در شرایطی زندگی میکنیم که به دلایل اقتصادی هر روز بر تعداد افرادی که زندگیشان با فقر و بیکاری گره خورده است، بیشتر میشود؛ خانوادههای بیسرپرست، کودکان کار، افراد معتاد و... و. البته این مشکل فقط مختص کشور ایران نیست و در خیلی از کشورهای دیگر دنیا نیز چنین وضعیتی وجود دارد. تردیدی نیست که راه درمان آن ساخت گرمخانههای مختلف نیست که اگر بود باید کل شهر را گرمخانه میساختیم.
این کار، درمان محسوب نمیشود بلکه فقط اقدامی سطحی است. برای درمان کارتنخواب باید عواملی که سبب شده است تا فرد، کارتنخواب شود، پیدا کرد و برای رفع آن راهکاری اصولی ارائه داد و با برنامهریزی اجرا کرد. ازطرفی خیلی دقیق و کارشناسی شده تأثیر گرمخانهها را در یک منطقه یا محدوده از شهر بررسی کرد. برای مثال چقدر گرمخانهها بر سلامت این افراد نظارت دارند؟ در این سالها به چه میزان توانستهاند آسیبها را کاهش دهند؟ چهره شهر یا محله با وجود تدابیر پیشگیرانه آسیبهای اجتماعی چقدر تغییر کرده است؟ آیا هنوز هم در خیابانهای فرعی و پارکهای محله پشت بوتهها معتادی خوابیده است؟ پراکندگی گرمخانهها در نقاط مختلف شهر چگونه است؟ آیا معتادان به راحتی به این مراکز دسترسی دارند یا برای رسیدن به آنجاها باید مسافت طولانی را طی کنند؟
البته با همه این حرفها نمیتوانیم تأثیر گرمخانهها و پایگاهها خدمات اجتماعی را که اکنون در شهر فعال هستند، نادیده بگیریم. معتادانی که در معابر، حاشیه رودخانهها، زیر پل یا فضای سبز زندگی میکنند، اغلب معتادانی هستند که به سبب سابقهای که دارند، میزان مراجعهشان به پایگاههای گذری خدمات اجتماعی بسیار اندک است. بنابراین برای کاهش آسیبهای ناشی از اعتیاد باید به سراغشان رفت.
واقعیت این است، وقتی امکان استفاده آنها از حمام فراهم شود، یا وسایل تزریق بهداشتی در اختیارشان قرار بگیرد، گامی برای کاهش آسیب برداشته شده است. ضمن اینکه با تأمین نیازهای معتادان در پاتوقها، آنها دیگر مجبور نمیشوند برای سیر کردن شکم یا خرید مایحتاج خود دست به دزدی بزنند. وقتی این میزان از حمایت انجام شود، کمکم معتادان برای ترک اعتیاد ترغیب میشوند. آنگاه میتوان آنها را به مراکز درمانی برای ترک اعتیاد معرفی کرد و به بازگشتشان به زندگی امیدوار بود و حتی برای ایجاد شغل این افراد دست به کار شد.
نظر شما