یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۵:۳۹
۰ نفر

ترجمه - کیکاووس زیاری: کوین کاستنر در دهه 80 با فیلم «تسخیرناپذیران» تبدیل‌به چهره‌ای مطرح شد.

در این درام گنگستری وی نقش الیوت نس، پلیس وظیفه‌شناس دهه 30میلادی را بازی کرد که به مقابله با آل کاپون- با بازی رابرت دنیرو- می‌پردازد. این بازیگر- کارگردان سینما اواسط ژانویه سال  1955 در کالیفرنیا به‌دنیا آمد. سفرهای کاری پی‌در پی کاستنر پدر باعث شد کوین احساس کند فرزند یک نظامی آماده به خدمت است. در نوجوانی در کلیسای محل به عضویت گروه کر درآمد، شعر نوشت و به کلاس قصه‌نویسی رفت.

بازیکن خوب فوتبال و بسکتبال بود و در سال 1973 وارد دانشگاه دولتی کالیفرنیا شد و 5 سال بعد در رشته بازرگانی فارغ‌التحصیل شد. دیدار با ریچارد برتن- که خیلی اتفاقی صورت گرفت- کل زندگی کاستنر را تغییر داد. این بازیگر کهنه‌کار او را نصیحت کرد به‌سراغ بازیگری برود و وقتش را صرف کار دیگری نکند. کاستنر هم این نصیحت را گوش کرد و از شغلش استعفا داد و راهی هالیوود شد. به دیدن بسیاری از هنرمندان رفت، تا این که بالاخره توانست نقشی برای خودش پیدا کند، ولی این کار خیلی هم ساده نبود و 6سال وقت برد.

سال  1985 با «سیلور رادو»ی لاورش کاسدان بود که نام و چهره‌اش را مطرح کرد. کاستنر برای وسترن «با گرگ‌ها می‌رقصد» اسکار بهترین کارگردانی را گرفت و بسیاری او را با این فیلم می‌شناسند. «رای متناوب» کار جدید او، یک درام سیاسی و هجو درباره یک انتخابات ریاست جمهوری است.

 با نزدیک شدن زمان انتخابات در آمریکا، هنرمندانی که با سیاست‌های دولتی جرج‌بوش موافق نیستند، فعالیت‌های خود را شتاب بخشیده‌اند و «رای متناوب» هم یکی از این فیلم‌هاست.

  • وقتی فیلمی بازی می‌کنید که یک دختر نوجوان نقش مقابلتان را دارد، چه حس و حالی دارید؟

در دنیای سینما در هر فیلمی باید با آدم‌های مختلف و متفاوتی همبازی شوی. بعدازمدتی یاد می‌گیری راحت باشی و راحت کار کنی. مادلین کارول 12ساله در فیلم، نقش دختر پرهیاهو و شلوغ مرا بازی می‌کند. او سرشار از انرژی بود و به همه ما روحیه می‌داد. حضور او کمک کرد تا حدودی دوربین فیلمبرداری را فراموش کنم و مثل او این احساس را داشته باشم که مشغول یک بازی معمولی کودکانه هستم. او هیچ توجهی به دوربین نداشت و انگار که خود آن دختری بود که دارد نقشش را بازی می‌کند. بعضی وقت‌ها هم‌بازی شدن با کسانی که احساس نمی‌کنند بازیگر هستند، خیلی خوب است و تجربه‌های بزرگی برای آدم فراهم می‌کند.

  • هنگام بازی در فیلم و در فاصله بین صحنه‌ها از قالب کاراکتر خود بیرون می‌آمدید یا آن را کماکان حفظ می‌کردید؟

 خب، از قالب آن کاراکتر بیرون می‌آمدم زیرا باید برای صحنه‌های بعدی با روحیه تازه‌ای جلوی دوربین ظاهر می‌شدم. البته در همه حال درباره آن کاراکتر صحبت می‌کردیم. من و مادلین حدود دو هفته درباره کاراکترهایی که در فیلم داشتیم حرف زدیم تا بتوانیم هنگام فیلمبرداری راحت باشیم و نقش یک پدر و دختر را به‌راحتی بازی کنیم. پدر مادلین کمک زیادی کرد تا به شناخت بهتری از او برسم و خود مادلین هم هنگام فیلمبرداری مرا به‌عنوان پدر فرضی‌اش قبول کرده بود.

  •  چگونه با یکدیگر به تفاهم رسیدید؟

 قبل از هر چیز باید نوعی اعتماد بین ما به‌وجود می‌آمد، زیرا هنوز کمی با هم غریبه بودیم. هر یک از ما هم از روش‌ها و تکنیک‌های خودمان استفاده کردیم. در این رابطه والدین او نقش مهمی ایفا کردند و این چیزی است که کمتر درباره‌اش صحبت شده است. آنها خیلی بهتر از مادلین می‌دانستند اوضاع از چه قرار است و دارد چه اتفاقی می‌افتد و دخترشان را برای این وضعیت آماده کردند.

  • فکر می‌کنید یک امتیاز برای فیلم است که مدتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اکران عمومی می‌شود؟

مجبورم دراین‌باره بحث کنم و توضیح بیشتری بدهم. تصورم این است که سروکار داشتن با جمع رأی‌دهندگان چیز خوبی است. این فیلم می‌تواند مردم را به فکر وادارد که از خودشان بپرسند چرا رأی می‌دهند و به چه کسی می‌خواهند رأی بدهند. آیا مردم می‌خواهند یک ابر قهرمان جدید را ببینند؟ خلق یک بحث عمومی دراین‌باره می‌تواند کمک زیادی به کل مسئله بکند. فیلم ما با هزینه‌ای 20میلیون دلاری تهیه شده و در رقابت با فیلم‌های پرخرج و پرسروصدا نیازمند کمک و همراهی است. من از این فیلم‌های پرسروصدا به‌عنوان «فیلم‌های سونامی» ‌اسم می‌برم. ما به اندازه کافی «مومیایی»‌ و «آیرون ‌من» داریم و باید فیلم‌هایی هم داشته باشیم که درباره موضوعات مهم روز صحبت می‌کنند.

  • با توجه به این که تهیه‌کننده فیلم هستید، فکر می‌کنید «رأی متناوب» نام خوبی برای فیلم است؟ هیچ وقت به فکر عوض کردن این نام نیفتادید؟ و فکر نمی‌کنید کمی با ایما و اشاره است؟

 فکر نمی‌کنم. منظورتان از ایما و اشاره چیست؟

  • این نکته که مردم و تماشاگران فکر کنند فیلم درباره ماجراها و حوادثی است که درحال حاضر دارد رخ می‌دهد و این باعث شود تا به دیدنش نیایند؟

متوجه منظورتان شدم. من به قضیه این‌طوری نگاه نمی‌کنم و اصلاً اهمیتی نمی‌دهم که امسال سال انتخابات ریاست جمهوری است. نکته‌ای که به آن فکر می‌کنم این است که «رأی متناوب» فیلم خوبی است و هیچ یک از ما هنگام ساخت آن فکر نمی‌کردیم داریم فیلم بدی می‌سازیم. احساسم این است که فیلم به دلیل ارزش‌های هنری و سرگرم‌کننده‌اش و لحن خاص کمدی‌ای که دارد می‌تواند فیلم مورد علاقه سنین مختلف باشد. اما آنچه اهمیت بیشتری دارد آن حس درام درونی‌ای است که فیلم دارد ودیدن دوباره آن می‌تواند جذاب به‌نظر برسد. با آدم‌های زیادی صحبت کرده‌ام که به من گفته‌اند فیلم زمان و مکان خاصی ندارد. سینمای ما زمانی می‌تواند در بهترین شکل و شرایط خود قرار داشته باشد که قصه‌های جذاب را به شکلی منطقی و سرگرم‌کننده تعریف کند.

  • می‌دانیم متن سخنرانی پایان فیلم را خودتان نوشته‌اید. این متن چقدر شبیه متنی است که نویسندگان فیلمنامه نوشته بودند؟

این کار با یک مشارکت جمعی صورت گرفت. اصرار داشتم این متن هیجان‌انگیز و تکان‌دهنده باشد. برای نویسندگان دقیقاً توضیح دادم که چه می‌خواهم. متن را طوری نوشتم که خود آنها می‌نویسند. باید بگویم کل فیلم حاصل یک همکاری و مشارکت خوب جمعی است. این کار خیلی جالب و سرگرم‌کننده بود، زیرا همه سعی کردیم نهایت تلاش خودمان را بکنیم تا کاری متفاوت و جذاب ارائه دهیم. هم می‌خواستیم درام قضیه حفظ شود و هم برای تماشاچی سرگرم‌کننده باشد.

در فیلم، شما با یک سری مسائل و موضوعات داغ روبه‌رو می‌شوید؛ اینها مسائلی هستند که طرح آنها سر میز غذا می‌تواند باعث ختم یک سری دوستی‌ها شود، ولی سعی ما این بود که آنها را به زبان خنده بیان کنیم. این‌طوری بیننده آنها را راحت‌تر قبول می‌کند. احتمال کمی وجود دارد که پس از دیدن فیلم عقیده‌تان نسبت‌به خیلی چیزها تغییر کند، اما بالاخره متوجه طبیعت و ذات مسائل سیاسی و اجتماعی می‌شوید و دیدگاه روشن‌تری نسبت به مسائل خواهید داشت.

  • می‌دانید که باد‌جانسن، کاراکتر شما در فیلم، در پایان ماجرا بالاخره به چه کسی رأی می‌دهد؟

خیر، نمی‌دانم! و فکر می‌کنم  جذابیت فیلم هم در همین است. تصورم این است که اگر او در پایان قصه به کاندیدای مشخصی رأی می‌داد، کل حال و هوای فیلم خراب می‌شد.

مسئله اصلی این‌ است که کاراکتر باد متوجه اهمیت رأیی که قرار است بدهد می‌شود و می‌فهمد رأی و انتخاب او می‌تواند تأثیر قاطعی بر کل وضعیت کشورش داشته باشد. درعین حال، او متوجه می‌شود که خیلی از حرف‌ها و وعده‌ها، فقط حکم یک شعار تبلیغاتی را دارند.

  • در ذهن خودتان هم هیچ‌وقت به این نکته فکر نکردید که به چه کسی می‌خواهید رأی دهید؟

خیر. چون همان‌طور که گفتم بحث اصلی چیز دیگری بود و رأی دادن کاراکترها به این یا آن نامزد در درجه اول اهمیت قرار نداشت.

  • فکر می‌کنید کاراکتر شما در فیلم الهام‌بخش عموم مردم شود تا پای صندوق‌های رأی بروند؟

این نکته را به وضوح می‌گویم که «رأی متناوب» یک آگهی عمومی نیست. حرف اصلی فیلم این است که مردم اگر می‌خواهند پای صندوق‌های رأی بروند، باید این کار را آگاهانه انجام دهند و گول تبلیغات توخالی رسانه‌ای را نخورند. واقعیت این است که یک نفر به‌تنهایی نمی‌تواند چیزی را تغییر دهد، اما برای خلق یک دنیای بهتر و تغییر آن، باید به‌صورت دسته‌جمعی و آگاهانه عمل کنیم.

  • فیلم‌ تازه‌تان «دختر تازه» نام دارد؟

بله. تازه بازی در آن را تمام کرده‌ام. برعکس «رأی متناوب» این فیلم یک کار ترسناک است، ‌یکی از آن فیلم‌هایی که خیلی دوست دارید آن را ببینید و کمی بترسید.

  •  آدم خوب قصه هستید یا آدم بد آن؟

 آدم خوب قصه‌ام. اما بستگی به این دارد که تماشاچی چه می‌گوید. هنگام بازی در فیلم «آقای بروکس» هم احساس می‌کردم کاراکترم آدم خوب ماجراست. شاید آنچه  می‌گویم کمی عجیب و غریب به‌نظر برسد. از بعضی جهات «دختر تازه» شبیه فیلم دهه هشتادی‌ام «محدوده رویاها» است. آن زمان نمی‌دانستم تماشاگران چه واکنشی نسبت به آن نشان می‌دهند و آن را می‌پسندند یا خیر.

collider.com -آگوست 2008  

کد خبر 60242

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز