مادر جوان بهدلیل احتمال ابتلا به یک بیماری روانی در بیمارستان روزبه تهران بستری شده و منابع غیررسمی میگویند مصرف بیش از حد الکل، عامل بروز ناپایداری روانی او و بروز چنین فاجعهای شده است.
با این حال سؤال این است که آیا افزایش بروز بیماریهای روانی و اعتیاد، عاملی برای افزایش جرایم اینچنینی در جامعه ایران بوده است یا نه؟
روانپزشکان معتقدند در جامعه ما، سوء مصرف الکل و بعد از آن سوءمصرف موادمخدر، اختلالات خلقی مثل افسردگی و اختلال دوقطبی و درنهایت اختلالات سایکوتیک که همراه با توهم و هذیان هستند، مثل اسکیزوفرنی، از جمله اختلالاتی هستند که بیشترین میزان خودکشی و دیگرکشی در مبتلایان به آن دیده میشود.
دکتر بابک نژند، روانپزشک، با اشاره به اینکه بیماریهایی که باعث خودکشی و دیگرکشی میشوند، از نظر شیوع فرق زیادی با هم ندارند، سوء مصرف مواد، بهخصوص موادمخدر جدید را مهمترین اختلال روانی میداند که در آن فرد داوری خود را در برابر حقیقت از دست میدهد و دست بهخودکشی یا دیگرکشی میزند.
دکتر نژند با تاکید بر اینکه این مواد باعث افکار هذیانی، بدبینی و توهمات بینایی و شنوایی میشوند، ادامه میدهد: علاوه بر این، در خیلی از افرادی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند هم ممکن است فرد بهخود یا دیگران آسیب برساند، بهطوری که ثابت شده چیزی نزدیک به 15درصد افسردهها در نهایت خودکشی میکنند؛
یعنی این اختلال گاهی چنان روند افسارگسیختهای پیدا میکند که جز ناامیدی و خودکشی راه دیگری برای بیمار باقی نمیماند.
الکل بیش از همه مقصر است
اما دکتر محمدعلی شهرکی، روانپزشک و مدیر اجرایی سابق جمعیت آفتاب نیز در توضیح طبقهبندی اختلالاتی که منجر به صدمه بهخود یا دیگران میشوند، تأکید میکند که بیشترین طیف خشونت نسبت به دیگران در میان افرادی که ابتدا مبتلا به سوءمصرف الکل شدهاند، دیده میشود.
«میزان خودآزاری و خودکشی در افسردگی اساسی بسیار زیاد است بهطوری که بیش از 70درصد کسانی که خودکشی میکنند، مبتلا به افسردگی هستند.» دکتر شهرکی با بیان این عبارات توضیح میدهد: علاوه بر سوء مصرف مواد در افراد مبتلا به افسردگی بهخصوص در بیماران دوقطبی و در مرحله افسردگی، خودکشی بیشتر دیده میشود اما در مرحله شیدایی، چنین بیمارانی ممکن است اقدام به دیگرکشی کنند و آنهم تحتتأثیر فقدان احساس واقعیتسنجی است؛ یعنی این افراد هیچ گونه درکی از واقعیت ندارند و باورهای هذیانی در آنها زیاد است.
اما نکته مهم دیگری که این روانپزشک به آن اشاره میکند، این است که در برخی اختلالات روانی مثل اسکیزوفرنی با وجود اینکه مردم تصور میکنند بیماران مبتلا به این اختلال به دیگران آسیبهای جدی خواهند رساند، ولی خشونت در چنین بیمارانی تقریبا معادل یا اندکی بیشتر از مردم عادی جامعه است.
چون بیماران اسکیزوفرنی آنقدر که به خود آسیب میرسانند و خودکشی میکنند، خشونت آنها متوجه دیگران نمیشود. به گفته دکتر شهرکی، در اسکیزوفرنها و در مرحله افسردگی، میزان خودکشی موفق 50 تا 60 درصد است.
اختلالات خفیف خطرناک
به عقیده برخی کارشناسان، پرخاشگری یک علامت شایع در همه اختلالات روانی است؛ حتی در بیماران با اختلالات خفیف، اما نحوه ظهور آن در اختلالات مختلف متفاوت است.
دکتر سید سعید صدر، روانپزشک و استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در این رابطه به همشهری میگوید: در اختلالات شدید روانی اقدام به خشونت علیه خود یا دیگران کاملا بدون هدف قبلی است ولی در اختلالات خفیف فرد بیمار با برنامهریزی قبلی اقدام به پرخاشگری علیه خود میکند و آن هم فقط به قصد کاهش تنشهای روانی.
گذشته از این موارد، اختلالات شخصیتی نیز به عقیده دکتر نژند میتوانند چهارمین عامل خودکشی یا دیگرکشی در میان بیماران روانی باشند.
وی در این رابطه خاطرنشان میکند: در برخی اختلالات شخصیتی مثل اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت ضداجتماعی هم ممکن است ضربه بهخود یا دیگران دیده شود ولی در بین این اختلالات کسانی که مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هستند، بیشتر دچار این حالات میشوند، چون این افراد به غرور و برتری خود اهمیت زیادی میدهند، پس هنگامی که از این نظر احساس عدمامنیت کنند یا خودکشی میکنند یا اینکه فرد مقصر را از بین میبرند.
خشونتهای پنهان!
نکته مهم دیگری که تمامی روانپزشکان در مورد آن اتفاق نظر دارند، این است که در نهایت ممکن است فرد هیچ کدام از اختلالات نامبرده را نداشته باشد ولی تحتتأثیر فشارهای مختلف اجتماعی و حتی درصورت یک افسردگی خفیف یا اضطراب گذرا، بهدلیل اینکه مهارت کنترل فشار ندارد، دست بهخودکشی یا دیگرکشی بزند.
به عقیده دکتر شهرکی، با در نظرگرفتن این موضوع، اگر بیماران روانی را بهلحاظ آماری با کل جامعه مقایسه کنیم، این افراد از نظر پرداختن به خشونت تفاوتی با کل جامعه ندارند، ولی فقط در اختلالاتی که خشونت در آنها جنبه آشکارتری بهخود میگیرد، روانپزشکان مداخله میکنند.