بر اساس آمار حدود ۴۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به ترس غیرمفیدند، آیا شما هم جزو این افراد هستید؟
سازمان بهداشت جهانی (WHO) گونهای از ترسهای غیرمفید را که "ترسهای بیمارگونه" نامیده میشوند، در ۱۴ کشور جهان مورد مطالعه قرار داده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که تعداد زنانی که ترس افراطی یا غیرمفید دارند، دو برابر مردان است؛ ترس از موش، ارتفاع، عنکبوتهای بیخطر، جمعیت زیاد یا عواملی مشابه که به خودی خود ترسآور نیستند. این سازمان مبتلایان به این نوع ترس را حدود ۴۰۰ میلیون نفر تخمین میزند.
نکته جالب دیگر اینکه تعداد مبتلایان به ترس غیرمفید در کشورهای مختلف تقریبا ثابت است، به این معنی که در کشورهای مورد مطالعه تقریبا از هر ده نفر، یکی دارای "ترس بیمارگونه" است.
ترس بیمارگونه چیست؟
"ترس بیمارگونه" به ترس مفرط و غیرمنطقی از اشیا یا موقعیتهای خاص گفته میشود که در زندگی شخصی و اجتماعی فرد اختلال ایجاد میکند. این ترس به حدی است که باعث خودداری فرد از قرار گرفتن در موقعیتهای هراسآور میشود یا حداقل به سختی میتواند موقعیتهای یادشده را تحمل کند. برخورد با این اشیا یا موقعیتها اضطراب فراوانی در فرد ایجاد میکند.
مرز میان ترس "منطقی" و "بیمارگونه" شناور و نامشخص است. شاید به همین دلیل باشد که مبتلایان به ترس غیرمفید خیلی دیر به فکر درمان آن میافتند. این افراد تازه زمانی به اختلال خود پی میبرند که در مرحله "اختلال ترس عمومی" قرار دارند؛ مرحلهای که در آن فرد، همزمان از مفاهیم و اشیای بسیاری میترسد. این حالت در نهایت به جایی میرسد که فرد مبتلا اعتماد به نفس خود را بهطور کامل از دست میدهد.
دلایل بسیار متفاوتی برای بروز "ترس بیمارگونه" وجود دارد، بهعنوان مثال تجربهای ناگوار مثل سقوط هواپیما، انفجار یا چیزی شبیه به آن یا حتی سادهتر: گاهی حال شخص در مترو به هم میخورد و تأثیر بدی روی او میگذارد.
البته انسانهایی هم وجود دارند که نمیتوان گفت ترسشان از کجا نشأت میگیرد. مثلا ترس از حیوانات درنده در مناطقی که مدتهاست پای گرگ و خرس از زندگی روزمره انسانها بیرون رفته کمی غریب است.
آخر خط
بدن یکی از مبتلایان به ترس بیمارگونه، همواره در موقعیتهای خاص، واکنشهایی نظیر اختلال در گردش خون، تعرق، تب و ... از خود نشان میداده، بدون اینکه کسی دلیل این واکنشها را بداند.
مشکل این بیمار از کودکی همراه او بوده است. او میگوید هر بار که با مادرش سوار آسانسور میشده این نشانهها بروز میکردند. منابع ترس این بیمار رفتهرفته بیشتر شده تا جایی که وی از عبور از فضاهای بزرگ یا سوارشدن به هواپیما هم ترس داشته است. این بیمار که اکنون ۳۴ سال دارد دیگر سوار مترو هم نمیشود و با جمعیت مشکل دارد.
پروفسور وولفگانگ فیگنباوم از بنیاد کریستف دورنیر که در زمینه ترس تحقیق میکند، این روند را یکی از نشانههای "ترس بیمارگونه" میداند. وی میگوید «در نهایت، کار به جایی میرسد که فرد دیگر از خانه خارج نمیشود، با دوستانش ملاقات نمیکند و ممکن است شغل خود را هم از دست بدهد. این عوامل بستر مناسبی را برای افسردگی فراهم میکنند.
به نظر کارشناسان، خود بیمار میتواند به خروج خود از بحران کمک کند. تمرینهای جسمی و روحی آرامبخشی که میتوانند اضطراب و واکنشهای بدن ( همچون تپش قلب) را کاهش دهند، در بهبود فرد مبتلا مؤثرند.
رفتن یا ماندن؟
محققان اخیراً بر مفهومی به نام "درمان رویارو" متمرکز شدهاند. به این معنی که فرد باید آگاهانه خود را در همان شرایطی قرار دهد که از آن وحشت دارد. این درمان بر این پایه استوار است که بدن نمیتواند واکنشهایی را که در موقعیت ترس از خود نشان میدهد، بهصورت طولانیمدت تحمل کند. این واکنشها سرانجام به اجبار از بین میروند.
پروفسور فیگنباوم ورود ناگهانی و تدریجی به موقعیت ترسآور را چنین تشریح میکند: «مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد ورود ناگهانی بیمار به موقعیت وحشت مؤثرتر است. تصور کنید که میخواهید وارد آب سرد شوید. اگر این کار را سانتیمتر به سانتیمتر انجام دهید، بدن در هر سانتیمتر واکنش جدیدی از خود نشان میدهد.»
پزشکان معالج طرفدار این نظریه بهعنوان مثال عنکبوت بزرگی را روی دست کسی قرار میدهند که از عنکبوت میترسد، یا با کسانی که ترس از ارتفاع دارند به بالای بلندترین ساختمان شهر میروند. درصد موفقیت این روش درمان تا ۸۰ درصد بیان میشود.
البته قرارگرفتن بیماران در همان شرایطی که از آن وحشت دارند، برای آنها بسیار مشکل است، به همین دلیل بسیاری از مبتلایان راههای سادهتری را انتخاب میکنند: در خانه خود را حبس میکنند و با ترس خود زندگی میکنند. نتیجه غمانگیز این رویه اما چیزی نیست جز تنهایی و انزوا.
دویچهوله