نیمه شب جمعه گذشته ساکنان کوچهای در منطقه قلهک تهران با شنیدن صدای درگیری که از خانه یکی از همسایهها به گوش میرسید در جریان سرقت شبانه از این خانه قرار گرفتند و ماجرا را به پلیس اطلاع دادند.
با حضور گروهی از کارآگاهان اداره آگاهی در محل سرقت، بررسیهای اولیه آغاز شد و ماموران به تحقیق از صاحبخانه که زن میانسالی بود پرداختند.
این زن که آثار جراحات روی صورت و دستهایش به چشم میخورد به ماموران گفت: من و مادر سالخوردهام از سالها قبل در خارج از ایران زندگی میکردیم اما یک ماه پیش تصمیم گرفتیم برای ادامه زندگی به ایران برگردیم. چند روز قبل، از آنجا که مادرم پیرتر از آن بود که بتواند کارهایش را انجام دهد تصمیم گرفتم برای مراقبت از او یک پرستار استخدام کنم. این بود که از طریق آگهی روزنامهها با زن جوانی به نام مریم آشنا شدم و از او خواستم برای انجام کارهای مادرم به خانه ما بیاید.
وی افزود: به این ترتیب مریم ساعت 8 صبح جمعه به خانه ما آمد و قرار شد بهصورت شبانهروزی از مادرم مراقبت کند، اما حدود ساعت 9 شب بود که متوجه تماسهای وی با تلفن همراهش شدم. اما توجهی نکردم، ساعت حدود 11 شب بود که برای استراحت به اتاق خوابم رفتم. هنوز یک ساعت نگذشته بود که ناگهان متوجه حضور 2 مرد غریبه در خانه شدم.
وقتی سارقان رودست خوردند
زن 50 ساله در حالی که به شدت نگران حال مادر پیرش بود ادامه داد: با دیدن مردان غریبه به سرعت از رختخوابم خارج شدم و خواستم با داد و فریاد همسایهها را خبر کنم که ناگهان یکی از آنها مشت محکمی به چشمم کوبید. شدت ضربه او به حدی بود که بیحال روی زمین افتادم و مردان غریبه که نمیخواستند سرنخی از خود بر جای بگذارند با مشت و لگد به جانم افتادند و سپس دست و پایم را با طناب بستند. میدانستم اگر مقاومت کنم خواهم مرد و از طرفی نگران مادرم بودم، برای همین خودم را به مردن زدم و سارقان وقتی دیدند حرکتی نمیکنم با این تصور که دیگر نفس نمیکشم پرستار مادرم را صدا زدند و ماجرا را به او اطلاع دادند.
این زن در ادامه گفت: با شنیدن صدای مریم که به کمک سارقان آمده بود تا محل نگهداری جواهرات و پولها را به آنها نشان دهد. تازه فهمیدم زنی که بهعنوان پرستار استخدام کرده بودم یک سارق حرفهای است اما از آنجا که احتمال داشت مردان غریبه مرا به قتل برسانند تصمیم گرفتم ساکت بمانم. دقایقی بعد در حالی که مردان غریبه با سرقت کلکسیونهای با ارزش تمبرهایم و میلیونها تومان چکپول و جواهرات از خانه خارج شده بودند، طناب را از دست و پایم باز کردم و به طرف اتاق مادرم رفتم. در آنجا با دیدن مریم که سعی داشت وانمود کند در این سرقت نقشی نداشته، با وی درگیر شدم و همسایهها که متوجه صدای درگیری ما شده بودند ماجرا را به پلیس اطلاع دادند.
پس از اظهارات زن صاحبخانه، ماموران مادر پیر او را که بیهوش شده بود، به بیمارستان انتقال دادند و پرستار جوان را دستگیر کردند.
اعتراف به سرقت
این زن اگرچه در بازجوییها اولیه مدعی بود مردان غریبه را نمیشناسد اما در ادامه تحقیقات لب به بیان حقیقت گشود و به همدستی با سارقان اعتراف کرد.
وی به ماموران گفت: چند ماه قبل بود که در خیابان با سارقان آشنا شدم. مدتی بعد وقتی آنها از من خواستند بهعنوان پرستار وارد خانههای شمال تهران شوم و مقدمات سرقت از این خانهها را برای آنها فراهم کنم، ابتدا مخالفت کردم اما پس از آنکه با پیشنهاد میلیونی آنها مواجه شدم تصمیم به این کار گرفتم.
وی افزود: به این ترتیب بهعنوان پرستار قدم به خانه زن میانسال گذاشتم و پس از باز گذاشتن در ورودی مقدمات نقشه سرقت را فراهم کردم. پس از سرقت نیز قرار بود در فرصتی مناسب ناپدید شوم، اما زن صاحبخانه متوجه همدستی من با سارقان شد و دستگیر شدم.
رضوانفر- دادیار شعبه 4 دادسرای جنایی تهران- با بیان این خبر گفت: در حالی که مادر شاکی پرونده هماکنون در بیمارستانی تحت مراقبت است، برای متهم قرار قانونی صادر شده و تحقیقات برای دستگیری همدستان او ادامه دارد.