در این جمع حرف از عید نوروز و سال تحویل به میان آوردن آسان نیست. برای آنها صحبت از تازگی سال نو و جنب‌وجوش نوروز فقط حسرت فرزندان‌شان برای خرید لباس عید و سفره خالی شب نوروز را یادآوری می‌کند.

كارگران فصلي

همشهری آنلاین_رابعه تیموری:  آنها کارگران فصلی و روزمزدی هستند که عیدی و حقوق و مزایای ثابت ندارند و همه‌گیری ویروس کرونا نان و روزی اندک‌شان را آجر کرده است. خاطرات و حرف‌های عیدانه این دسته از هم‌محله‌ای‌های ما تلخی و شیرینی‌های بسیار دارد که در آستانه سال نو شنیدن‌شان خالی از لطف نیست.  

تعدادشان زیاد است. با کیسه‌های پر از تیشه و بیل و کلنگ و در گروه‌های چند نفری لابه‌لای درختان و سبزه‌های میدان معلم به انتظار نشسته‌اند تا قاصد روزی امروزشان از راه برسد و کارفرمایی برای استخدام کارگر سراغ‌شان را بگیرد. «رحیم حیدری» حاضر به یراق‌تر از بقیه به نظر می‌رسد و حواسش به چهارگوشه میدان هست. صورت آفتاب سوخته‌اش او را ۲۵‌ـ ۳۰ساله نشان می‌دهد.

اهل شهرری است و یک دختر۳ ساله دارد. رحیم برای سال تحویل و نوروز برنامه خاصی ندارد و می‌گوید: «روز عید هم برای کار به اینجا می‌آیم. پارسال هم سال تحویل همین‌جا بودم، ولی تا شب کسی دنبال کارگر نیامد و با ناراحتی به خانه برگشتم.» او از عید نوروز۲سال پیش خاطره خوشی دارد و تعریف می‌کند: «آن سال در مجتمع نیمه‌سازی بنایی می‌کردم.

اوایل اسفند ساخت مجتمع هنوز به پایان نرسیده بود، ولی یکی از مالکان که موعد تخلیه خانه اجاره‌ای‌اش رسیده بود به آپارتمان نیمه‌سازش اثاث‌کشی کرد و از ما خواست تا شب‌عید سخت کار کنیم تا مجتمع زودتر ساخته شود. ما تا آخرین روز سال مشغول بنایی بودیم و او که صاحب یک پیتزافروشی بود کارگران و خانواده‌های‌شان را برای شام دعوت کرد. به همه کارگران هم یک بسته شیرینی و میوه عیدی داد و شب‌عید دست پر به خانه رفتیم.» 

  • بیرون می‌زنیم تا کمتر شرمنده اهل و عیال باشیم

حکایت نوروز و دست های خالی

در میان کارگرانی که در میدان معلم جمع می‌شوند، اتباع افغانستانی و کارگران ایرانی وجود دارد. «سیدآقا راست‌خانی» از اتباع افغانستانی است که همراه خانواده‌اش در محله فیروزآباد زندگی می‌کند. او هم از تنگدستی شب‌عید دل پری دارد و می‌گوید: «روز عید کسی دنبال کارگر نمی‌گردد، ولی از خانه بیرون می‌زنیم تا کمتر شرمنده اهل و عیال باشیم. جز اینجا جایی را هم نداریم و از ناچاری دور میدان می‌ایستیم.» از سیدآقا سن و سالی گذشته و خانواده پرجمعیتی دارد.

همسر و۳دختر و پسر نوجوانش هم کارگری می‌کنند. او باید خاطراتش را حسابی زیر و رو کند تا نوروزی خوش را به خاطر بیاورد. تعریف می‌کند: «۴سال پیش که برای سال نو به افغانستان رفتیم و در کنار خانواده و خواهر و برادرم بودیم، خیلی خوش گذشت. دست پر هم به آنجا رفتیم و کلی سوغات برای برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌هایم بردیم.» 

  • دید و بازدید نوروزی، تعطیل!  

ظاهر «صادق کرمی» بیش از آنکه شبیه کارگران روزمزد باشد به دانشجویان درسخوان شباهت دارد. او در گوشه‌ای از میدان سرش به کلاس آنلاین دانشگاهش گرم است، اما تا خودرویی برای بردن کارگر کنار میدان توقف می‌کند، ‌ تر و فرزتر از بقیه خودش را می‌رساند. صادق گچکاری قابل است و می‌گوید: «درس می‌خوانم تا شغلی پیدا کنم و از سرگذر ایستادن خلاص شوم.»

برای کسانی مانند صادق که هنر و مهارتی دارند کار زودتر پیدا می‌شود و معمولاً کارگران ساده شب‌ها دست خالی به خانه می‌روند. بسیاری از کارگران دور میدان می‌دانند که صادق پارسال مقدار زیادی از پس‌اندازش را برای درمان فرزند خردسال یکی از همکارانش هزینه کرده، ولی او علاقه‌ای ندارد این موضوع را تعریف کند و می‌گوید: «از وقتی کرونا شایع شده، کارهای ساختمانی و اثاث‌کشی و... خیلی کم شده. دولت و شهرداری حتی به دستفروشانی که در این اوضاع آسیب دیده بودند کمک کرد، ولی هیچ‌کس به مشـــــکلات کارگران روزمزد توجهی ندارد.» صادق هر سال برای تحویل سال همراه خانواده‌اش به زنجان می‌رود و عید نوروز را کنار مادربزرگش جشن می‌گیرد، اما امسال مانند نوروز پارسال به دیدن مادربزرگش نمی‌روند تا با دید و بازدیدها و دورهمی‌های سال نو سلامتی‌اش را به خطر نیندازند.  

  • خجالت‌زده فرزندان و نوه‌ها

«فرامرز علیمردانی» پدربزرگ چند نوه قد و نیم قد است. غصه بزرگ علیمردانی این است که روز عید نوروز بچه‌ها و نوه‌هایش به دیدن پدربزرگ و مادربزرگ‌شان می‌آیند و او نمی‌تواند به آنها عیدی بدهد. علیمردانی می‌گوید: «قدیم شب‌عید سفره می‌انداختیم از این سر اتاق تا آن سر اتاق و همه دخترها و پسرها و عروس و دامادها مهمان خانه ما بودند، ولی حالا دست و بالم خیلی تنگ شده و حتی نمی‌توانم عیدی کوچکی به نوه‌هایم بدهم.» 
بنای سپیدموی محله عباس‌آباد روزگاری در جوشکاری حریف نداشته است. او می‌گوید: «تا چند سال پیش یک روز بیکار نمی‌ماندم. کسانی که ساختمان‌سازی می‌کردند، حتی روز عید هم نمی‌گذاشتند در خانه بمانم و با اصرار می‌خواستند که جوشکاری ساختمان‌های‌شان را انجام دهم، ولی حالا همه به سراغ جوشکاران جوان می‌روند. من هم اگر به اینجا نیایم کسی برای کار سراغم نمی‌آید.» در آخرین روزهای سال گذشته اتفاق بدی برای اوستا فرامرز پیش آمده است.

او می‌گوید: «۲جوان به میدان آمدند و گفتند کارگر می‌خواهیم. وقتی گفتم جوشکار هستم من را با خودشان بردند، ولی کار ساختمانی نداشتند و من را به بیابانی خلوت بردند، تلفن همراه و پول مختصری را که در جیبم بود به زور گرفتند و همانجا رهایم کردند. اگر راننده وانتی که از آنجا رد می‌شد، من را به شهر نمی‌رساند معلوم نیست چه بلایی سرم می‌آمد. برای کارگرانی که از نظر جسمی ضعیف هستند یا سن و سالی از آنها گذشته از این اتفاقات زیاد می‌افتد.»

  • سهمی برای دوستان قدیمی

حکایت نوروز و دست های خالی

  «غلامحسین میراب» تا چند سال پیش کارگر فصلی بوده و حالا به رفتگری مشغول است. به قول خودش با آب باریکه و حقوق بخور و نمیرش زندگی‌اش می‌چرخد، ولی مبلغ عیدی مختصرش به تنهایی از گلویش پایین نمی‌رود و با مقداری از این عیدی برای همکاران قدیمی‌اش میوه می‌خرد. او می‌گوید: «من از۱۵سالگی بنایی کرده‌ام و سال‌ها کارگر روزمزد بودم. چند سال پیش یکی از آشنایانم به من خبر داد که شهرداری رفتگر استخدام می‌کند و من هم توانستم رفتگر شوم، ولی همان سال با خودم عهد کردم با قسمتی از پول عیدی خودم همکاران قدیمی‌ام را مهمان کنم. سال‌های پیش که قیمت مواد غذایی پایین‌تر بود برای کارگران تعدادی غذا می‌خریدم، ولی حالا به زحمت ۲سبد میوه برای آنها تهیه می‌کنم.»

  • کرونا، بیکاری و افزایش پدیده دستفروشی

نیازی به آمار و ارقام و شاهد و مدرک نیست و نیم چرخی در معابر مناطق جنوبی و به‌ویژه شهرری روشن می‌کند که در روزهای پایانی امسال تعداد دستفروشان و بساط‌گستران به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده و گاهی معابر پر تردد مانند مسیرهای منتهی به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و دیگر بقاع متبرکه به بازار مکاره‌ای تبدیل می‌شوند که زائران را لحظاتی طولانی به خرید و تماشا مشغول می‌کند.

این گسترده شدن بازار بساط‌گستران با بیکاری و شرایط اقتصادی کارگران فصلی بی‌ارتباط نیست. به قول یکی از مهمانان هر روزه میدان معلم، در ماه‌های پایانی سال تعداد زیادی از کارگران فصلی از سر بیکاری و ناچاری به زحمت سرمایه کوچکی دست و پا کرده و به بساط‌گستری روی آوردند تا شاید با درآمد این کسب تازه چرخ زندگی‌شان بهتر بچرخد. این قشر از جامعه که بخش قابل توجهی از ساکنان جنوب شهر را تشکیل می‌دهند عمری با نان بازو و درآمد طیب و طاهر زندگی کرده‌اند و این روزها که شیوع ویروس تاجدار و بی‌رحم کرونا درآمد اندک‌شان را هم قطع کرده به مشاغل کاذبی مانند دستفروشی و بساط‌گستری روی می‌آورند که نه تنها نیروی کار صنعت ساختمان‌سازی و... را کاهش می‌دهد، بلکه آسیب‌هایی مانند افزایش سدمعبر را به شهر تحمیل می‌کند.

کد خبر 590958

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha