خانه‌ای چشمنواز و پر طراوت با قدمتی بیش از ۶۰ سال، در یکی از کوچه‌های کم‌عرض محله «شهید دستغیب» جای خوش کرده است.

بهشت محله

همشهری آنلاین _ سحر جعفریان:   اهالی و همسایه‌ها کوچه «صاحب‌الزمان» (عج)، این خانه متفاوت را به «بهشت» محله شهرت داده‌اند. خانه‌ای که سرسبزی و طراوت تماشایی‌اش از همان ابتدا و مقابل در سفید رنگ ورودی نمایان است. گل‌ها و گیاهانی که به سادگی در گلدان‌های فلزی و سفالی قرار گرفته‌اند و بخشی از این کوچه را به زیبایی زینت داده‌اند. وصفش از ساکنان کوچه‌های اطراف هم شنیده می‌شود. به‌گونه‌ایی که برای عبور و رسیدن به مقصدی در همان حوالی، گذر از این کوچه را به بهانه دیدن گل‌های فراوان «عمو شمس الله» بر می‌گزینند. عمو شمس الله، ۸۳ ساله که مالک این بهشت کوچک است، هر روز ساعت‌هایی را به رسیدگی به گل‌ها و گیاهان خانه و کوچه اختصاص می‌دهد. راهی این بهشت کوچک می‌شویم تا ساعتی را به گفت‌وگو با عمو شمس‌الله‌ بگذرانیم.   

خانه عمو شمس الله بـهشت محله

  • گلخانه، پاتوق دورهمی همسایه‌ها

پس از گشوده شدن در، وارد راهرویی کوچک اما سبز می‌شوم که گیاهان در هم پیچیده، طاقی سبزی را براش ساخته‌اند. حیاط تقریباً ۲۰ متری با نصب سقفی کاذب و قرار گرفتن بی‌شمار گل و گلدان به گلخانه‌ای می‌ماند که صدای آبنمایی در گوشه‌ای از آن به دلپذیری‌اش می‌افزاید. کف این حیاط گلخانه شده، فرشی قرمز پهن است که با قدم گذاشتن بر روی آن، نوستالژی خانه مادربزرگ‌ها سراغ آدم می‌آید. گلدان‌ها همه جا پهلو به پهلوی هم چیده شده‌اند. دیگر فضای خالی به چشم نمی‌خورد. لابه‌لای همه این گل‌ها و گیاهان، لامپ‌های بزرگ و کوچک برق دیده می‌شود. اینجا محل زندگی «شمس‌الله‌خاوردی» و همسرش «منیره یادگاریان» است که بیش از ۶۰ سال است که در کنار هم آن را با سختی بنا کرده‌اند. عمو شمس‌الله‌می‌گوید: «دلمان نمی‌گیرد. تابستان‌ها بر روی این فرش قرمز می‌نشینیم و از هوای دلپذیرش لذت می‌بریم. زمستان‌ها هم بعضی‌هایشان سبز هستند و روحیه آدم را نشاط می‌بخشند. این گلخانه گاهی پاتوق همسایه‌ها هم می‌شود. می‌آیند و ساعتی در حیاط وقت می‌گذرانند و با لبی خندان می‌روند. می‌گویند انرژی یک باغ را گرفتیم.»

  • تهران روزگاری، پر از زمین بایر بود

داستان علاقه عمو شمس‌الله‌به گل و گلکاری، به محله زندگی‌اش در کودکی به یکی از روستاهای اطراف «همدان» باز می‌گردد. آن زمان، روز را بین گل و گیاهان باغ، شب می‌کرد. پدرش که برای کشاورزی می‌رفت، او هم با دوستانش راهی باغ‌های پر از میوه اطراف می‌شد. اغلب بذر گیاهان و دانه میوه‌ها را هر جایی که مناسب بود، می‌کاشت تا به‌صورت تجربی از شیوه کاشت آنها مطلع شود. عمو شمس‌الله‌ می‌گوید: «از اینکه راهی تهران می‌شدیم، ناراحت بودم. اما همین که پس از چند روز طی کردن و گذر از شهرها و روستاها به تهران و همین محدوده محله شهید دستغیب کنونی رسیدیم، متوجه شدم که اینجا هم درخت و زمین کم نیست. تا چشم کار می‌کرد، زمین بایر بود و درختان تنومند. در کنار گاوداری که درست سر کوچه کنونی ما قرار داشت، چند تایی هم خانه بود.
یکی از خانه‌ها برای «آقا سیدی» بود که با پدرم دوست بود. مدتی را در خانه آنها ساکن بودیم تا اینکه پدرم زمینی خرید. هنوز به یاد دارم که خانه را با چه سختی ساختیم. آن خانه همین خانه است که اکنون در سایه گیاهانش نشسته‌ایم. پس از پدرم، با برادر و خواهرم، فقط گاهی بازسازی‌اش کردیم.»

خانه عمو شمس الله بـهشت محله

  • داستان حیاط سرسبز

همسر عمو شمس‌الله‌نیز از چگونگی تولد این همه گل و گیاه می‌گوید: «همسرم به یاد روستای همیشه سبزمان، عادت داشت یک گلدان بزرگ بالای سرش بگذارد تا وقتی از خواب بیدار می‌شود، چشمش به آن بیفتد و روحیه بگیرد. پس از مدتی گفت که قصد دارد کل فضای خانه را از گل و گیاه پر کند. من هم که خودم در همان روستا متولد شده بودم و دلم برای حال و هوایش تنگ شده بود، موافقت کردم. حتی این درخت بلندقامت را در کنار حیاط، درست همان زمان که نخستین پسرمان به دنیا آمد، کاشت.
بذر و دانه گیاهان و میوه‌ها را در همه گلدان‌ها و باکس‌های بزرگ می‌کاشت. مدتی که گذشت، به‌تدریج اطراف‌مان پر شد از سرسبزی. هر کسی که به خانه ما می‌آمد، دست خالی بیرون نمی‌رفت و گلی، گلدانی را با خودش می‌برد.» عموشمس‌الله ‌صحبت‌های همسرش را این‌گونه تکمیل می‌کند: «کوچه ما عرض کمی دارد و امکان‌ تردد خودرو در آن وجود ندارد. برای همین تصمیم گرفتم تعدادی از گلدان‌ها را مقابل در خانه قرار دهم تا عابران هم لذت ببرند. خدا را شکر که همه استقبال کردند و کلی تشویق‌مان می‌کنند.»

خانه عمو شمس الله بـهشت محله

  • اهالی همدل و صمیمی

مغازه میوه‌فروشی عمو شمس الله، درست در چند متری خانه‌شان قرار دارد. وقتی از او می‌پرسم که برای آبیاری این همه گل و گیاه چه می‌کنید، توضیح می‌دهد: «نزدیک در مغازه، برای مصرف احتمالی اهالی، شیلنگ آبی گذاشته‌ام. زیر آن هم سطلی بزرگ قرار داده‌ام که موقع مصرف اهالی، آب‌های اضافه به داخل آن ریخته شود. در خانه هم همین‌طور، زمانی که می‌خواهم صورتم را بشویم یا وضو بگیرم، آب‌های اضافه را در سطلی جمع می‌کنم و از آن آب‌ها برای آبیاری گیاهانم استفاده می‌کنم.» این هم‌محله‌ای که دستی هم بر امور خیر دارد با همراهی همسرش، منیره خانم، اغلب به دنبال شناسایی خانواده‌های نیازمند، دختران و پسران دم بخت، افراد جویای کار و بیمارانی هستند که از عهده تأمین هزینه‌هایشان برنمی‌آیند. او در این‌باره می‌گوید: «این کوچه بیش از ۷۰‌درصد فرسودگی دارد. رنگش خاکستری دلگیر است. معضلات در آن زیاد است. اما با همین گل وگیاهان به نمای آن کمک می‌کنم تا رهگذران با دل باز از آن عبور کنند. از سوی دیگر با کمک به دیگران می‌خواهم صمیمیت و رفاقت را زنده نگه دارم.»

کد خبر 597233

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha