به گزارش همشهری آنلاین، رمان جزیره شاتر (Shutter Island) نوشته دنیس لهین، روایت داستانی است که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم میگذرد. تدی و چاک، هر کدام داستان عجیبی دارند و به همین دلیل به بخش تازهای منتقل شدهاند؛ چاک، به خاطر دوست داشتن یک دختر ژاپنی و تدی به خاطر لطمات روحی پس از مرگ همسر و فرزندانش در یک حادثه آتشسوزی.
تدی و همکارش، در جریان بازجویی از بیماران بستری در بیمارستان اشکلیف، به این مکان و اتفاقاتی که در آن در جریان است، مشکوک میشوند. یکی از رواپزشکان این بیمارستان، مردی آلمانی است و تدی گمان میکند او از جمله پزشکانی است که در جریان جنگ جهانی دوم روی اسرای جنگی، آزمایشهای پزشکی غیرانسانی انجام داده است. تدی و چاک، به دنبال یافتن زنی که از بیمارستان فرار کرده، در جزیره گم میشوند و اتفاقات غیرقابل پیشبینی برای آنها رخ میدهد.
لهین بیماران روانی و مرز گاه غیرقابل تشخیص واقعیت و خیال را دستمایه داستان خود قرار میدهد و در فضایی معماگونه، به مرور گرههای داستان را باز میکند. آنچه در ادامه داستان به آن میپردازد، خواننده را درباره تصورات خود دچار تردید میکند. کدام حقیقت دارد؟ روایت تدی دنیلز یا آنچه روانپزشک ادعا میکند؟ نگه داشتن داستان در مرز میان واقعیت و توهم، طوری که تا آخر داستان نتوانید به طور قطع درباره آنچه در جزیره شاتر رخ میدهد، رای نهایی را صادر کنید، نمایانگر هنر و چیرهدستی نویسنده در پرداخت روایت است.
شخصیتپردازی برای تکتک شخصیتها، از پرستاری که تنها چند بار نام او را میبینیم تا شخصیت اصلی، آن قدر با ظرافت و قوت همراه است که گویی سالهاست میشناسیمشان و اندوه و درماندگی آنها را چنان سرگشتگیهای آشنای خودمان، درک میکنیم. لهین، گویی خوب میداند که تصورات یک ذهن غیر قابل اعتماد، برای کسی که آن را تجربه میکند، تا چه حد میتواند دردناک باشد.
کتاب برای بار اول در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و کلمبیا پیکچرز، حق اقتباس سینمایی آن را خریداری کرد. ساخت فیلم از سوی کلمبیا پیکچرز، آنقدر به تعویق افتاد که دست آخر تهیهکنندگان دیگری سراغ آن آمدند. در ابتدا قرار بود دیوید فینچر کارگردان اقتباس سینمایی جزیره شاتر باشد و انتخاب او برای شخصیت اصلی داستان، برد پیت بود. اما در نهایت فینچر با تهیهکنندگان به توافق نرسید و مارتین اسکورسیزی کار را به دست گرفت و لئوناردو دیکاپریو در نقش تدی دانیلز ظاهر شد.
هر چند نسخه سینمایی اسکورسیزی، موفقیت بسیاری در گیشهها کسب کرد، اما این فیلم ظاهرا نخستین همکاری اسکورسیزی و دیکاپریو بود که در هیچ رشتهای نامزدی اسکار را کسب نکرد. مقصر اصلی هم گویا شرکت پارامونت پیکچرز بود که تاریخ اکران فیلم را از اکتبر ۲۰۰۹ به فوریه ۲۰۱۰ تغییر داد تا بتواند بودجه سالانه خود برای تبلیعات جایزه اسکار را برای فیلمهای بالا در آسمان (Up in the Air) و استخوانهای دوستداشتنی (The Lovely Bones) هزینه کند.
در آغاز فیلم، زمانی که تدی و چاک به اشکلیف میرسند، تصویری از یک تابلو میبینیم که روی آن نوشته شده: «ما را هم بهخاطر بیاورید، ما نیز زندگی کردیم، خندیدیم و عشق ورزیدیم.» این جمله ظاهرا روی تابلویی در یکی از قبرستانهای ماساچوست نصب شده و یادبودی برای کسانی است که در سال ۱۹۱۸ به دنبال موج مرگبار بیماری آنفولانزای اسپانیایی جان خود را از دست داده بودند. نوشته روی این تابلو را لازم است گوشه ذهن بسپاریم، زمانی که در پایان، روایتهایی تراژیک از انسانهایی از یاد رفته، ما را به سختی متاثر کرده است.
کتاب جزیره شاتر را کورش سلیمزاده ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده و تاکنون ۶ چاپ از آن روانه کتابفروشیهای شده است.
نظر شما