگرا باشد، مثل معماریهای دوره قبلتر از جمله معماریهای نئوکلاسیک یا قاجار، درونگراست. در دوره قاجار اگر کسی ساختمان میساخت، به نظرش میرسید که این ساختمان باید حتماً به چشم بیاید. بنابراین، در عین حال که درونگرا هم هست، معماری بیشتر برونگراست. اما در سبک دوره جدید، تفکر نوین مدرنیته در آدمها به وجود میآید. یعنی آدمها بیشتر از اینکه بیرونشان برایشان مهم باشد، به درونشان میپردازند.
برای همین است که وقتی وارد این خانه میشوید، با فضایی پیچدرپیچ و پررمز و راز مواجهید. داخل خانه تزیینات چندانی ندارد و بیرونش ساده است. در بیرون خانه از فرم استفاده شده است و سادگی قابلملاحظهای دارد. وقتی فرد غیرمتخصص از بیرون به این خانه نگاه میکند، به نظرش نمیرسد کار معماری در آن صورت گرفته باشد. ولی تفکر معمارانه در آن وجود دارد. نکته مهم این ساختمان این است که میخواهد به نفع شهرسازی خود را در فضای شهری گم کند و با ایجاد فرم حرفی برای گفتن داشته باشد. وقتی بیرون خانه را نگاه میکنید، یکسری مکعب به هم پیوسته و منحنی میبینید. این هم شکل مدرنی دارد، هم بهشدت مینیمال است و از آن گذشته تفکر روشنفکری در آن وجود دارد. از این نظر که به جای اینکه به ظاهر فکر کنیم، به باطن فکر کنیم. این تفکر در معماری تبدیل به همین ساختمان میشود. از بیرون، عملاً سادگی و بیپیرایگی را میبینید، ولی داخل که میشوید، از فرمها و دسترسیها و فضاها و ارتباطاتی که بین این فضاها وجود دارد، شگفتزده میشوید.»
- مرمت
موسوی درباره مرمت این خانه نظر مثبت ندارد: «اسمکاری را که در اینجا انجام شده، مرمت نمیگذارم. اینجا فقط روبهراه شده که سر پا باشد و فعالیت داشته باشد. به نظرم شلخته مرمت شده است. نه با نوع مرمتی که شده موافقم و نه طراحی که داخلش انجام شده است.»
او البته دلایلی هم برای مخالفتش دارد: «الحاقاتی دارد که مربوط به دوره خودش نیست و اسمش را میتوانیم الحاقات زائد بگذاریم. قطعاً سقفی که میبینیم سقف این خانه نبوده است. سقف کاذب ایجاد شده است و کفپوش کاملاً بدلی است. یا باید کف اصلی بازسازی میشد یا اگر میخواستند پارکت شود، واقعاً باید پارکت میشد، نه اینکه به دلیل پایین آوردن هزینهها شبیه آن را استفاده میکردند. اصولاً وقتی میخواهیم با هزینه کمتر جایی را مرمت کنیم، نباید از مصالح معماری در آن استفاده کنیم.
این کار باعث میشود، کار قابل برگشت باشد.» او از شومینه استفادهشده در خانه هم انتقاد میکند: «انگار شومینه را همین ۲ سال پیش از پل رومی خریدهاند. بدلی است. با پیشخوانی که کار شده موافقم چون کارکرد دارد و چیزی هم نیست که ماندگار باشد. ولی وقتی در بنایی این شومینه را کار میگذارید یا کف را به این شکل تغییر میدهید یا آجرچینی نادرست استفاده میکنید، به بنا صدمه میزنید. تنها اتفاق مثبتی که افتاده این است که از فاجعه تخریب اینجا جلوگیری شده است. هرچند باز هم معتقدم اگر قرار است جایی بد مرمت شود، بهتر است فعلاً مرمت نشود.»
- و اما گدار
آندره گدار که این نیمروز زمستانی مهمان خانهاش هستیم، در دانشکده هنرهای زیبای پاریس معماری و باستانشناسی خواند و سال ۱۳۰۷ در اوایل سلطنت پهلوی اول به ایران آمد. دلیل آمدنش در واقع درخواست ایران از او برای سازماندهی و مدیریت بخش باستانشناسی بود. او از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲ مدیر اداره موزه وزارت معارف بود و در کنار آن مدیریت اداره کل باستانشناسی ایران را هم به عهده داشت. پژوهشهای متعدد، شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران، تأسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و تدریس در همین دانشکده از مهمترین کارهای گدار در این دوران است. موزه ایران باستان با الهام از طاق کسری یکی از کارهای مهم اوست و مطمئن باشید اگر به شیراز سفر کردهاید حتماً یکی از آثارش را دیدهاید: آرامگاه حافظ.
رضا موسوی میگوید: «گدار در بنای حافظیه به کاراکتر حافظ پرداخته است، در مورد موزه ایران باستان هم با اینکه فرانسوی است چیزی از خودنمایی او نمیبینید. او در این کار به معماری ایران ارجاع کرده است. او هم آوانگارد است و هم روشنفکر و هم مدرن و ترکیب اینهاست که او را به شخصیتی تبدیل میکند که بعد از صد سال میشود راجع به او حرف زد.»
- مرمت همراه با تغییر کاربری
خانه گدار حالا چند سالی است که کاربری کافه دارد. «علی سلیمانی» از کارکنان کافه و مسئول هماهنگیهای گروه، میگوید: «اینجا سال ۹۶ در حالی از دانشگاه تهران اجاره شد که سقف طبقات بالا ریخته بود و دانشگاه تهران قصد داشت این خانه تاریخی را تبدیل به پارکینگ دانشگاهی کند. در صحبتها با دانشگاه تهران آنها را قانع کردیم که این ملک را به دلیل هویت تاریخی آنکه خودشان هم به آن اذعان داشتند، حفظ کنند.»
او درباره تعمیرات و تغییرات خانه میگوید: «خانه حدود ۸۵ سال پیش در یک طبقه ساخته شده است. از سال ۷۷ تا ۹۶ مخروبه بود، اما بعد از اینکه از دانشگاه تهران اجاره شد، مرمت شد. تمام تیرچهها و بقیه مصالح به کار رفته برای مرمت چوبیاند، بهجز ۲ ستون فلزی که در بالکن طبقه دوم برای تقویت سقف که فروریخته بود، اضافه شده است.»
او یک سال است اینجا را تحویل گرفته و اطلاعی از اینکه خانه زیر نظر چه نهادی مرمت شده است، ندارد، اما میگوید خانه در بازسازی اولیه یکسری تغییرات در المانها داشته است. سلیمانی درباره حفظ و نگهداری خانه هم میگوید: «این کار به عهده خودمان است. میراث نظارتی ندارد و قدردانی هم بابت اینکه اینجا را حفظ کردهایم از ما نشده است. در صورتی که حتی اجازه ندادیم تیرچه بلوکی که در طبقه بالا افتاده بود، حذف شود و به جایش فلز استفاده شود. همان را با مهاربندهای فلزی حفظ کردهایم. بافت ساختمان حفظ شده است. یکسری کجسلیقگیها در بازسازی البته وجود دارد که علتش بودجهای است که از حد پیشبینیشده بیشتر شد. به همین دلیل، مثلاً مجبور شدند به جای پنجرههای چوبی، پنجرههای دوجداره طرح چوب کار بگذارند.»
نظر شما