و بهنظر میرسد پس از رفع اختلاف رئیس دولت با وزرا که با چندین تغییر و تعویض صورت گرفت، اکنون نوبت به ظهور اختلافات بین اعضای کابینه رسیده است، تا جایی که وزیر کار و امور اجتماعی در مصاحبهخود اعلام کرده است: «مشکل من و آقای مظاهری اختلافنظر مبنایی است و با تشکیل جلسه با آقای سعیدلو یا هر شخص دیگری حلشدنی نیست... به آقای دکتر احمدینژاد پیشنهاد کردم که بهتر است بهمنظور رفع موانع تولید، حفظ اشتغال و رفع مشکلات کارگران و جوانان هر دوی ما را برکنار کند.»
اکنون با گذشت 3 سال از عمر دولت نهم و بازخوانی پرونده کابینه بهخوبی میتوان فهمید که دولت چه پشتوانهای از برنامهریزی و هماهنگی را در خود جایداده است!
با مروری به کارنامه دولتهای پیشین متوجه میشویم که تغییرات در این دولت مثالزدنی است و سنت جاری آزمون و خطای افراد و طرحها و برنامهها چه فراوان در کارنامه دولت است.
جای تعجب و سؤال نیست که چرا بعد از 3سال و تغییر نزدیک به نیمی از وزرای کابینه هنوز به اذعان خود وزیران کابینه باید اختلافنظر مبنایی در تیم دولت وجود داشته باشد؟
البته اگر اختلافات دولت آسیبی به منابع و منافع ملی نزند، هیچجای نگرانی نیست. اما واقعیتهای موجود حکایتی دیگر دارد.
اگر انتهای اینهمه تغییر و تحول در ستاد دولت به اینجا ختم شود که از زبان وزیر محترم کار میشنویم، نگرانیها برای کشور حداقل در بعد اقتصادی باید جدی گرفته شود.
اظهارنظر کارشناسان اقتصادی و صاحبنظران دانشگاهی هم بهگونهای دیگر اوضاع را نابسامان مینمایاند.
تولیدکنندگان داخلی بهشدت شاکی،مصرفکنندگان ناراضی و... رنج مردم با شنیدن اختلافات در دولت مضاعف میشود و امیدشان به تحقق وعدههای رنگارنگ به یأس میگراید.
مردم بهخوبی میدانند که هزینههای ناشی از ناهماهنگی را آنها باید بپردازند. آیا رئیس دولت نمیخواهد در این سال آخر اختلافات مبنایی نزدیکترین یاران خود را حل کند و کابینهای درخور شأن مردم شریف و همیشه در صحنه مهیا سازد؟
بیشک ثمره اختلافات موجود تلخ است؛ تلختر از آنچه بتوان بار دیگر با ترمیم، تغییر و یا تعویضهای تکراری به نظاره نشست.