جا خوردم: پس چی؟ مثلاً شب قدرهها! عزاست دیگر.
خندید، راحت خندید و گفت: کی گفته شب قدر شب عزاداری است؟ اتفاقاً شب مبارکی است. یک جورهایی باید ته دلت شاد هم باشی.
فکر میکنم گیج شدنم را حس کرد که ادامه داد: قرار است قرآن بخوانیم، فکرکنیم، دعا کنیم. مگرنه؟!
مثل چند شب قبل، دوباره خواب داشت با همان دمپایی ابریهای قدیمی، بی صدا، سراغم میآمد که بعد از چند دقیقه سکوت، صدای آرامش را شنیدم که گفت: ببین، ممکن است آدم وقتی دارد قرآن میخواند یا دعا میکند، گریهاش هم بگیرد، اما این گریه، گریه عزا نیست. از جنس گریه حرف زدن با خداست، جنس خواستن از خدا، جنس طلب بخشش، جنس تشکر از رحمتش.
البته این هم هست که شهادت حضرت علی ع در شب 21 ماه مبارک رمضان، با شب قدر هم زمان شده و آن را محزون کرده است. اگر شب بیستویکم عزاداری کنیم بهخاطر شهادت امام علیع است، نه این که شب قدر، شب عزاداری باشد.
گفتم: من هم دعا میکنم. یک طومار بزرگ دارم که شک ندارم جایش همین جاست. یکی یکی به خدا میگویم و منتظر میمانم تا او تیک بزند. ولی نمیفهمم این همه رمزآلود بودن را. اصلاً چرا معلوم نیست کدام یک از این شبها شب قدر است؟
گفت: اگر شب مشخصی بود و تو آن را از دست میدادی، چه حالی میشدی؟ شاید خدا خواسته چند بار به ما فرصت بدهد. گفته بعد از حدود دو دهه روزهداری کمکم میتوانی آمادگی درک شب قدر و رقم خوردن سرنوشتت را داشته باشی. شب بیستویکم بیدار بمان و فکر کن و دعا کن و قرآن بخوان. اما شب بیستوسوم را هم داری، اگر نشد و خواب ماندی هم شبهای دیگر باز فرصت هست؛ شب بیست وپنجم، شب بیست و هفتم ...
انگار قرار است تو یک شب بیدار بمانی. یک شب بنشینی و با خدا حرف بزنی و سنگهایت را وا بکنی. حتماً قرار نیست گریه کنی. قرار است فکر کنی. اگر هم دلت شکست و اشک ریختی، شاید معنیاش این است که خدا آمده کنارت. باید نگاه کنی که سال قبل چه کارکردی و تصمیم بگیری که سال بعد میخواهی چه کار کنی. بعد به خدا میگویی: این داراییهای من، این هم خواستههای من. اون وقت تردید نکن که خدا بهت وام میدهد. وامی که تو بتوانی تا ته دنیا بروی. خودش در قرآن گفته است:
آنچه در زمین و آسمان است را به تسخیر و اطاعت شما وا داشته است.
اصلاً به نظر من خدا دنبال ترفندها و وعدههای گاه و بیگاه میگردد که یادمان بیندازد پشتمان را خالی نمیکند و همیشه هست. مگر بارها نگفته به سمت من برگردید، هرچند گنه کار؟ اما یادت نرود که باید قسطهای وامت را سر موعد پرداخت کنی. اگر بعد از یک سال دوباره شب قدر شد و تو آمدی و معلوم شد برگههای دفترچه قسط تو کنده
نشده ! «ای خدا چرا حاجتهای سال قبلم را ندادی ؟!»
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم. و چه میدانی که شب قدر چه شبی است. شب قدر از هزار ماه بهتر است. شبی که در آن، فرشتگان و روح به فرمان و اجازه خدا فرود میآیند. شبی که تا سپیدهدم رحمت و سلامت است. (سوره قدر)»
گفت: خدا تو را دوست دارد و نگاهت میکند و دعاهایت را مستجاب ، فقط به این دلیل که تو مهربانی و مطمئنی خدا برگه خواستههایت را نگاه میکند. خدا حتماً خواستههای تو را تیک میزند، چون تو به این موضوع اعتقاد داری و ایمان یعنی همین.